eitaa logo
دفاع مقدس
3.9هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
11.1هزار ویدیو
932 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 رزمنده ها ایستاده در مقابل تصویر مسجدالاقصی در قدس شریف 📷 شهیدحسن تهرانی مقدم ؛ نفر سوم از سمت چپ (ایستاده) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
♦️شهید آوینی: «قدس مظهر جراحتی است که بر قلب امت اسلام وارد شده است و این جراحت را جز به‌ خون نمی توان شست. امروز وعده‌های قرآن بیش از پیش به تحقق نهایی خویش نزدیک شده است و امت اسلام دریافته است که چگونه باید برای آزادی قدس اقدام کند.» ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شهید آوینی و وعده آزادی قدس... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
﷽ 🔰 لوح 🔺دستخط حاج قاسم عزیز: 🔸امروز پیچیده‌ترین و حساس‌ترین دوره فلسطین است. فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است. از خداوند سبحان برای مجاهدین صحنه فلسطین موفقیت و پیروزی و اجر الهی را خواستارم.
24.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 💕 ❤️ دوران دفاع مقدس 🤲 ... نمازی چنین عاشقانه میانه میدانم آرزوست... 📽 فیلمی خاطره برانگیز از نمازهای مخلصانه و عاشقانه رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با آهنگی شنیدنی و زیبا 🎙... خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هو الله کارشان بی خوشا آنان که دایم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی... 🌺 یاد باد آن روزگاران یاد باد ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ☝️اینجا بیت شهداست
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقت آن است که تکرار شود کرببلا از چپ و راست به دشمن برسد تیر بلا پسر فاطمه ما گوش بفرمان هستیم مثل قاسم همگی عازم میدان هستیم جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم حاج قاسم دلش اینجاست بیا تا برویم با اجرای: حاج صادق آهنگران
🔷 شهید آوینی: «راه قدس با كاهلی و تن‌آسايی و دل به جيفه‌ بی‌مقدار دنيا بستن ميانه‌ای ندارد. 🔹راه قدس مرد جنگ می‌خواهد و مرد جنگ نيز كربلايی است و كربلايی، مرد ميدان عشق است و از سختی‌ها و مشقات و سرباختن‌ها و جان دادن‌ها نمی‌هراسد.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم // 🎞 مقابله با دشمن و به رگبار بستن نیروهای متجاوز نفوذ آر پی جی زن ها به آنسوی خاکریز، جهت هدف‌گیری تانک‌های ارتش بعث دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معنی انتظار را... باید از مادر شهید گمنام پرسید!
❇️یک وقتی مجید می‌گفت: آدم‌ها سه دسته‌اند: یک: خام، دو: پخته، سه: سوخته. خام‌ها که هیچ. پخته‌ها هم  عقل معیشت دارند و دنبال کار و زندگی حلال‌اند. سوخته‌ها عاشق‌اند. چیزهای بالاتری می‌بیینند و می‌سوزند توی همان عشق.🥀 🌹از کتاب "یادگاران، ج ۲۹" شهید مجید پازوکی🌷
لب به آب نمی‌زد🌺 ❇️هر روز وقتی برمی‌گشتيم، بطری آب من خالی بود، اما بطری مجيد پازوکی پر بود. توی آن حرارت آفتاب لب به آب نمی‌زد. همش دنبال يک جای خاصی می‌گشت. ✴️نزديک ظهر، روی يک تپه خاک، با ارتفاع هفت هشت متر نشسته بوديم و ديديم که مجيد بلند شد. خیلی حالش عجيب بود تا حالا اين طور نديده بودمش؛ هی می‌گفت: پيدا کردم اين همون بولدوزره... 🌱يک خاکريز بود که جلوش سيم خاردار کشيده بودند. روی سيم خاردار دو شهيد افتاده بودند که به سيم جوش خورده بودند و پشت‌سر آن‌ها چهارده شهيد ديگر... 🌴مجيد بعضی از آن‌ها را به اسم می‌شناخت. مخصوصا آن‌ها که روی زمين افتاده بودند. 🌺مجيد بطری آب را برداشت، روی دندان‌های جمجمه می‌ريخت و گريه می‌کرد و می‌گفت: بچه‌ها ببخشيد اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم...💔 🍀مجید روضه‌خوان شده بود!🥀 🔸روایت محمد احمدیان 🌺از شهید تفحص مجید_پازوکی🌹
آذرماه ۱۳۶۳ به پادگان کرخه اعزام شدیم. فصل سرسبزی آن منطقه بود. از تپه که به پایین سرازیر شدم دشتی سرسبز دیدم. چادرهای گردان در دامنه تپه برپا بود. نم بارانی زده و هوا بی نظیر بود. مدت زیادی از حضورم در آنجا نمی گذشت که یک روز در حال رفتن به طرف چادرمان موتور تریل قرمزی دورم زد. کمی بالاتر ایستاد و جوانی، عینک دودی به چشم، پیاده شد. نگاهم سُر خورد روی لباس اتوکشیده فرم سپاهش. گتر کرده بود. پوتین های واکس زده و موهای شانه کرده اش در آن خاک وخل به چشم می آمد. توی دلم گفتم این پانکی توی جبهه چه کار می‌کند! آن وقت ها به کسانی که به خودشان می رسیدند و لباس های شیک می پوشیدند «پانکی» می گفتند. پانکی از کنارم گذشت و پیش علی رفت و گرم صحبت با او شد. فهمیدم اسماعیل فرجوانی، فرمانده گردان کربلا، است که نیروها برای همکاری با او سر و دست می شکستند. عینک دودی زدن وسط جبهه مرسوم نبود. تا اینکه از بچه ها شنیدم در عملیات خیبر شیمیایی شده و چشم هایش آسیب دیده اند و به تجویز پزشک عینک دودی می زند. در آن موقعیت جنگی توی نخ تیپش بودم. لباسش مرتب و تمیز بود. پایین پیراهنش را توی شلوارش گذاشته و فانسقه هم رنگ لباس سپاهش را محکم بسته بود. از همه جالب تر پوتین های واکس زده اش بود! از همان روز می شود گفت مریدش شدم. راوی: حسن موسوی کربلایی نقل از کتاب: