eitaa logo
دیده بان حامد اسمعیلی
251 دنبال‌کننده
221 عکس
257 ویدیو
5 فایل
اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان شب ، زیر پوست شهر چه می‌گذرد؟ دنیایی پر از تضادها و تناقضات، دنیایی که در چهره ناآشنا، تلاش می‌کند هویت خود را پیدا کند. دختران با لباس‌هایی که تمام بدنشان مشخص است و به راحتی می‌توانی اندام جنسی‌شان را ببینی، در خیابان‌ها قدم می‌زنند، با نگاهی پراحساس و بی‌پروا. آن‌ها جهان را به سبک خود تجربه می‌کنند و گویی برای سرکشی به مرزهای اجتماعی آمده‌اند. پسرهایی با تاپ و شلوارک در همه جا دیده می‌شوند. صدای خنده‌های آن‌ها در لابه‌لای صدای موسیقی خیابانی با هم آمیخته می‌شود. بدن‌های تاتوشده اعم از دختر و پسر، هر یک داستانی متفاوت را روایت می‌کنند. عکس‌ها و نوشته‌های مستهجن بر روی پوست‌شان، زندگی را به چالشی تازه وا می‌دارند. خودروهای روشن با شیشه‌های صد‌در‌صد دودی در کنار خیابان‌ها متوقف‌اند و کولر و بخاری زینت‌بخش خلوت دو نفره نامحرم است. شب‌ها، هنگامی که چراغ‌های شهر می‌درخشند و نسیم ملایمی در هوا است، جوانان در این فضاهای محدود، امید و آرزوهای کوچک خود را در کنار یکدیگر می‌پرورانند. کافه‌هایی که میز و صندلی جلوی محل کسب‌شان گذاشته‌اند، همچون جزیره‌هایی از آرامش و زندگی در این دریاچه‌ی پر تلاطم عمل می‌کنند. اغلب دختران با سیگار و برخی با آلات موسیقی و برخی با ورق‌ها و تخته بازی نشسته‌اند. چهره‌هایشان در نورهای کم‌سوی کافه بازی می‌کند و هر کدام به آهنگی که در دل دارند، می‌نوازند. اختلاط نامحرم کاملا مشهود است.نوشیدنی‌های عجیب و غریبی که سِرو می‌شود، نماد تلاش آن‌ها برای متفاوت بودن است؛ برای نافرمانی مدنی که بنظر می‌رسد ،نظام فضای باز رسمی برای زن زندگی ایجاد کرده بطوریکه در هر کوچه پس کوچه دیده می‌شود. امامان جمعه از جلوی آنها روزانه رد می‌شود در خوشبینانه‌ترین حالت شیشه دودی خودرویشان مانع امر به معروف و نهی از منکری می‌شود و از مامومین در خطبه‌ها می‌خواهند که اقدام کنند ،تا خدایی نکرده قداست آنها در بین مدیران کم نشود . خانم‌ها و آقایان متاهلی که با اسم شریک اجتماعی در خوشبینانه‌ترین حالت فقط شادی‌های خود را با نامحرم تقسیم می‌کنند. مردانی رعیت زیر بار مهریه کَمر‌خم کرده و دخترانی با کوله‌باری از پول و ارباب شده. اما زیر این زیبایی ظاهری و زشتی ‌ها، تنش‌ها و سوال‌ها زنده‌اند. این وضعیتی که به نظر می‌رسد آزادی در آن حکم‌فرماست، در واقع نتیجه بی‌مسئولیتی مدیران در اولین شهر شیعه ایران یعنی ساری است. آیا آندلسی شدن در حال شکل‌گیری است؟ آیا هویت و ریشه‌های فرهنگی ما در این بازی بی‌مبنا در حال گم شدن است؟ و در کنار همه این تحولات، فرزندان انقلاب، یکی پس از دیگری، با دستان بسته و نگاهی پر از امید، محکوم به سکوت می‌شود که نکند شیشه وفاق ترکی بردارد و دندان بر جگر صحنه‌ها را می‌بینند. آن‌ها توسط مدیران بی‌مبالاتی که به فکر شعارهای توخالی هستند، عقب رانده می‌شوند، یا مسئولینی که با مصلحت اندیشی توصیه خویشتنداری می‌کند و در حال گُل به خودی هستند، دیگر نمازجمعه ها برای امت نیست بلکه برای ماله‌کشی بی‌مدیریتی مسئولین و ... اما سربازان استخوان در گلو و نمک بر زخم همچنان گوش به فرمان امام و نفخ صور دارند. صدای آن‌ها در خلوت به یکدیگر می‌رسد: "مدیرجان، غیرت، غیرت، غیرت." این کلمه‌ای است که در دل هر یک از آن‌ها طنین‌انداز است. شاید زمانی فرارسد که این تضادها در هم آمیخته شوند و از دل آن‌ها، فضایی نو و امیدبخش زاده شود. زندگی زیر پوست شهر، با تمام چالش‌ها و زیبایی‌هایش، شاید در نهایت راهی به سوی حقیقت و هویت واقعی ما پیدا کند. البته این روزها دهه هفتادی و دهه هشتادی‌های زیادی هستند که جامعه را می‌بینند و با امید انتظار، نامشان را به فهرست قهرمانان وطن افزوده‌اند، سن و سالی ندارند اما طرف درست تاریخ ایستادند.تاریخ تکرار می‌شود باید بدانی نقش تو چیست و کدام سمت ایستادی. اللهم عجل لولیک فرج اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
باسلام در آستانه فرارسیدن سال جدید تحصیلی جهت تهیه ۵۰۰ بسته لوازم التحریر برای فرزندان یتیم و نیازمند نیاز به مشارکت شما می باشد. شماره کارت قرارگاه جهادی شهیدفهمیده مازندران 6037997950440710 بانک ملی اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
داستان شب؛ قدر داشته‌هایم را بدانم در دل یک روز تابستانی بسیار گرم، حامد در صف انتظار ویزیت دکتر نشسته بود. مطب، جایی که به دیوارهای سفید آن، تابلوهای پزشکی و لوح تقدیر بیماران آویزان شده بود، اتاق انتظار پر بود از افرادی که هر یک داستانی داشتند. عده‌ای از جوانان نگران، با دلهره‌ای در چهره، به قفسه جعبه‌های دارو و نسخ‌های پزشکی خیره شده بودند و کهنسالانی با چهره‌های پر از حکمت و تجربه، به آرامی در انتظار نوبت پزشک بودند. کولر مطب با صدای ملایمی به کار خود مشغول بود و خنکایی بر دل حامد می‌کاشت. ناگهان، برق رفت و فضا گرما شد، . حامد با لبخند تلخی گفت: «حالا که کولر قطع شد و آب هم قطع شد و سرویس بهداشتی هیچ!» در این لحظه،یکی گفت «جمهوری اسلامی مگه چیکار کرده ،همه دزد و... یادش بخیر در زمان شاه و...» حامد به یاد سال ۱۳۵۷ افتاد؛ زمانی که فقط ۳ میلیون و ۳۹۹ هزار مشترک برق در کشور وجود داشت و زندگی مردم تحت تأثیر بی‌مهری‌ها و کمبودها قرار داشت. و حالا بر اساس آمارهای موجود سال ۱۴۰۳، تعداد مشترکین برق به ۴۱ میلیون و ۲۴۹ هزار مشترک رسیده است. انشعابات آب نیز فقط ۲.۷ میلیون فقره بود و ۷۹ درصد جمعیت روستایی از نعمت آب سالم بی‌بهره بودند. اما در سال ۱۴۰۳ مشترکان آب شهری به ۱۲.۵ میلیون انشعاب افزایش یافته است. حامد نمی‌توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد و با خود گفت: «واقعاً زنده ماندن در آن زمان یک هنر خاص بود چگونه بدون آب و برق و سرویس بهداشتی و حمام زندگی کردند و اگر روزی یکبار حمام نکنم میمیرم!» زنی جوان که می‌گفت آرایشگر هستم و عطر شادابش در فضا پیچیده بود، با ابراز نگرانی گفت: «حالا با قطع آب و برق، واقعاً چطور زندگی می‌کردند؟» حامد چهره‌اش را به سوی او برگرداند و با لبخندی کنایه‌آمیز جواب داد: «شاید همانند قهرمان‌های افسانه‌ای، با خوش‌شانسی و دعای مادر بزرگ‌ها!» مردی کهنسال با چشمان پر از زندگی و تجربه‌های زمانی دور، با صدای لرزانی گفت: «و نه تنها آب و برق، بلکه گاز هم داستان خنده‌داری داشت. پیش از انقلاب، تعداد مشترکان گاز در کل کشور تنها ۵۶ هزار نفر بود!» که شامل ۸ شهر و ۳ روستا می‌شد این در حالی است که بعد از انقلاب، تعداد مشترکین گاز به طور چشمگیری افزایش یافته و به بیش از ۲۷ میلیون مشترک رسیده است. حامد با نگاهی کنجکاو به چشم‌انداز مطب نگریست و شانه‌اش را بالا انداخت. ناپایداری وضعیت زندگی، مثل بخار کتری، کم‌کم او را به یاد آثاری از قهرمانان می‌انداخت. منشی مطب، با وقار و دقت در پیگیری نوبت‌ها، فضای آمیخته با سکوت را با زیبایی و نظم مدیریت می‌کرد. او مثل یک افسر نیروی هوایی، بین بیماران و پزشک می‌نگریست و بر سکوتی لطیف در انتظار لبخند می‌افزود. در میانه‌ی همه‌ی این فکرها، حامد به یاد آیه ۷ سوره ابراهیم از قرآن افتاد: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند». او تصمیمش را گرفت؛ زمان آن رسیده بود که زندگی‌اش را با کمی طنز و خنده به جلو ببرد. زیر کولر مطب، با لبخندی پر از امید، حامد فهمید که حتی در میانه‌ی چالش‌ها باید شکرگزار چیزهایی باشد که دارد. زندگی‌اش باید به سمت خوشبختی و پیشرفت سوق‌دهی شود. با اندیشه‌ای مشابه یک کمدی خوب، او می‌دانست که با اندکی شکرگزاری و یادآوری نیکی‌ها، حتی در تاریک‌ترین لحظات هم می‌توان نوری یافت و به دانایی و رشد دست یافت. پس لبخندش را گسترش داد و با خود فکر کرد: «نور و سایه، همیشه بخشی از زندگی‌ام هستند. در این مطب، همه ما با داستان‌های جداگانه خود، در پی روشنایی و امید هستیم. بیایید به یاد آنانی بیفتیم که در دوران پیشین می‌خندیدند و ما هم به دور از سختی‌ها، تصمیم داریم خندیدن را ادامه دهیم!» اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔴سخنرانی حامد اسمعیلی در یادواره شهدای دودانگه ساری در یادواره شهدای دودانگه ساری، حامد اسمعیلی، رزمنده و همرزم شهدا، به بیان نقطه‌نظر خود درباره عوامل مؤثر در پیروزی‌های دفاع مقدس دوم پرداخت. ایشان با تأکید بر اهمیت همصدایی حکومت، حاکمیت و نیروهای مسلح، عنوان کرد: «عامل پیروزی در جنگ ترکیبی ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ (دفاع دوازده روزه) بدون شک ناشی از فرماندهی مقتدر امام خامنه‌ای مدظله العالی، همکاری و همفکری نهادهای حاکمیتی و حکومتی در جهت حمایت از نیروهای مسلح عزیز بوده است. همچنین مردم با انگیزه دفاع از وطن و اسلام، در سمت درست تاریخ ایستاده و از کشور دفاع کردند.» اسمعیلی همچنین به فعالیت‌های دولت چهاردهم اشاره کرد و بر لزوم توجه به تامین نیازهای مردم تأکید نمود. ایشان بیان کردند: «دولت با تدبیر و توانمندی، به مدیریت بحران‌ها و توزیع دقیق به اندازه ارزاق ، آرد ،سوخت ، اطفای حریق و سازمان‌دهی آسیب دیدگان و ... اقدام نمود. این امر تنها با همکاری و همدلی بین دولت و ملت میسر خواهد بود.» ایشان در پایان بر لزوم یکپارچگی در جامعه تأکید کردند و گفتند: «همراهی و همصدایی میان تمامی اقشار می‌تواند کلید عبور از چالش‌ها و دستیابی به اهداف بزرگ ملی باشد.» اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
چشمه های پلکانی باداب سورت مازندران، جنوب ساری،بخش چهاردانگه، دهستان پشت کوه، روستای سورت، حدفاصل روستاهای اروست و مال خواست ♨️وقتی خدا فکری میندازه تو سرت؛ راه رسیدن بهشو ؛هرچقدرهم سخت بهت نشون میده👌 💢کامیابی وموفقیت تو از درون خودت ساخته میشود، از آنچه که فکر می‌کنی و انجام می‌دهی 💯دنیا قرار نیست موفقیت را به تو هدیه دهد تو آن را میسازی 👉 ✍سلام روزتون عاااالی، کامیابیتون روزافزون حامد اسمعیلے ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🖋️حامد اسمعیلی تحلیلگر سیاسی موضوع اسنپ‌بک یا سیاست ماشه را توضیح داد: 🔴برنامه جامع اقدام مشترک «برجام» در سال ۱۳۹۴ شمسی یا ۲۰۱۵ میلادی بین ج.ا.ایران و گروه ۱+۵ (پنج بعلاوه یک) یک گروه از شش قدرت جهانی منعقد شد. 🔵این گروه شامل پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد (ایالات متحده آمریکا، روسیه، چین، بریتانیا و فرانسه) به همراه آلمان است. 🟢تعهدات ج.ا.ایران به طرف های قرارداد کاملا اعم از تقلیل ذخائر ،کاهش تولید ، از بین بردن برخی از تاسیسات، عدم نصب نسل جدید سانتریفیوژها،بازدید‌های ۲۴ ساعته توسط NPT با دوربین و حضور بازرسان، کاهش سطح غنی سازی انجام شد و قرار بود ۱+۵ تحریم ها را در سه سطح (شورای امنیت سازمان ملل-دولت آمریکا-تروئیکای اروپایی) لغو شود که بجز سازمان ملل آن هم در قید توقف ده ساله و نه لغو تحریم‌ها و در ادامه هیچ کدام لغو نشد بلکه افزایش هم یافت و حتی به تجاوز نظامی به زیرساخت‌های هسته‌ای ج.ا.ایران در روز نهم جنگ بین ایران و رژیم صهیونیستی در تاریخ اول تیر ۱۴۰۴ ( ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵)، ایالات متحده در عملیاتی با نام رمز «چکش نیمه‌شب» به سه تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان حمله شد. 🟠در سال ۲۰۱۸ میلادی یا ۱۳۹۷ شمسی آمریکایی ها در دولت اول ترامپ رسماً از برجام خارج شدند و تمام تحریم ها را با چند برابر ظرفیت اعمال کردند. 🟤در بند ۳۷ برجام به تروئیکای اروپایی اجازه داده شد با تشخیص هر کدام از اعضای توافق بدون حق وتو در صورت عدم رضایت از عملکرد ج.ا.ایران بابت بازگشت تحریم های شورای امنیت سازمان ملل اعم از قطعنامه های ۱۶۹۶ (۲۰۰۶) ۱۷۳۷ (۲۰۰۶) ۱۷۴۷ (۲۰۰۷)، ۱۸۰۳ (۲۰۰۸) ۱۸۳۵ (۲۰۰۸) و ۱۹۲۹ (۲۰۱۰) که بر اساس بند (الف) لغو شده بوده اند، باید به همان نحوی که پیش از تصویب این قطعنامه اعمال میشدند اعمال شود که به این روند اسنپ‌بک یا سیاست ماشه در برجام می‌گویند. 🟣اکتبر ۲۰۲۵ موعد انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ و لغو کامل قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران است. این در حالی است که سه کشور اروپایی عضو برجام در آخرین اقدام خود و همزمان با برگزاری جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در آذرماه سال ۱۴۰۳ ، بار دیگر تهران را به استفاده از اسنپ بک تهدید کردند. از لحاظ حقوق بین‌الملل ،توافق برجام به علت خروج آمریکایی‌ها و حمایت کشورهای اروپایی‌ دیگر موضوعیتی ندارد. تحریم های آمریکایی پس از برجام به مراتب سخت تر از قبل توافق بوده است . 