eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
پروازمان دهید که بی بال و پر شدیم یک عمر در هوای شما در به در شدیم کالیم و خشک و زرد، خدا را چه دیده ای؟ شاید به لطفِ یک نفست بارور شدیم تو آب زاده ای پدرت هم ابوتراب رزقی به ما دهید که بی برگ و بر شدیم هر چه شما کریم تری ما گداتریم از اعتبار نام شما معتبر شدیم ما را به راه راست کشاندی تو یا کریم ما در مسیر تو ز خدا با خبر شدیم آقاییِ تو شاملِ حالِ گدا شد و... ما هم به نوکری شما مفتخر شدیم ما را به نامتان ثبت کرده اند ما سالـهاست حلقه ی آویزِ در شدیم آقاترین جوانِ جوانانِ جنتی بی بارگاه و صحن ولی با کرامتی : 💔 سرصبحی هوس نام زد به سرم شاه بی لشکـری و من به فدایت بشوم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
آقا سلام، این گره ی کور وا نشد آخر دوباره قسمت ما کربلا نشد جاماندم از مسیر نجف تا به کربلا حالم بد است، درد فراقم دوا نشد گفتم به مادرم که برو حاجتم بگیر با گریه گفت، جان امام رضا نشد هی روبروی عکس حرم، زار می زنم سهم کبوتر دلـم، ایوان طلا نشد دَرهم بخر دوباره و ما را جدا نکن از زائران یار، دل ما جدا نشد شرمنده، پای مجلسِ تو کم گذاشتم شرمنده، حقِّ روضه ی زهرا ادا نشد دارا حسین، صاحبِ دارالشفا حسین بیچاره آنکه بر غم او مبتلا نشد ای زائر حسین، حسن سفره پهن کرد که زائری مُعطّل آب و غذا نشد تقسیم برکت حسنی، دست قاسم است آنکه گره گشاش، بجز مجتبا نشد : 💔 ما را فقیرِ درگـهِ جانان نوشته اند ریزه خورانِ خوانِ حسن جان نوشته اند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
این نمکدارترین روضه نمک گیرم کرد پسرِ فاطمه با دستِ خودش سیرم کرد روضه یِ کـوچه یِ غمهایِ کـریمِ طا‌ها در همین اوجِ جوانی به خدا پیرم کرد مـادر افـتاد زمـین و پسر افتاد زمین مـَردک پست بلافاصله تحقـیرم کرد چادرِ عصمت و پاکی شده خاکی اِی وای معجرِ خاکی و خونیشْ زمین گیرم کرد آمد و زد لگد و بد زد و بد گفت و سَند… پاره کرد و پس از آن حادثه تکفیرم کرد پس از آن واقعه هر روز به من گفت: سلام آن سلام عـاشقِ زَهــر و اَجَـل و تیرم کرد خواهرم داخلِ این تشت اگرخونِ دل است روضه یِ بند و غلِ کوفه به زنجیرم کرد ندبه خوان باش که فرزندِ حسن می‌آید جـمـعه یِ آمدنش عـاشقِ تکـبیرم کرد : 💔 عزیزِ حضرت زهرا، کریم زاده، حسن همیشه و همه جالطف توست امدادم به روز حشر که هرکس پناه می جوید حسن، به رسم کریمان برس به فریادم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
داغی نهفته است در این قلب پاره ام همچون حباب منتظر یک اشاره ام عمریست لحظه ی گذر از کوچه هایِ تنگ آن صحنه ی غرور شکن در نظاره ام گفتم به زهر، خوب اثر کن بر این جگر در دستهای توست فقط راه چاره ام در ظلمت همیشه ی شبهای کوچه ها در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا امّا به سینه است تمامِ شراره ام اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی راویِ این حقیقت پر استعاره ام یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم : مادر چقدر دلنگران سکوت اوست فهمیده سینه ی حسنش تیر میکشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
بُرده از روزِ اَزَل دِلهای ما را یِک نَفَر نیستَم مُحتاجِ لُطفِ خَلق اِلا یِک نَفَر اَهلِ اِحسان گَرچه بِسیارَند امّا در کَرَم شُد زَبانزَد دَر میانِ کُلِ دُنیا یک نَفَر در نَبَرد فتنه با حَق پُشتِ مولایم علی میشَوَد بَعد از خُدا مُحکَم فَقَط با یِک نَفَر غالباً دورِ کَریمان می شَوَد دائِم شُلوغ پَس چِرا پیشِ مَزارَش نیست حتی یِک نَفَر از تَمامیِ خَلائِق دَر زَمین و آسِمان مَعنیِ اَندوه را فَهمیده تَنها یِک نَفَر قامَتَش خَم شُد از آن روزی که بینِ کوچه دید بی هوا زَد سیلیِ مُحکَم به زهرا یک نفر بال و پَر زَد پیشِ چشمانَش عزیزِ مُصطفی پیر شُد از غُربتِ اُمِّ اَبیها یِک نَفَر شُد پَس از یاسِ نَبی از اِبتدای کودَکی مثلِ قَبرِ خاکیَش تَنهای تَنها یِک نَفَر : آن روز درون کوچه پژمرد حسن مادر که زمین خورد دگر مُرد حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است نه فقط عالم شیعه به حسن می‌نازد شور در عالم بالاست حسن را عشق است یل صفین و جمل یکه سوار عرب است رجز حضرت سقاست حسن را عشق است به خداوند قسم عشق جگر میخواهد جگرسوخته زیباست حسن را عشق است مانده در خانه غریب و بین یک شهر غریب چقدر بی کس و تنهاست حسن را عشق است : من اسیر فخر به دنیا دارم هر چه دارم ز کــرمخانه ی دارم خواب دیدم که غلام ای مردم این غلامی ز دعای شب دارم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
