eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
38.5هزار عکس
10هزار ویدیو
858 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
زائر شدم نسیم، صدای مرا گرفت از دستم التماس دعای مرا گرفت یک شب کنار پنجره فولاد، مادرم آن قدر گریه کرد، شفای مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سالهای سال سهمیه ی مرا گرفت  صحن تو، آسمان تو، گنبد طلای تو حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات : حَرَمَت جای گنه کار پشیمان شده است تو نگفتی که گنه کار نیاید سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
تا ابد باب الرضا در حکم باب الحاجت است این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است زیر دِینِ هر کسی رفتم، سرم منّت گذاشت در عوض شاهِ خراسان سفره‌اش بی‌منّت است با وجود پنجره فولادِ مشهد، هر کسی حاجتش را جای دیگر می‌بَرد در غفلت است هر که را دیدیم از این سفره روزی می‌بَرد هر که را دیدیم از فضل رضا در حیرت است کاش پُشت پنجره فولاد پابندم کنند روزهای بی حرم، در اصل یَوم الحسرت است از امامم قول می‌خواهم بیاید وقت مرگ کار وقتی با رضا باشد خیالم راحت است روضه‌ها سمت بقیع و چار قبرش می‌رود روزهایی که شبستانهای مشهد خلوت است : ما گداها بر دَری غیر از حرم ننشسته‌ایم می‌شود احوال ما را هم بپرسی؟ خسته‌ایم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
هر زمانی دل، میان سینه ام گم میشود  یا به مشهد میرود، یا راهی قم میشود تا نگاه من به دریای ضریحش میرسد دل دگرگون میشود، غرق تلاطم میشود دانه دانه اشکهای زائرانش میچکد زیر پاهای کبوترهاش گندم میشود نور می بارد چنان از گنبد این آفتاب در کنارش جلوه ی خورشید هم گم میشود شهر قم یا مشهد سلطان چه فرقی میکند هر کدامش قبله ی حاجات مردم میشود بارها ناگفته در اینجا شدم حاجت روا رفته از دستم حساب، اینبار چندم میشود دل به دست او سپردی غم مخور، کار نشد با دعای خواهر خورشید هشتم میشود : سلام حضرت سلطان، سلام حضرت نور سلام میدهد اینجا مسافری از دور سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير
دل را مقیم درگه جانان نوشته اند ما را غلام حضرت سلطان نوشته اند آتش ز سوز سینه ی ما آفریده شد چون عشق تو به سینه ی سوزان نوشته اند تو سفره دار عشقی و ما ریزه خوار تو ما را کنار چشم تو مهمان نوشته اند دل ذره ذره می شود از یک نگاه تو گویا ز روی چشم تو قرآن نوشته اند روز ازل که قرعه به نام تو می زدند ما را برای عشق تو قربان نوشته اند دل می تپد به سینه ز فکر جمال تو اصلا مرا ز عشق تو حیران نوشته اند از آن شبی که دل ز دل ما ربوده ای ما را انیس دیده ی گریان نوشته اند ما از محرم و صفر و فاطمیه ایم ما را یتیم سوره ی انسان نوشته اند : تو ضمانت نکنی در شب قبرم چه کنم؟ بار عصیان مرا جز تو کسی ضامن نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير
شهر ما گمشده در غربت و ویرانی هاست مشهدِ توست که آبادیِ ایرانی هاست ذره ای از کفِ پایِ تو به لوت افتاده چشمه ی چشم تو هم سهم خراسانی هاست مردمِ شهر مسلمان شده ی رویِ تو اند و خدا عاشق اینگونه مسلمانی هاست عشق را خرج تو کردند همه شاعرها این پسندیده ترین خصلتِ آیینی هاست همه ی دشت به این خانه پناه آوردند  که شمالِ حرمت جنگلِ گیلانی هاست از نباتِ تو به همسایه تعارف کردن رسمِ شیرین و صمیمانه ی مهمانی هاست  دست بردن به خمِ طُره ی گیسوی شما آرزوییست که در جرگه ی سلمانی هاست از گلابِ خودشان تحفه به مشهد بردند این عطاییست که در مَسلَکِ کاشانی هاست از گلابِ خودشان تحفه ولی این همه باز زیره بردن به درِ خانه ی کرمانی هاست از کَرَم حرف شد و یاد تو افتادم آه روزِ میلادِ تو شد یا که شبِ خلقتِ ماه؟ : آمدی و عطر مهرت پخش شد در هر فضا می نویسم عشق میخوانم علی موسی الرضا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، میلاد با سعادت علیه السلام مبارک باد🌹
روضه ى صحن دلم از نفس حقّ رضاست زائر كوى رضا بودن من لطف خداست جاي جاي حرمش بوى خدا مى آيد حرم حضرت او پايگه اهل ولاست هر كجاى حرمش پاى گذارم بينم محفل روضه ى سالار شهيدان برپاست زائرى از ره دور آمده بود و ديدم دست بر سينه كه گويا به لبش ذكر دعاست سر خود را ز ادب بر روى ديوار نهاد دست بر حال قنوت آمد و انگار گداست خستگىِّ ره دور از تن من بيرون رفت از همان نور كه از صحن قشنگش پيداست جان من باد فدايش كه غريبش خوانند آن امامى كه مسمىٰ به غريب الغرباست : محزون شده ام از غمِ هجران تو آقا تا کِی زِ رهِ دور سلامت برسانم...؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
این حرم در طول سال از بس که زائر داشته خاطرات خوب و شیرینی به خاطر داشته فرق شَهرت با تمام شهرها اين است که؛ شهر زیبای تو هر فصلی مسافر داشته هر کسی یکبار اگر حتی به مشهد آمده دائماً حال خوشی با آن مناظر داشته آسمانت، گنبدت، صحن و سرای مرقدت جایگاهی ویژه در شعر معاصر داشته چون هوای غربت ما شاعران خسته را با هوای غایبین، در حال حاضر، داشته من یقین دارم به تعداد تمام خادمان بارگاهت تا همین امروز، شاعر داشته جالب است آقا، خیابانهای اطراف حرم نیمه‌شبها هم شبیه روز عابر داشته هر کسی مهر تو باشد در دلش، انگار که در ميان سینه صندوقی جواهر داشته باطن هر زائری با دیدنت شد روسپيد روسياهی را اگر حتی به ظاهر داشته هرکه با من بوده است از ابتدای این غزل مطمئنم حال خوبی تا به آخِر داشته : همه با درد به دنبال طبیبی هستیم دوری از کـوی تو بیمار شدن هم دارد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
نشستم خانه‌ی یاد تو را در دل بنا کردم خیالم را در آغوش حریم تو رها کردم: رسیدم بر در باب الجوادت غرق حاجاتم برای هرکسی که خاطرم آمد دعا کردم گذشتم از تمام صحن‌ها در صحن آزادی نشستم روبه روی گنبدت سجاده وا کردم نگاهم مست باران شد میان آفتاب صحن میان سجده‌ها نام تو را تنها صدا کردم شبیه قطره‌ای دنبال دریا رفتم و رفتم خودم را بین آغوش پر از مهر تو جا کردم نشستم مثل عاشق‌ها، تمامی دقایق را هرآنچه داشتم قربان آن صحن و سرا کردم صدایی آشنا آمد، دلم را دست او دادم وجودم را پر از عطر خوش نقاره‌ها کردم دلم از لحظه‌ی دیدار همراه کبوتر‌هاست دلی را که خودم با لطف‌ و مهرت آشنا کردم خیالاتم برای رفع دلتنگیم کافی نیست برای دیدنت رفتم بلیطی دست و پا کردم : فیضِ دستان شما دانه برایم پاشید تا کبوتر شدم و داد مرا پَر، حرمت‌‌...♥️ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ایران به جز تو، هیچ سلطانی ندارد همچون رضا خورشید تابانی ندارد شکی ندارم بی کرانِ آسمان هم مانندِ تو، ماهِ فروزانی ندارد می آورم با خود حرم آقای خوبم آن دردهایی را که درمانی ندارد هر مشکلی را ممکن و آسان نمودی هرآنچه را گفتند: امکانی ندارد هر زائری آمد به قصدِ عَرض حاجت با خنده رفت و چشم گریانی ندارد با دیدن صحن و سرایت درک کردم احساس خوبی را که پایانی ندارد : چهـــارشنبه هـوای سـرم خراسانیست نگــاه ملتمـسم پر خروش و بارانیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
عجیب نیست که درسینه غصّه مهمان است شب فراق شده، حرف هجران است به چشم ‌هم‌زدنی این دوماه هم رفت و بهارگریه هم امروز رو به پایان است ازاین لباس جداگشتن آنقدرسخت است که دربرابر این هجر، مرگ آسان است مرا حلال کن آقا که باز زنده‌ام و هنوزدرتن من بین روضه‌ها جان است محرم و صفر ما تمام می‌شود و همیشه ابرنگاه توغرق باران است توفاطمیه‌ات این روزهاشروع شده دلت شبیه دل مادرت پریشان است همیشه کرب وبلاییم ماولی امشب کبوتر دلمان مقصدش خراسان است : توضمانت نکنی در شبِ قبرم چه کنم بارِعصیانِ مراجزتوکسی ضامن نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت غریبانه و مظلومانه ی علیه السلام تسلیت باد.🏴
در این حرم چیزی ندیدم غیرِ زیبایی کم نیست در صحنت نفس های مسیحایی هر کس به دیدار تو آمد کـربلایی شد اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی از کـودکـی با پنجـره فـولاد مـانوسم وقت گرفتاری نخواهم رفت هر جایی از آب سقاخانه هر کس خورده، می فهمد زمـزم ندارد این چنین آب گـوارایی وقتی که نام مادرت را می بَرَد زائر در صحن غوغا می شود آن هم چه غوغایی وقتی برای دستگـیری مـیـرسی از راه صحرای محشر تازه خواهد شد تماشایی حـاجـات سائل را نگفته مـیدهـی، یعنی در دست و دلـبازی نداری هیچ همـتـایی چشم انتظارت می نشینم در صف محشر بـی شک به دیـدار مـنِ سـرمست می آیی : # رونقی نیست اگر در دل دیوانه ی من می روم و از صفا می گیرم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير
روزی که خاک صحن رضا آفریده شد مهر سجود اهل سما آفریده شد خورشید از درون ضریحش طلوع کرد تا گنبدش رسید و طلا آفریده شد آوای آسمانی نقاره خانه اش پیچید تا فضا و صدا آفریده شد از حلقه های پنجره فولاد محشرش عیسی که جان گرفت و شفا آفریده شد موسی ز دست خادم و دربان صحن او وقتی مدد گرفت عصا آفریده شد از سایبان گوشه ی صحن مطهرش راهی به سوی کرب و بلا آفریده شد : به سینه دست گذاشتم، سلام ای سلطان سلام آنکه مرا جز درت پناهی نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،