🚀انتهای سیاست ماشه این است که تاسیسات هسته ای ج.ا.ایران مورد تهاجم نظامی قرار گیرد که توسط رژیم تروریست آمریکا انجام شده است و حالا رنگی بالاتر از سیاهی نیست و اتفاق فراتری نخواهد افتاد. اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔴حامد اسمعیلی، فعال سیاسی و اجتماعی، نظرات انتقادی خود را درباره بیانیه جبهه اصلاحات ایران که در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴ منتشر شد، مطرح کرد. او در این بررسی به تحلیل هر یک از بندهای بیانیه پرداخت که قابل تأمل است. تمام مطلب را در لینک زیر مطالعه نمایید: https://harfonline.ir/?p=68017 بیانیه این جبهه صدای بیگانگان و هفت برجام مورد انتظار رژیم تروریستی آمریکا شده است. این موضوع نشان‌دهنده وجود یک اتاق فکر مشترک بین این دو گروه داخلی و خارجی است و در راستای شکستن وحدت مردم و مسئولان ایجاد شده در جنگ دوازده روزه است . جمهوری اسلامی ایران تحت زعامت امام المسلمین، و وحدت در دستیابی به قله‌های پیشرفت و آینده‌ای روشن، کاملا مشهود است. دوستی با مردم دانا نكوست دشمن دانا به از نادان دوست دشمن دانا بلندت می‌کند بر زمینت می‌زند نادان دوست امام علي (ع) : دشمن دانا از دوست نادان بهتر است اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯صلوات خاصه امام رضا(ع) اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى‌الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ 🖤آجرک الله یا امام زمانم 🖤 🕯شهادت مظلومانه امام الرئوف ، حضرت سلطان ، ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء بر تمام شیعیان و محبین حضرتش تسلیت باد.سلام علیکم ؛ لحظه هاتون منور به نور و نگاه آقامون علی بن موسی الرضا علیه السلام حامد اسمعیلے ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴داستان شب ؛آقا و خانم مدیر از کدام چهارراه رد می‌شود در قلب شهر ساری، جایی که آرامش زندگی روزمره با صدای شلوغی خیابان‌ها و خنده‌های کودکان پر می‌شود، داستانی تلخ و غم‌انگیز در حال وقوع است. در هر چهارراه، سایه‌هایی از ناامیدی و اندوه نشسته‌اند: متکدیانی که حرفه‌ای و آموزش دیده هستند ،و هر روز با خودرویی که آنان را سازماندهی می‌کند و صبح مثل مدیران‌کل به سر کار می‌آورند و شب همچون قلک‌های کودکانه جمع‌آوری می‌شوند. چراغ که قرمز می‌شود ، انبوهی از کودکان و بزرگسالان به سوی ماشین‌ها می‌شتابند. گاه مردی سالخورده با چشمان غم‌زده، گاه کودکانی با لباس مندرس ،گل فروش،دستمال فروش،شیشه شور و غیره دختری کوچک و آسیب‌پذیر، چشم به چراغ قرمز دوخته و با التماس در لابلای خودروها درخواست کمک می‌کند هرچه او این روزها، از وصال رویاهایش دورتر می‌شود اما شکیب توانمندتر می شود. چشمانش پر از اشک است و احساس تنهایی‌اش بیشتر از هر زمان دیگری او را آزار می‌دهد. در هر نفسی که می‌کشد، با امید رضایت شکیب برای خوراک ،پوشاک و سرپناه تلاش می‌کند ،ظاهرا نه مدیرکل آموزش و پرورش نه مدیرکل بهزیستی نه دادستان نه شهردار نه استاندار نه فرمانده انتظامی از این چهارراه‌ها رد نمی‌شنوند هر چند اگر فرماندار، مشرف به چهارراه