💠 خاطرهای از شهید ابراهیم هادی
🔹میز کار
اوایل انقلاب بود. ابراهیم در کمیته مشغول فعالیت بود. حیطه فعالیت کمیته ها بسیار گسترده بود. مردم در بیشتر مشکلات به کمیته ها مراجعه میکردند.
رفتم به کمیته ای که ابراهیم در آنجا مشغول بود. چند اتاق کنار هم بود. در هر اتاق یک میز قرار داشت و یکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود.
وارد اتاق ابراهیم شدم. برخلاف دیگر اتاقها میز کار پشت سرش بود و صندلی جلوی میز قرار داست‼️
صندلی مراجعین هم جلوی صندلی ابراهیم بود.
پرسیدم اینجا چرا فرق داره؟
گفت: پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم این طوری از مردم دور میشم. برای همین صندلی خودم را آوردم این طرف تا به مردم نزدیکتر باشم.
-(برگرفته از کتاب📚 "سلام بر ابراهیم")
🆔 @Defa_Moqaddas
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 شکلگیری کمیتههای انقلاب اسلامی در بهمن57
💠روایت یکی از عملیات های نیروهای کمیته و درگیری با مجاهدین خلق در سال 60 -کشته شدن تعدادی از کادر رهبری جریان نفاق از جمله: موسی خیابانی
@Defa_Moqaddas
💠 اعزام نیرو —- دوران #دفاع_مقدس
سیدمجتبی عبداللهی فرمانده لشکر همیشه پیروز روح الله و تیپ موسی بن جعفر(ع) - رزمندگان کمیته انقلاب اسلامی
@Defa_Moqaddas
👇👇👇
🏴 باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین
پروردهٔ کنار رسول خدا حسین
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
ز آن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگه بلند ستون بیستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهٔ برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
گر انتقام آن نفتادی به روز حشر
با این عمل معاملهٔ دهر چون شدی
آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهٔ انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهٔ ستیزه در آن د
شت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهٔ خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
چون خون ز حلق تشنهٔ او بر زمین رسید
جوش از زمین بذروه عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهٔ ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
طوفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید
یکباره جامه در خم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار
تا دامن جلال جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهٔ محشر قدم زنند
جمعی که زد بهم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر بهم زنند
از صاحب حرم چه توقع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
@Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | حاج #صادق_آهنگران
🍀 آمده کاروانی به دشت غاضریه
🌸 تا که کند ناله با جابر و عطیه
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 #سجده_ابدی....
🔸بعد از نماز صبح و خواندن زيارت عاشورا، به سمت منطقه مورد نظر در تپه هاى فكه حركت كرديم. از روز قبل، يك شيار را نشانه كرده بوديم و قرار بود آن روز، درون آن شيار به تفحص بپردازيم. پاى كار كه رسيديم، بچه ها «بسم الله» گويان شروع كردند به كندن زمين.
🔹چند ساعت شيار را بالا و پائين كرديم، ولى هيچ خبرى نبود. نشانه هاى رنج و غصه در چهره بچه ها پديدار شد. نااميد شده بوديم. مى خواستيم به مقر برگرديم، اما احساس ناشناخته اى روح ما را به خود آورده بود. انگار يكى مى گفت: «نرويد... شهدا را تنها نگذاريد...»
▪️بچه ها كه مى خواستند دست از كار بكشند، مجدداً خودشان شروع كردند به كار. تا دم اذانِ ظهر تمام شيار را زيرو رو كردند. درست وقت اذان ظهر بود كه به نقطه اى كه خاك نرمى داشت، برخورديم و اين نشانه خوبى بود. لايه اى از خاك را كنار زديم. يك گرمكن آبى رنگ نمايان شد. به آنچه كه مى خواستيم، رسيديم.
▫️اطراف لباس را از خاك، خالى كرديم تا تركيب بدن شهيد بهم نخورد، پيكر جلويمان قرار داشت. متوجه شديم شهيد به حالت «سجده» بر زمين افتاده است. پيكر مطهر را بلند كرده و به كنارى نهاديم و براى پيدا كردن پلاك، خاك هاى محل كشف او را «سرند» كرديم ولى متأسفانه از پلاك خبرى نبود.
🔺بچه ها از يك طرف خوشحال بودند كه سرانجام شهيدى را پيدا كرده اند و از طرف ديگر ناراحت بودند كه آن شهيد عزيز شناسايى نشد و همچنان گمنام باقى مى ماند. كسى چه مى داند؟ شايد آن عزيز، هنوز هم «گمنام» باقى مانده باشد....
#تفحص_شهدا
🆔 @Defa_Moqaddas