مولای ما کریم ولیکن غریب بود او دستگیر خلق ولی بی حبیب بود با او مدینه شد وطن بی نیازها بعدازخداسخاوت او بی رقیب بود غیرازنمک به زخم دل خوددوانداشت با انکه بر تمامی عالم طبیب بود ازدشمنان که کینه ی بسیاردیده است دربین دوستان خودش هم غریب بود درکوچه زخم خورده ی لبخند قنفذ و.. در خانه هم اسیر زنی نانجیب بود شرحش هزارروضه ی مکشوفه می شود در محضر امام مغیره خطیب بود کابوس کوچه موی سرش را سفید کرد از کودکی ز حادثه ای بی شکیب بود دستی سیاه زندگی اش را سیاه کرد دستی که از مروت دل بی نصیب بود دل خونِ روزگار که در آخرین نفس پیش حسین راویِ شیب الخضیب بود : مشت میکوبیدی از غمهای بر زمین آتشی روی دلت چون نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
در مدح تو باید که ببندیم دهان را وقتی که بریدند ادیبانه زبان را ای آینه ی حُسن خدا، یوسف مصری با آمدنت تخته کُند زود دکان را بازار سرِ زلف تو از بس که شلوغ است انگشت به لب کرده زلیخا صفتان را وصف مژه ها و خَم ابروت مرا کشت زحمت نده صیاد دگر تیر و کمان را با تکه کلافی به وصالِ تو رسیدن زهرا به حسابم زده این سود کلان را تا سفره ی احسانِ کرمخانه تان هست سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را زرتشت مسلمان شده ی چشم خمارت انداختی از چشم همه دیر مغان را ما بهتر از این روضه، بهشتی نشناسیم بهتر که بچسبیم همین نقد جهان را با طشت نگو،کوچه ی غم، خونجگرت کرد ترسم که به زینب برساند جریان را : بی مرحمت که روز شما شب نمیشود اصلا تو آفریده برای کَرَم شدی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ازبس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عطر بقیع میوزد از باغ دفترم شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه از گندم مـزار شما ساده بگذرم مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند مثل همیشه در صف این خانه آخرم نقش است بر کتیبه ی خلقت هوالکریم ثبت است بر جریده ی عالم هوالکرم من خواب دیده ام پس از آبادی بقیع نذر ضریح توست النگوی مادرم آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم حالا خودم کلون قدیمی این دَرَم گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم گفتی که این شما و سرای برادرم اینها دو واژه اند که با هم غریبه اند برصفحه چون دوخط موازی: : مثل نسیم صبح به عرفان‌ رسیده ایم وقتی بدست بوس کریمان رسیده ایم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
در مدح تو باید كه ببندیم دهان را وقتی كه بریدند ادیبانه زبان را بازار سر زلف تو از بس كه شلوغ است انگشت به لب كرده زلیخا صفتان را وصف مژه ها و خم ابروت مرا كشت زحمت نده صیاد دگر تیر و كمان را با تكـه كلافی به وصال تو رسیدم زهرا به حسابم زده این سود كلان را تا سفره ی احسان كرمخانه تان هست سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را ما بهتر از این روضه بهشتی نشناسیم بهتر كه بچسبیم همین نقد جهان را با طشت نگو كوچه ی غم، خون جگرت كرد ترسم كه به زینب برساند جریان را : هوای شعر من امشب هوای باران است لبِ خدا به خدا گرمِ یا حسن جان است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوبتر است جای صفاتی مثل سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم گفت: حسن.. تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن : ما بنده‌‌ی عشقیم و حسن بنده‌نواز است تا کوی حسن هست به ‌جنت چه نیاز است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
حسن آبادی ام و اهل بِلاد حسنم حسنی سیرت و از جنس و نژاد حسنم من نمک گیرِ سر سفره ی اربابِ کرم قد کشیده شده از لطف زیاد حسنم نفسم، بود و نبودم، همه اش مدیونش تا قیامت خجل از دادونداد حسنم همه ی زندگی ام بیمه ی است من دعاگیرِ حسن، زنده ی کاش، یک ذره کرم بود، در این نوکری ام کَرمِ محض، حسن، من متضاد حسنم عاقبت هم حسنی میشوم از حُسنِ حَسَن و ببینند، که بر وفق مراد حسنم سفره انداز ترین مَرد به تاریخ، بود دست و دلباز شوم چونکه نماد حسنم میشوم در همه جا پرچم سیار حسن در مسیر وزش گرمیِ باد حسنم با تمام کرمش در حرمش، خاک پُر است هر کجایی که حرم هست، بیاد حسنم : حرف کَرَم تو همه جا ورد زبان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،