eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.4هزار عکس
8.4هزار ویدیو
785 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾•🔅 /قسمت هجدهم🔅•✾••┈ ☀️فتح خیبر؛ پایانی بر افسانه یهود 🔹پرچم در دست محبوب خدا و رسول رسول خدا(ص) را فراخواندند و را به دست او دادند و به قلعه‌ها و جنگ با را صادر کردند، و با به همراه یارانش بازگشت. روز بعد، رسول خدا(ص) را و او را با گروهی روانه میدان کردند. به_نتیجه‌ای_نرسید و  بازگشت. رسول خدا بعد از این دو شکست فرمودند: «قسم به خداوندی که جانم در دست اوست، فردا را به خواهم سپرد که و را و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. وی و خداوند به دست او پیروزی را نصیب خواهد کرد.» 🔸آن روز به گرفتار بودم و از درد به خود می‌پیچیدم. رسول خدا کسی را در پی من فرستاد. من نزد ایشان رفتم. وقتی آن حضرت مشاهده کردند که به شدت از درد چشم رنج می‌برم، بر چشمان من نهادند و فرمودند: خداوندا، را از و ! ☀️دروازهء را با دست خود با رسول خدا به سوی خیبر پیش رفتیم. مردان جنگجوی یهود و از و ، با لشکریان سواره و پیاده و با سازوبرگ کامل همچون کوه در برابر ما ایستاده بودند و در پناه و ، و می‌جنگیدند و ما را به نبرد فرا می‌خواندند. مبارز می‌طلبیدند. برخی هم در جنگ بر یکدیگر سبقت می‌جستند. هر کدام از دوستان و همراهان من که به نبرد آنها رفت، نتیجه‌ای نگرفت، تا اینکه به تدریج چشم‌ها همچون کاسه‌ی خون شد و هرکس به فکر خویش افتاد. همراهان به یکدیگر می‌نگریستند و همگی می‌گفتند : ! رسول خدا مرا خواستند و را به من واگذار کردند. من هر جنگجویی که از قلعه خارج شد و به نبردم آمد، کشتم و هر قهرمانی را که عرض اندام کرد زمین‌گیر کردم. چونان شیری بر آنها یورش بردم تا همگی به قلعه و در پشت دژهای محکم پناه گرفتند. دربِ قلعهء خیبر را و شدم. هر کس عرض اندام کرد، و بقیه به اسارت در آمدند و . 🔺در آن حال، . دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
⭕️ #تشریح_عملیات_مرصاد به روایت عضو گروهک منافقین پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلام
⭕️ به روایت عضو گروهک منافقین ❓برای انجام عملیات آموزش خاصی هم دیدید؟ 🗣 آموزش‌ها بسیار بود و آن‌ هم برای کسانی که 2، 3 روز قبل از برای در آمده بودند. فقط هم با و بود. کسانی که حین عملیات می‌رسیدند که اصلا همین آموزش مختصر را هم نمی‌دیدند را می‌گرفتند و به میدان جنگ فرستاده می‌شدند. سازمان به به آنها می‌گفت مثلا الان در کرمانشاه هستیم شما هم به آنجا بروید. در بودند که خود را داده بودند تا به برسند. کسانی که حتی دست چپ و راست خود را نمی‌دانستند، چه برسد به استفاده از سلاح! ❓نیروهایی که در این عملیات شرکت داشتند شامل 3 دسته می‌شدند. 〽️یک دسته که آموزش دیده بودند 〽️یک دسته اعضایی که از اضافه شدند 〽️و دیگری هم . ❓در مورد دو دسته آخر قدری توضیح بدهید. 🗣 نیروهای از آموزش ندیده بودند و با این انگیزه در عملیات شرکت می‌کردند که از این که گسترده شده بود، ! به این امید بودند که مثلا رژیم ایران تغییر کند و آنها به و برسند که هم در عملیات شدند. اما وضعیت از این هم بود. ❓چطور؟ 🗣 برخی از این اسرا، موجود در بودند که در آنجا به با آنها . سازمان از این فرصت استفاده کرد و به آنها گفت اگر برای شرکت در عملیات به ما بپیوندید خواهید شد. برخی از آنها به این امید که در بتوانند کنند، قبول کردند. اما این اسرا کسانی بودند که در آفتاب شده بودند که تعدادشان به حدود 300 نفر می‌رسید. این اسرا بیشتر از بودند که تعدادی در ، تعدادی در و تعدادی هم حین عملیات اسیر شده بودند. همه این اسرا در معروف به در کرکوک می‌شدند که بود. وقتی عملیات شروع شد مجبور بود از نیروهایش استفاده کند به همین دلیل سراغ این هم رفت. از اسرا کردند که تعدادشان کم بود. آنها را در کردند و مقداری آب و غذا برایشان گذاشته و به آنها گفتند هر موقع در عملیات پیروز شدیم می‌آییم سراغ شما و رفتند. یکی از مسئولان عملیات به نام گفت روز دوم مجددا سراغ آنها رفتیم و به به آنها که ما توانستیم را کنیم هر کس می‌خواهد بیاید. و آمدند و را دوباره کرده و رفتیم. به این ترتیب سازمان توانست حدود 40 نفر از اسرا در عملیات شرکت دهد که آنها در صحنه عملیات . سازمان هم این موضوع را می‌دانست ولی می‌گفتند چاره‌ای نیست باید تعداد نیروها را افزایش داد. این زمانی بود که در حال تصرف توسط بود و این یعنی سازمان در . ❓شما در عملیات مرصاد در چه واحدی بودید؟ 🗣 در . فرمانده لشکرمان هم معروف به بود. روز عملیات یک توپ 122 همراه 2 دستگاه آیفا مهمات تحویل ما شد که 4 نفر بودیم. تا اسلام‌آباد درگیری خاصی نداشیتم تا اینکه به رسیدیم. آنجا درگیری کوچکی رخ داد ولی به هر صورتی بود توانستیم راه را باز کنیم. تا به رسیدیم که درگیری اصلی شروع شد. حوالی 10 صبح بود که از مجروح شدم و من را به زیر پل حسن‌آباد که اکثر زخمی‌های مرصاد آنجا بودند، منتقل کردند. از حسن‌آباد به فرمانداری اسلام‌آباد رفتیم. زیاد_بود و اکثرا حال وخیمی داشتند. ما را از آنجا به و سپس به بردند و از سرپل ذهاب بوسیله به بیمارستانی در منتقل کردند. هوا در حال تاریک شدن بود که تعداد در بیمارستان بقدری شد که مابقی مریض‌ها را از آنجا منتقل کردند و بصورت کامل در قرار گرفت. من از ناحیه شکم تیر خورده بودم و حال خوبی نداشتم. جالب اینجاست که بعد از و سازمان، برخی از فرماندهان پیش ما می‌آمدند و به دروغ می‌گفتند که کرمانشاه را تصرف کردیم و آنجا مستقر هستیم! من 8 ماه بستری بودم و بعد از آن هم تا 2 سال تحت نظر دکتر قرار داشتم. ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist