eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
840 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
کلام شهـید آیت‌ﷲ سیدمحمد بهشتی: 🕊🕊 شهـادت در راہِ آرمانِ الهی، معشوق ماست آیا شنیدہ ای عاشقی را از معشوق بترسانند !!
33.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 💠 قسمت اول 📽 فیلمی زیبا و دیدنی از عملیات برون‌مرزی رزمندگان تیپ ویژه هوابرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عمق خاک عراق در دوران دفاع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صبحگاه رزمنده های لشگر ۱۴ امام حسین (ع) ⚪️ شهرک دارخوئین -- جنب انرژی اتمی (جاده اهواز--آبادان) دوران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
وسط جبهه بهش گفتم بچه! الان چه وقتِ نماز خواندنه؟ گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم و شروع کرد نماز خواندن .... السلام‌علیکم‌ورحمة‌الله‌وبرکاته را که گفت یک خمپاره آمد و بُردش ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یاد باد آن روزگاران یاد یاد 🌿 📽 فیلم تصاویری از جبهه و حال و هوای رزمندگان در دوران دفاع مقدس همراه با نوحه ای شنیدنی و حماسی از مداح و ذاکر اهل بیت، : 🎙خیز ای رزمنده شیر ، خانه از دشمن بگیر امر فرموده چنین فرمانده ی کل قوا یاور مستضعفان نور هدی روح خدا هست کلید فتح قدس اندر زمین کربلا از سر و جان بهر فتح نینوا باید گذشت بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر ، خانه از دشمن بگیر همچو شیر ای مرد میدان شهادت برخروش از دل و جان بهر یاری دادن اسلام کوش پرچم توحید را برگیر بر بالای دوش قدس از قید ستم بنما رها باید گذشت بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر ، خانه از دشمن بگیر آن که با عشق خدا سرباز روح الله شد پیشتاز اندر جهاد فی سبیل الله شد راهی کوی حقیقت با دل آگاه شد از همه هستی خود بهر خدا باید گذشت بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر ، خانه از دشمن بگیر.. دوران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
چه سروهایی که قطعه قطعه شدند علی اکبر هایی که رفتند و علی اصغر برگشتند... تصویر شهدای تازه تفحص شده؛ که وارد کشور شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 مصاحبه شنیدنی با رزمنده نوجوان، شهید حسن ذاکری، اعزامی از استان هرمزگان، جزیره قشم را ببینید که برای خودش یک کلاس ایثار و عرفان است. 🎙ما به ندای امام خمینی (ره) لبیک گفتیم و پاسدار خون شهدا هستیم... 👆مرد بودن به قد و هیکل گنده و زور و بازوی قوی نیست؛ به وجود و معرفت انسانهاست! 💠 نیم کیلو باش؛ ولی مرد باش... دوران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈ 🌴 کانال : روایتگر رویدادهای جنگ .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
🌱 مردان کوچک سرزمینم ▫️شهریور ۵۹ وقتی شایعه حمله عراق به خرمشهر رنگ واقعیت به خودش گرفت مردان خانواده‌ها ماندند و زن ها و بچه‌ها را به شهر دیگر فرستادند. خانواده بهنام محمدی هم جزو همان خیلی‌ها بودند اما بهنام ۱۲ ساله می‌خواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر می‌گفت مگه تو چند سالته که می خوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک! اما مرغ بهنام یک پا داشت و می‌گفت:"مثلاً پسر کشتی گیر داری ها!‌" بهنام ماند. آن اوایل و شب‌های بمباران که خرمشهر در تاریکی فرو می‌رفت، مسئولیت تقسیم فانوس‌ها را به او دادند و کمی که گذشت دیدند این پسر بچه با آن قد و قواره، یلی هست برای خودش. بهنام زبر و زرنگ بود. از طرفی هم ریزه میزه بود و اصلاً بهش نمی‌خورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطور شد که او شد مأمور شناسایی.
1_584061183.MP3
1.28M
📢 نواهای ماندگار 🌷 بوی خون می آید از این سرزمین بوی خون می آید از این سرزمین بوی شبنم های مدفون در زمین بوی هجران ،بوی غم، بوی فراق از سوی یک قبر بی شمع و چراغ ای زمین بوی غریبی میدهی بوی قران های جیبی میدهی نغمه صادق آهنگران ┄═✧🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷✧═┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 سرزمین نینوا یادش بخیر کربلای جبهه یادش بخیر 🎙با نوای حاج صادق آهنگران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 🌴 کانال ؛ روایتگر حال و هوای جنگ در دهه ۶۰
⌛️ ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ -- سالروز لغو یکجانبه قرارداد الجزیره توسط صدام پنج روز قبل از آغاز رسمی تجاوز ارتش بعث عراق به ایران ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔴 صدام در رویای حکمرانی مطلق بر شط العرب در تمام قراردادها و معاهده‌هایی که از هنگام پیمان قسطنطنیه (اسلامبول) که بین ایران و عثمانی منعقد شد تا سال ۱۹۷۵ الجزایر که بین ایران و عراق منعقد گردید، نقطه اصلی اختلاف بین دو کشور، آبراه اروندرود بوده است. عراق نام این رودخانه را شط العرب می‌دانست ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📄 قراردادی که صدام پاره کرد‼️ ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ ،صدام، رییس‌جمهور وقت عراق در برابر دوربین‌های تلویزیونی، قرارداد ۱۹۷۵ بین ایران و عراق را که با میانجیگری الجزایر بسته شده بود، پاره کرد. این اتفاق سرآغاز تهاجم ارتش بعثی به مرزهای کشوری بود که در آن به‌تازگی و بعد از سرنگونی رژیم سلطنتی، انقلاب شده بود و هنوز ساختار اداری و حکومتی آن سروسامان محکمی نداشت. ایران بعد از این اتفاق، درگیر جنگ ۸ ساله و ناخواسته شد. اختلافات مرزی موجود میان دو کشور سابقه طولانی دارد.سال۵۳ وزرای خارجه دو کشور مذاکرات را در استانبول آغاز کردند. طرف ایرانی بر انعقاد قرارداد براساس تالوگ تاکید داشت ولی عراقی ها اروندرود را جزو سرزمین عراق تلقی می‌کرد، همین امر سبب بن‌بست مذاکرات شد. این مذاکرات ناتمام، زمینه‌ساز حل نهایی قضیه در الجزیره شد؛ یعنی جایی که جلسه سران اوپک اسفند۵۳ برگزار شد.رییس‌جمهور الجزایر از فرصت بهره برد تا شاه ایران و صدام، معاون رییس‌جمهور عراق را پای میز مذاکره بکشاند. عراق خط تالوگ را پذیرفت و ایران تعهد کرد از حمایت بارزانی‌ها دست بردارد؛ لذا قرارداد الجزایردرسال ۵۴ به امضا رسید. بهمن ۵۷ شاه سقوط کرد. رویارویی صدام با ایران بلافاصله بعد از انقلاب آغاز شد. عراق از اقدام حکومت جدید یعنی خروج ایران از پیمان سنتو، قطع ارتباط با اسراییل و حرکت این کشور به سمت جنبش عدم تعهد شادمان بود، ٫ صدام جاه‌طلب دچار توهم قدرت شده بود و در میان تولیدکنندگان نفت، ایران را ۴پشت سر گذاشت و سال ۱۹۷۸ بعد از اخراج مصر از دنیای عرب، داعیه رهبری جهان عرب را داشت. در ۲۶ شهریور ۵۹ قرارداد مزبور را ملغی اعلام کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 چگونه جنگ ۸ ساله به ایران تحمیل شد⁉️ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ --- آغاز تجاوز ارتش صدام به خاک ایران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 به آغاز نزدیک می شویم ا🌱💐🌱💐🌱💐🌱💐🌱 📷 شعرخوانی در جمع رزمندگان عازم به جبهه های نبرد - دهه شصت 💕 عشق و ارادت استاد شهریار به بسیجی ها 🌿 🌴 دوران ⏳ ۲۷ شهریور سالروز درگذشت شاعر پرآوازه ایران ، شهریار ملک سخن، محمد حسین بهجت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
⏳ ۲۷ شهریور سالروز درگذشت شهریار زاده سال ۱۲۸۵ تبریز -- درگذشته ۲۷ شهریور ۶۷ دوران کودکی را به علت شیوع بیماری در شهر، در روستاهای قایش قورشاق، خشگناب و بستان‌آباد سپری کرد. پدرش در تبریز وکیل بود. در 14 ، 15 سالگی در سال ۱۳۰۰ برای ادامه تحصیل عازم تهران شد و در مدرسه دارالفنون تا سال ۱۳۰۳ و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد. حدود 6ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری به‌علت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیش‌آمدهای دیگر ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ که در خراسان بود، پدرش درگذشت. او به‌سال ۱۳۱۵ در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز او را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را نیز به وی اعطا کرد در سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود -حیدربابایه سلام- را سرود. در تیر ۱۳۳۱ مادرش درگذشت. در مرداد۳۲ به تبریز آمده و با یکی از بستگان خودازدواج کرد که حاصل این ازدواج3فرزند - دو دختر به نام‌های شهرزاد و مریم و یک پسر به نام هادی است وی در ۲۷ شهریور ۶۷ درگذشت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| شعرخوانی استاد شهریار در وصف بسیج ▫️در جمع رزمندگاان خطه آذربایجان عازم جبهه‌های نبرد ⏳ ۲۷ شهریور ۶۷ - سالروز درگذشت شهریار، شاعر نامدار ایران زمین ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
📝 انتشار دست‌خط امام(ره) در سالروز تشکیل نیروهای سه‌گانه سپاه 🔹امام راحل سال ۶۴ در این نامه به محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه نوشته: با توجه به اینکه در اصل ۱۵۰ قانون اساسی ادامه نقش سپاه در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن تصریح شده است و نظر به اینکه انجام این نقش بدون آمادگی‌های سپاه از جهت تجهیزات و آرایش جنگی و فنون دریایی، زمینی و هوایی امکان‌پذیر نیست، شما ماموریت دارید هرچه سریع‌تر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی دریایی قوی نمایید تا در موارد لازم با همکاری و هماهنگی ارتش جمهوری اسلامی ایران از مرزهای زمینی، دریایی و هوایی کشور حفاظت نمایید. ۲۶ شهریور ۱۳۶۴ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کمک های مردمی به جبهه پشتیبانی جهاد سازندگی دوران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها 🌴 ۳۱ شهریور ، آغاز هفته دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ابوالفضل سپهر، شاعری که از فراق شهدا دق کرد!! ▪️۲۸ شهریور ۱۳۸۳ - سالروز درگذشت بازیگر و شاعر سی ساله بسیجی، مرحوم ابوالفضل سپهر که در دوران نوجوانی بازیگری را تجربه کرد اما به ناگهانی به سمت سرودن شعر درباره شهدا، جانبازان و خانواده هایشان پرداخت. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار ⚪️👆 ابوالفضل سپهر، شاعر بسیجی که به سبک عامیانه شعر می گفت. او در سروده هایش به توصیف مظلومیت جانبازان و خانواده های آنها و نیز بازماندگان شهدا می پرداخت. سپهر عمر زیادی نکرد و در ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ در سن سی سالگی بر اثر بیماری درگذشت. او تا پیش از آن در دوران کودکی و نوجوانی در چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد. ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🎞👆 ابیاتی در مورد جانبازان موج انفجاری و غم و اندوهی که خود و خانواده آنها باید تحمل کنند.😞😞 🎤سراینده و شاعر: ابوالفضل سپهر ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ --- سالروز درگذشت شاعر، بازیگر و هنرمند بسیجی، مرحوم ابوالفضل سپهر 🌴 روحش با شهدای عزیز محشور باد🤲 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ // جانبازان موجی سراینده: مرحوم ابوالفضل سپهر ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🌀 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار 🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار ⚪️👆 ابوالفضل سپهر، شاعر ب
🍃اتل متل یه بابا ، دلیر و زار و بیمار اتل متل یه مادر ، یه مادر فداکار اتل متل بچه ها، که اونها رو دوست دارن آخه غیر اون دو تا، هیچ کسی رو ندارن ! 🍃مامان بابا رو میخواد ، بابا عاشق اونه ! به غیر بعضی وقتها ، بابا چه مهربونه ! وقتی که از درد سر، دست میذاره رو گیجگاش اون بابای مهربون ، فحش میده به بچه هاش ! 🍃همون که وقتی هر چی ، جلوش باشه میشکنه همون که وقتی هر کی ، پیشش باشه میزنه ! غیر خدا و مادر ، هیچ کسی رو نداره اون وقتی که بابا جون ، موجی میشه دوباره ! 🍃دویدم و دویدم ، سر کوچه رسیدم بند دلم پاره شد ، از اون چیزی که دیدم ! بابام میون کوچه ، افتاده بود رو زمین مامان هوار میزد ، شوهرمو بگیرین ! 🍃مامان با شیون و داد ، میزد توی صورتش قسم می داد بابا رو، به فاطمه به جدّش ! تورو خدا مرتضی ! زشته میون کوچه بچه داره می بینه ، تو رو به جون بچه ! 🍃بابا رو دوره کردن ، بچه های محله بابا یهو دوید و ، زد تو دیوار با کلّه ! هی تندو تند سرش رو، بابا میزد تو دیوار قسم می داد حاجی رو ، حاجی گوشی بردار ! 🍃مامان دوید و از پشت ، گرفت سر بابا رو بابا با گریه می گفت ، کشتند بچه ها رو ! بعد مامانو هلش داد ،خودش خوابید رو زمین گفت که مواظب باشین ، خمپاره زد بخوابین ! 🍃الو الو کربلا ، پس نخودا چی شدن ؟ کمک میخوام حاجی جون ،بچه ها قیچی شدن ! تو سینه و سرش زد ، هی سرشو تکون داد رو به تماشاچیا ، چشماشو بست و جون داد ! 🍃بعضی تماشا کردن ، بعضی فقط خندیدن اونهایی که از بابام ، فقط امروز دیدن ! سوی بابا دویدم ، بالا سرش رسیدم از درد غربت اون ، هی به خودم پیچیدم 🍃درد غربت بابا ، غنیمت از نبرده شرافت و خون دل ، نشونه های مَرده ! ای اونهایی که امروز ، دارین بهش می خندین برای خنده هاتون ، دردشو می پسندین ! 🍃امروزشو نبینین ، بابام یه قهرمونه یه روز بهم می رسیم ، بازی داره زمونه ! موج بابام ، کلیدِ ، قفلِ در بهشته ! درو کنه هر کسی ، هر چیزی رو که کِشته 🍃یه روز پشیمون می شین ،که دیگه خیلی دیره گریه های مادرم ، یقه تونو می گیره ! بالا رفتیم ماسته ، پایین اومدیم دوغه ! مرگ و معاد و عقبی ، کی میگه که دروغه ! 🌸شاعر : مرحوم ابوالفضل سپهر ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 😔 این عزیزان همان رزمندگان دیروز بودند که با جوانمردی پای کار ایستادند و نگذاشتند وجبی از خاک وطن به دست دشمن بیافتد. 🌿 امنیت، استقلال و تمامیت ارضی مون رو مدیون فداکاری های اونا هستیم 🙏🙏 🌴 آرزوی سلامتی و عافیت برای جانبازان اعصاب و روان و شیمیایی ها 🤲 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جور میشه‌ سوخت‌ و ساخت‌ با بیست‌ هزار تومن‌ پول‌ اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌ اجاره‌های‌ سنگین‌ خرج‌ مدرسه‌ ما خرج‌ معاش‌ خونه‌ خرج‌ دوای‌ مینا بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یااینكه‌ بی‌ رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد وقتی‌ كه‌ گفتند بابا تو جبهه‌ها شهید شد خودم‌ دیدم‌ یك‌ شبه‌ چند تا موهاش‌ سفید شد می‌ خوای‌ بدونی‌ چرا نصف‌ موهاش‌ سفیده‌؟ بپرس‌ كه‌ بعد بابا چی‌ دیده‌، چی‌ كشیده‌ یا میره‌ داروخانه‌ برا دوای‌ مینا یا كه‌ میره‌ سمساری‌ یا كه‌ بهشت‌ زهرا(س‌) یه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌ مامان‌ میره‌ به‌ بنیاد یه‌ روز به‌ دنبال‌ كار پیرِ آدم‌ درمیاد هر وقت‌ به‌ مامان‌ میگم‌: «طعم‌ غذات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» بعضی‌ روزا كه‌ توی‌ خونه‌ غذا نداریم‌ غذای‌ روز قبلو برا مینا میذاریم‌ مینا با غم‌ میپرسه‌: «غذا فقط‌ همینه‌؟» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «بابات‌ كجاس‌ ببینه‌؟» وقتی‌ كه‌ بیست‌ می‌گیرم‌ میاد پیشم‌ میشینه‌ نوازشم‌ می‌كنه‌ نمره‌ها مو می‌بینه‌ میگم‌: «معلمم‌ گفت‌ كه‌ نمره هات‌ عالیه‌» مامان‌ با گریه‌ میگه‌: «جای‌ بابات‌ خالیه‌» یه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌ این‌ آقا بقالیه‌ با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌ جای‌ بابات‌ خالیه‌؟» تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد با دست‌ تو صورتش‌ زد با گریه‌ گفت‌: «ای‌ خدا بی‌شرفی‌ تا این‌ حد؟» میگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌ چرا ازت‌ جدا شد پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟» چشم‌ میدوزه‌ تو چشمام‌ لب‌ میگزه‌ ، می‌خنده‌ بیرون‌ میره‌ از اتاق‌ محكم‌ در و می‌بنده‌ رفتم‌ و از لای‌ در توی‌ اتاقو و دیدم‌ صدای‌ گریه‌هاشو از لای‌ در شنیدم‌ داشت‌ با بابام‌ حرف‌ میزد چشاش‌ به‌ عكس‌ اون‌ بود انگار كه‌ توی‌ گلوش‌ یه‌ تیكه‌ استخون‌ بود «مرتضی‌ جون‌ میدونم‌ زنده‌ای‌ و نمردی‌ بعد خدا و مولا ما رو به‌ كی‌ سپردی‌؟ دست‌ خوش‌ آقا مرتضی‌ خوش‌ به‌ حالت‌ كه‌ رفتی‌ ما اینجا مستأجریم‌ تو اونجا جا گرفتی‌؟ خواستگاریم‌ یادته‌؟ چند تا سكه‌ مهرمه‌ مهریه‌ مو كی‌ میدی‌؟ گره‌ توی‌ كار مه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌ دختر مون‌ مریضه‌ بیاببین‌ كه‌ موهاش‌ تند تند داره‌ میریزه‌ مهریه‌مو كی‌ میدی‌؟ اجاره‌ خونه‌ داریم‌ صاحب‌ خونه‌ می‌گفتش‌ دیگه‌ مهلت‌ نداریم‌ امروز كه‌ صاحب‌ خونه‌ اومد برا اجاره‌ همسایمون‌ وقتی‌ گفت‌ مهلت‌ بده‌ نداره‌ یهو تو كوچه‌ داد زد: اینا همش‌ بهونه‌اس‌ دق‌ّ اجاره‌ داره‌ دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌ به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌ یا كه‌ زن‌ شهیده‌ خونه‌ اجاره‌ كرده‌ یا خونه‌ مو خریده‌؟ درد دل‌ خسته‌مو فقط‌ برا تو گفتم‌ چون‌ از تموم‌ مردم‌ «به‌ من‌ چه‌» می‌شنفتم‌ میگم‌ خونه‌ نداریم‌ خیلی‌ مریضه‌ بچه‌ سایة‌ سرنداریم‌ همه‌ میگن‌ «به‌ من‌ چه‌» با آه‌ خود به‌ عكس‌ بابا جونم‌ جون‌ میده‌ چادرو وَرمیداره‌ موهاشو نشون‌ میده‌ صورتشو میذاره‌ روصورت‌ شهیدش‌ بابام‌ نگاه‌ می‌كنه‌ به‌ موهای‌ سفیدش‌ اشك‌ مامان‌ می‌ریزه‌ روصورت‌ باباجون‌ بابام‌ گربه‌ میكنه‌ برای‌ غمهای‌ اون‌ بابا با چشماش‌ میگه‌ قشنگ‌ِ مهر بونم‌ همسر خوب‌ و تنهام‌ غصه‌ نخور می‌دونم‌ اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌ با صورتی‌ حزین‌ و دستای‌ پینه‌ بسته‌ دستای‌ پینه‌دارش‌ عجب‌ حماسه‌ سازه‌ دستایی‌ كه‌ شوهرش‌ خیلی‌ به‌ اون‌ مینازه‌ دستایی‌ كه‌ پرچم‌ِ بابا رو ورمیداره‌ توی‌ خزون‌ غیرت‌ دستایی‌ كه‌ بهاره‌ دستایی‌ كه‌ عینهو دست‌ بابا می‌مونه‌ نمی‌ذاره‌ سلاح‌ِ بابام‌ زمین‌ بمونه‌ دستی‌ كه‌ بچه‌هاشو بسیجی‌ بار میاره‌ بذر غیرت‌ و ایمان‌ تو روحشون‌ میكاره‌ درسته‌ كه‌ شوهرش‌ تو جبهه‌ها شهید شد درسته‌ كه‌ موی‌ اون‌ بعد بابا سفید شد اما خون‌ بابا و موهای‌ مادر من‌ وقتی‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌ سیلی‌ زدن‌ به‌ دشمن‌ سرخی‌ صورت‌ اون‌ سرخی‌ خون‌ باباست‌ موی‌ سفید مادر افتخار بچه‌هاست‌ باید فهمیده‌ باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌ صورتا رو قشنگ‌ كرد باید فهمیده‌باشی‌ چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ كرد یا اینكه‌ بی‌رنگ‌ مو موی‌ سیاهو رنگ‌ كرد اتل‌ متل‌ یه‌ مادر خیلی‌ چیزا میدونه‌ از بی‌مروّتیها از بازی‌ زمونه‌ ای‌ كه‌ در این‌ حوالی‌ غربت‌ مارو دیدی‌ صدای‌ ناله‌های‌ مادرمو شنیدی‌ دست‌ رو گوشات‌ گذاشتی‌ چشماتو خیره‌ كردی‌ زل‌ زدی‌ به‌ مادرم‌ فكر كردی‌ خیلی‌ مردی‌؟ تو كه‌ به‌ زخم‌ قلب‌ مامان‌ نمك‌ گذاشتی‌ اگه‌ مامان‌ بمیره‌ مادرمو تو كشتی‌ اگه‌ بابام‌ نبودش‌ هر چی‌ داشتی‌ می‌خوردن‌ مال‌ و منالت‌ كه‌ هیچ ادامه👇👇