اعتراف میکنم دیوانه شدهام که خودم را با آن وسایل مقایسه میکنم، گاه دلم میخواهد آنها باشم
نمیدانم تو از کجا آنها را میفهمی، شاید چون نگاهشان میکنی
تو خوب میدانی مجسمه در آن لبه ممکن است بیوفتد و برای همیشه تمام شود
اما نمیدانی من همان مجسمه در آن لبهام، که کمی تکان میخورد
اما خب تو مرا نمیبینی، شاید انقدر نزدیک نمیشوی که ببینی