دفتری داشته باشد. و او ظاهراً روح است و کسی جای خالی او را در مدرسه احساس نمی‌کند . این شرایط، یک مشکل ساده و قابل کتمان نیست. بلکه یک زنگ خطر برای آینده‌ای روشن است. شهرداری تأکید دارد که مسئولیت شناسایی و جمع‌آوری متکدیان بالغ بر عهده‌اش است. حتی سازمان بهزیستی نیز در تلاش است تا کودکان بی‌سرپناه را شناسایی و ساماندهی کند. نیروی انتظامی هم در این مسیر می‌گوید علیه ناامیدی تلاش می‌کند . اما چرا هر روز بیشتر می‌شوند ، آمار روی کاغذ با آمار واقعی مطابقت ندارد . چرا همه در جشنواره مدیران اول می‌شوند و برای هم نوشابه باز می‌کنند و ژستی پیروزمندانه قدم می‌زنند ،گویی آنها به تمام وظایفشان عمل کرده‌اند و دادستان هم شتر دیدی ندیدی ، ترک فعلی را مبنی بر تَرَک‌های پیکر انسانی شهر احساس نمی‌کند. اما آیا این تلاش‌ها کافی است؟ هر روزی که می‌گذرد، غم و اندوه این انسان‌ها در قلب شهر نفوذ می‌کند و آرامش را به چالش می‌کشد. دادستان محترم باید به این وضعیت عجیب و ناگوار توجه کند و هر چه سریع‌تر برای نجات این افراد و ساماندهی زندگی‌شان اقدام کند. بیایید با هم صدای این انسان‌های محتاج را بشنویم و همدیگر را در این مسیر یاری کنیم. با هر قدمی که برمی‌داریم، می‌توانیم دنیایی نو بسازیم و امید را دوباره در دلشان زنده کنیم. شاید یک دست یاری، قدرتی بزرگ باشد که بتواند تاریکی‌های زندگی آنها را روشن کند و زندگی‌ای بهتر را برای همه ما به ارمغان آورد. و کلاس مدرسه منتظره دختر و پسر چهارراه‌هاست تا بتواند عدالت را فریاد بزند. اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
داستان شب ، زیر پوست شهر چه می‌گذرد؟ دنیایی پر از تضادها و تناقضات، دنیایی که در چهره ناآشنا، تلاش می‌کند هویت خود را پیدا کند. دختران با لباس‌هایی که تمام بدنشان مشخص است و به راحتی می‌توانی اندام جنسی‌شان را ببینی، در خیابان‌ها قدم می‌زنند، با نگاهی پراحساس و بی‌پروا. آن‌ها جهان را به سبک خود تجربه می‌کنند و گویی برای سرکشی به مرزهای اجتماعی آمده‌اند. پسرهایی با تاپ و شلوارک در همه جا دیده می‌شوند. صدای خنده‌های آن‌ها در لابه‌لای صدای موسیقی خیابانی با هم آمیخته می‌شود. بدن‌های تاتوشده اعم از دختر و پسر، هر یک داستانی متفاوت را روایت می‌کنند. عکس‌ها و نوشته‌های مستهجن بر روی پوست‌شان، زندگی را به چالشی تازه وا می‌دارند. خودروهای روشن با شیشه‌های صد‌در‌صد دودی در کنار خیابان‌ها متوقف‌اند و کولر و بخاری زینت‌بخش خلوت دو نفره نامحرم است. شب‌ها، هنگامی که چراغ‌های شهر می‌درخشند و نسیم ملایمی در هوا است، جوانان در این فضاهای محدود، امید و آرزوهای کوچک خود را در کنار یکدیگر می‌پرورانند. کافه‌هایی که میز و صندلی جلوی محل کسب‌شان گذاشته‌اند، همچون جزیره‌هایی از آرامش و زندگی در این دریاچه‌ی پر تلاطم عمل می‌کنند. اغلب دختران با سیگار و برخی با آلات موسیقی و برخی با ورق‌ها و تخته بازی نشسته‌اند. چهره‌هایشان در نورهای کم‌سوی کافه بازی می‌کند و هر کدام به آهنگی که در دل دارند، می‌نوازند. اختلاط نامحرم کاملا مشهود است.