eitaa logo
دفاع مقدس
4.4هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
14.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 آبادان زیبای من ... ○ هنوز یک ماه از جنگ نگذشته است که چهره ات آکنده از زخم کینه دشمن شده، آسمان زیبایت را مدتی است نمی‌توانیم ببینیم ...آسمان آبی‌ت چرا سیاه شده ؟ بچه ها خبر آوردند که دشمن رسیده به ایستگاه هفت و رفتند توی خانه های فرهنگی ها .... ○ شهر محاصره شده .... خدا را شکر که اکثریت مردم رفتند ... روزهای سختیه ....هر روز شهادت، هر روز بمباران و هر روز فراق دوستان و عزیزان ..... ○ دلم تنگ شنیدن سر و صدای شادمانه کودکان شهرم شده ........ ولی باز هم خواهم شنید این نغمه زیبای زندگی را ..... ‌‌‍‌‎‌دوران
2.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 گرامی باد 📺 🎞 برشی از مجموعه‌ی مستند:《روایت فتح》 با کلام: شهید مرتضی آوینی 🌿 و در جنگ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
💠 یک قدم عقب نخواهیم نشست ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 📹 حاج قاسم عزیز در باره شهید خرازی (فرمانده لشگر مقدس امام حسین-ع) می گوید☝️ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 حوزه‎های علمیه در خط مقدم جهاد و شهادت ⚪️ چکیده خروجی حوزه‌های علمیه ذیل تربیت ولایت در دوران دفاع مقدس: 🔹 ۳ هزار و ۸۹۰ شهید ▫️ ۳ هزار جانباز 🔹 ۳۰۰ آزاده ▫️ ۹۳ شهید روحانی مفقود الاثر 🔹 ۱۵۶ شهید روحانی ترور ▫️ ۳۰ شهید مجتهد مسلّم 🔹 ۷۰ شهید روحانی غواص ▫️ ۵۶۷ شهید تنها در عملیات کربلای ۵ ♦️جامع روحانیت از حیث جمعیت، ۶ برابر و طبق سایر آمارها ۱۰ برابر دیگر اقشار جامعه، رزمنده، شهید، جانباز و آزاده تقدیم نظام اسلامی، ولایت فقیه و وطن کرده است ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
یکی از شخصیت های عجیب تاریخ دفاع مقدس ما شهید حاج محمد طاهری است. او چوپانی کم سواد در روستاهای دور افتاده خراسان بود. روستای مهدی آباد در پنجاه کیلومتری کاشمر، اما ... اهل مطالعه بود. از روستا تا کاشمر را رکاب می زد تا به کتابخانه برود و کتاب امانت بگیرد. تقریبا بسیاری از کتب معتبر شیعه را اینگونه خوانده بود. گله گوسفند را به صحرا می برد و مشغول مطالعه میشد. 📙کتاب با بابا
دکتر حمید داودآبادی! جراح مغز و اعصاب هستم! چیه تعجب کردید؟ فکر کردید از آن دست مدارک کیلویی و اهدایی دانشگاه جاسبی گرفتم؟ اون که رفت خدایش ... پول هم که نداشتم بتوانم با مبلغ بالا از دانشگاههای معتبر بی اعتبار و آبرو! مدرک دکتری بخرم! اگر این بود که می رفتم وزیر دولت یا نماینده مجلس می شدم! گفتم "جراح مغز و اعصاب" می دونید یعنی چی؟ پس بفرمایید این هم مجوز دکتری بنده. آن هم نه امروز، که 22 سال پیش! فروردین 1375 بود و تازه کاروانهای راهیان نور راه افتاده بودند. همراه خانواده، با کاروان "دانشگاه علوم پزشکی ایران" که همه دکتر و دانشجوی دکتری بودند، رفتیم خوزستان. شب جمعه، در حسینیه شهید حاج همت پادگان دوکوهه، همه کاروانها جمع بودند. قرار بود حاج منصور ارضی دعای کمیل بخواند. کنار "مرتضی شادکام" جانباز تخریبچی قدیمی و تفحصگر، به دیوار حسینیه تکیه داده بودیم. مرتضی گفت: - حمید، می تونم ازت خواهش کنم یه کاری برای من بکنی؟ - خب بله. چه کاری باید بکنم؟ پیشانی اش را آورد جلو که یک برجستگی غیرعادی داشت و گفت: - چند سال پیش توی عملیات، یه ترکش کوچولو خورد توی سر من. این جای پیشونیم. هیچ دکتری حاضر نشد به آن دست بزنه چه برسه بخواهند دربیاورند. میگن دست زدن به این ترکش خیلی خطرناکه و هر امکانی داره. اخیرا خیلی اذیتم می کنه. - خب؟ - خب که یه زحمت بکش و این ترکش رو از کله ام بکش بیرون. با اشتیاق گفتم: - آخ جون، دکتربازی. به روی چشم. با شیطنت گفتم: - فقط بذار چراغها رو که برای دعا خاموش کردند، تا رسید به جایی که حاجی صداش رو بلند کرد، عمل جراحی رو انجام می دم. فقط تو چفیه رو محکم لای دندونات فشار بده که صدات درنیاد و تا ترکش رو کشیدم بیرون، بذار روش که خونش ما رو نجس نکنه! چند دقیقه بعد تا حاجی گفت: - حالا که تا این جا اومدی، دلت رو بسپر به خدا و با صدای بلند بگو الهی العفو ... ناخن هایم را به لبه ترکش که بیرون بود فشار دادم و به یکباره در اوج خباثت و شیطنت و هرچی که بگید، ترکش را از کله مرتضی کشیدم بیرون. خب اون جا که دیگه بیهوشی و ضدعفونی و از این سوسول بازیها نداشتیم. همچین دادی زد که همه اطرافیان با خودشون گفتن این داداش عجب گناهای سنگینی داره که این جوری عربده میزنه! فردا جای ترکش کله مرتضی بدجوری باد کرده بود. همچنان می نالید و می گفت: - لامصب من گفتم بکش بیرون، نه این جوری. خدا رحم کرد همراه ترکش، مغزم رو نکشیدی بیرون! و از آن روز به بعد، مرتضی هر جا می خواست من را معرفی کند می گفت: "حمید داودآبادی جراح مغز!" حمید داودآبادی عکس: مرتضی شادکام و حمید داودآبادی بهار 1378 فکه، مقتل شهدای والفجر مقدماتی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها