فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/g3FuP
اگر هنوز داستان ادواردو آنیلی را نشنیده اید، این کلیپ #3_دقیقه_ای را ببینید
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
منطق قوى فاطمه عليهاالسلام
امير المؤ منين عليهالسلام به فاطمه عليهاالسلام فرمود: برو و ميراث پدرت (فدك ) را بگير.
فاطمه عليها السلام نزد ابوبكر آمد و گفت : ميراث پدرم رسول خدا را كه به من تعلقدارد بده .
ابوبكر گفت : پيامبران ارث نمىگذارند.
فاطمه عليهاالسلام فرمود: آيا سيلمان براى داود ارث نگذارد؟
ابوبكر كه دربرابر منطق محكم فاطمه عليها السلام عاجزماند غضبناكشد و دوباره گفت : پيامبران ارث نمىگذارند.
فاطمه عليهاالسلام فرمود: آيا زكريا (در قرآن ) نگفت : فهب لى من لدنك وليا يرثنى ويرث من آل يعقوب (فرزندى به من عطافرما تا از من و آل يعقوب ارث برد).
ابوبكر كه دوباره با دليل محكم فاطمه عليهاالسلام روبروشد بدون هيچمنطقى حرف خود را تكراركرد و گفت : پيامبران ارث نمىگذارند.
فاطمه عليهاالسلام فرمود: آيا در قرآن نيامدهاست يوصيكم اللّه فى اولادكم للذكر مثل حظ الا نثيين (خداوند درباره فرزندانتان سفارشكردهاست كه پسر به اندازه دودختر ارث مىبرد).
ابوبكر دوباره حرف خود را تكراركرد كه پيامبران ارث نمىگذارند!
اينسخن كه پيامبران ارث نمىگذارند را عايشه و حفصه همسران پيامبر صلى اللّه عليه و آله به آن حضرت نسبتدادهاند. اتفاقا وقتى عثمان به خلافت رسيد عايشه به او گفت : ميراث مرا از رسول خدا بده .
عثمان به او گفت : تو نگفتنى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود ما پيامبران چيزى به ارث نمىگذاريم و حق فاطمه را ضايعكردى ؟ من هم چيزى به تو نخواهمداد.
كشف الغمه ، ج ۲، ص ۹۲.
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
داستانهای قرآنی و مذهبی
تسبيح فاطمه عليه السلام
اميرالمومنين عليه السلام به مردى از طابفه بنىسعد فرمود: آيا مىخواهى از وضع خود و فاطمه براى تو سخنبگويم؟
فاطمه آنقدر با مشك آبآورد که آثار بهدوشگرفتن مشك بر بدنش پيداشد و آنقدر آسياكرد كه دستهايش پينهبست و آنچنان در نظافت خانه كاركرد كه لباسهايش گردآلودشد و بهقدرى آتش در زير ظرف غذا روشنكرد كه لباسهايش گرد سياه گرديد و صدمه زيادى از اينكارها ديد.
به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و ازاو بخواهى خدمتكارى به تو بدهد از صدمات اينكارها نجاتخواهىيافت .
او نيز نزد پدر رفت اما ديد جماعتى اطراف پدر را گرفته ازاينرو از صدمات حياكرد خواسته خود را بيانكند و بدونآنكه سختى بگويد برگشت .
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فهميد كه دخترش زهرا براى حاجتى نزد او آمدهبود. روز بعد به خانه ما آمد و گفت : اى فاطمه ديروز چهحاجتىداشتى؟
گفتم: يارسولاللّه ! فاطمه آنقدر مشك آب آوردهاست كه حمل آن بر بدنش اثركردهاست و آنقدر آسياكردهاست كه دستهايش پنبهبستهاست و خانه را نظافتنموده كه لباسهايش غبارآلودهشده و ازبس آتش زير ظرف غذا روشنكردهاست لباسهايش به سیاهی گرائيدهاست من هم به او گفتم : اگر نزد پدرت بروى و از او بخواهى خدمتكارى به تو بدهد از صدمات اينكارها نجاتخواهىيافت .
پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: آيا مىخواهيد چيزى به شما بياموزيم كه از خدمتكار بهتر باشد؟ وقتى در رختخواب رفتيد سىوسه مرتبه سبحان اللّه و سىوسه مرتبه الحمداللّه و سىو چهارمرتبه اللّه اكبر بگوئيد.
فاطمه عليهاالسلام سهمرتبه گفت : از خداى رسولش راضىشدم .
كشف الغمه ، ج ۲، ص ۹۷.
#ایام_فاطمیه