نوشیدنی‌های عجیب و غریبی که سِرو می‌شود، نماد تلاش آن‌ها برای متفاوت بودن است؛ برای نافرمانی مدنی که بنظر می‌رسد ،نظام فضای باز رسمی برای زن زندگی ایجاد کرده بطوریکه در هر کوچه پس کوچه دیده می‌شود. امامان جمعه از جلوی آنها روزانه رد می‌شود در خوشبینانه‌ترین حالت شیشه دودی خودرویشان مانع امر به معروف و نهی از منکری می‌شود و از مامومین در خطبه‌ها می‌خواهند که اقدام کنند ،تا خدایی نکرده قداست آنها در بین مدیران کم نشود . خانم‌ها و آقایان متاهلی که با اسم شریک اجتماعی در خوشبینانه‌ترین حالت فقط شادی‌های خود را با نامحرم تقسیم می‌کنند. مردانی رعیت زیر بار مهریه کَمر‌خم کرده و دخترانی با کوله‌باری از پول و ارباب شده. اما زیر این زیبایی ظاهری و زشتی ‌ها، تنش‌ها و سوال‌ها زنده‌اند. این وضعیتی که به نظر می‌رسد آزادی در آن حکم‌فرماست، در واقع نتیجه بی‌مسئولیتی مدیران در اولین شهر شیعه ایران یعنی ساری است. آیا آندلسی شدن در حال شکل‌گیری است؟ آیا هویت و ریشه‌های فرهنگی ما در این بازی بی‌مبنا در حال گم شدن است؟ و در کنار همه این تحولات، فرزندان انقلاب، یکی پس از دیگری، با دستان بسته و نگاهی پر از امید، محکوم به سکوت می‌شود که نکند شیشه وفاق ترکی بردارد و دندان بر جگر صحنه‌ها را می‌بینند. آن‌ها توسط مدیران بی‌مبالاتی که به فکر شعارهای توخالی هستند، عقب رانده می‌شوند، یا مسئولینی که با مصلحت اندیشی توصیه خویشتنداری می‌کند و در حال گُل به خودی هستند، دیگر نمازجمعه ها برای امت نیست بلکه برای ماله‌کشی بی‌مدیریتی مسئولین و ... اما سربازان استخوان در گلو و نمک بر زخم همچنان گوش به فرمان امام و نفخ صور دارند. صدای آن‌ها در خلوت به یکدیگر می‌رسد: "مدیرجان، غیرت، غیرت، غیرت." این کلمه‌ای است که در دل هر یک از آن‌ها طنین‌انداز است. شاید زمانی فرارسد که این تضادها در هم آمیخته شوند و از دل آن‌ها، فضایی نو و امیدبخش زاده شود. زندگی زیر پوست شهر، با تمام چالش‌ها و زیبایی‌هایش، شاید در نهایت راهی به سوی حقیقت و هویت واقعی ما پیدا کند. البته این روزها دهه هفتادی و دهه هشتادی‌های زیادی هستند که جامعه را می‌بینند و با امید انتظار، نامشان را به فهرست قهرمانان وطن افزوده‌اند، سن و سالی ندارند اما طرف درست تاریخ ایستادند.تاریخ تکرار می‌شود باید بدانی نقش تو چیست و کدام سمت ایستادی. اللهم عجل لولیک فرج اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
داستان شب ؛ داغ داغ بودم و کسی سرخی صورتم را ندید حامد در یک روز گرم تابستان، در صندلی جلو تاکسی نشسته بود. حرارت هوا برای هر کسی غیرقابل تحمل بود و راننده تاکسی که به نظر بی‌خیال می‌رسید، هنوز کولر را روشن نکرده بود. در صندلی‌ عقب، خانمی با چادر مشکی و فرزند خردسالش که به نظر می‌رسید از بیماری تنفسی رنج می‌برد، نشسته بودند. همچنین، یک پیرمرد با مشکل قلبی نیز در آنجا بود که واضح بود از این گرما بسیار اذیت می‌شود. حامد، با نگرانی به راننده گفت: «حداقل برای سلامتی خودت هم که شده، کولر را روشن کن!» خانم و پیرمرد هم با نگاهی پر از تأسف به این درخواست عکس العمل نشان دادند. اما راننده به جای واکنشی مثبت، شروع به صحبت کرد و از مشکلاتش گفت: «این خودرو قدیمی شده و هر روز بیشتر به مشکل می‌خورم. هزینه‌های نگهداری و تعمیر هم به شدت بالا رفته و تورم هم که هر روز بیشتر می‌شود.» حامد با همدلی به او گوش می‌داد و گفت: «متوجه‌ام، اما آیا پیگیری کردید که سازمان‌های خدماتی می‌توانند برای تعویض خودرو به شما کمک کنند؟ به طور کلی، با نوسازی ناوگان درون‌شهری به سلامت خودِ راننده و همچنین، این کار رضایت شهروندان را هم افزایش می‌دهد.» راننده ادامه داد: «درست می‌فرمایید. اما با هزینه‌های بالای زندگی، حتی فکر کردن به تعویض خودرو هم برای من سخت شده. هر روز که می‌گذرد، اصطلاک و فرسودگی این ماشین بیشتر می‌شود و من به زور می‌توانم وضعیتش را کنترل کنم.» حامد تصمیم گرفت که به او چند راهکار بدهد: «شما می‌توانید از وام‌های بانکی با بهره کم استفاده کنید که برخی از بانک‌ها برای رانندگان تاکسی ارائه می‌دهند.که البته شورای شهر باید بدنبال آن برود و این تسهیلات را برای همه‌‌ی شرکای خود در تاکسیرانی ایجاد کند همچنین شاید بتوانید از مراکز دولتی یا غیردولتی کمک بگیرید. شهرداری باید خدمات رایگان نگهداری خودرو بابت تشکر از شرکای خود که همان رانندگان تاکسی هستند ارائه دهد ، همچنین شور و شوق برای نوسازی می‌تواند بر روی روحیه شما تأثیر مثبت بگذارد و هزینه‌های جاری شما را کاهش دهد. در نهایت، توجه به تنظیمات معاینه فنی و نگهداری درست هم می‌تواند عمر خودرو را افزایش دهد.» راننده گفت اینها برای شهر ایده‌عالی است که رئیس شورا حداقل یکبار در صف تاکسی بایستد و اعضای خانواده‌اش هر کدام یک خودرو نداشته باشند فعلا من راننده تاکسی و تو مسافر تنها هستیم تو را بخیر و ما را بسلامت.من که عمری در این شهر هستم و کسی ندید که من امین شهر هستم ،نه مسافرتی نه خدمات رفاهی، من هم خانواده دارم و مثل یک ربات و مرده‌ای متحرک هستم ، کسی بدنبال خدمات به من نیست . ناگهان، حین صحبت کردن، قلب پیرمرد شروع به درد و تپش کرد و او به شدت حالش بد شد. حامد بلافاصله مجبور شد با اورژانس تماس بگیرد و آمبولانس او را به مرکز درمانی منتقل کرد. این لحظه اضطراب و نگرانی را در دل همه حاکم کرد و حامد نگران سلامتی پیرمرد بود. زمانی که حامد از تاکسی پیاده شد، انگار یک سطل آب روی او ریخته بودند. بوی عرقش او را بسیار ناراحت کرده بود. تحت تأثیر حرارت و استرس، تصمیم گرفت جلسات خود را تلفنی لغو کند و به خانه بازگردد تا کمی خود را جمع و جور کند و استراحت کند. او در حین بازگشت به خانه به این فکر می‌کرد که این روز گرم تابستان به یک تجربه‌ی عجیب و چالش‌برانگیز برای او تبدیل شده بود. این حادثه نه تنها به او یادآوری کرد که احساس همدلی و مسؤولیت در زندگی شهری چقدر مهم است، بلکه او را تشویق کرد تا درباره مشکلات اجتماعی بیشتر آگاه شود و برای تغییر مثبتی تلاش کند. حامد می‌دانست که شاید نتوان به یک باره همه چیز را تغییر داد، اما هر قدمی که برداشته شود، می‌تواند به سمت یک جامعه بهتر و سالم‌تر باشد. اطلاع رسانی و تحلیل‌های شخصی حامد اسمعیلی ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @DateWatch ‍ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