eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
11.4هزار ویدیو
941 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ تصویر کمتر دیده شده از تبلیغات شهید چمران در انتخابات مجلس
امروز چه خوش یُمن است صبحانه کنارِ یاران .... آبادان؛ جاده اهواز موقعیت شهید عرب مقر گردان‌های لشکر۱۴ صرف صبحانه گردان امام‌حسین(ع) بعد از صبحگاه و ورزش دم همه‌ی قهرمانامون گرم عکاس: مصطفی خیامیان
اجتهاد در شوخ طبعی 😂🤣 دوران جنگ تحمیلی ─┅═༅𖣔༅═┅─ ▫️ یادش بخیر شهید کریم کجباف صبح سردی در اردوگاه پلاژ بیدار شده و برای وضو از چادر خارج شدیم! کریم کجباف زیر چند پتوی گرم خوابیده بود و بیدار نمی شد! یکی یکی وضو گرفته، درحالی که بخار از دست های خیس بلند می شد، داخل چادر می شدیم! از اینکه " کجباف" همچنان در بستر نرم و گرمش جا خوش کرده بود زورمان آمد!! 😬 علی رنجبر و اکبر شیرین علیه کجباف متحد شدند تا او را به هر قیمتی شده از زیر پتو بیرون بکشند! من و احمدرضا هم جانب کجباف را گرفتم و کل کل شروع شد! 😀 در خلال صحبت ها، کجباف به آرامی سر از زیر پتو بیرون آورد و گفت: " حسن جان ، مرحبا ! از تو خوش آمد. دختر خاله ای دارم ، خوب و محجبه ! مناسب تو . ان شاءالله بعد از عملیات یادت باشد، صحبت کنم تا با هم فامیل شویم! ☺ من هم از کجباف تشکر کردم! احمدرضا ناصر از کجباف خواست تا جانب انصاف را نگهدارد چرا که او هم طرفدار او بوده! کجباف با متانتی خاص و با آرامش گفت: " احمد! هر چند قیافه مناسبی نداری اما از آنجا که همشهری هستیم، برایت فکری خواهم کرد... با خاله صحبت می کنم. به من محبت دارد، حتما برای دخترش قبول خواهد کرد!! لحن علی رنجبر هم تغییر کرد و گفت: " کریم ما سال هاست با هم رفیق و هم رزمیم! .... عملیات بدر را فراموش کردی؟ .... شوخی های مرا به دل نگیر .‌... 😄 و علی اکبر شیرین (شهید) هم فی البداهه سخن را عوض کرد و از " کریم کجباف" و شجاعتش گفت و از لطافت و بزرگیش.!!!🤣 کجباف با تمام هنر و ظرفیت شوخی اش، خیره در چشم علی رنجبر و اکبر شیرین نگاه کرد و گفت: " هر چند که از شما دو نفر چندان دل خوشی ندارم اما چه کنم با این دلم؟! چه کنم با این دل که رئوف و نازک است! " کافیه دیگه! التماس نکنید! بعد از عملیات که اهواز رفتم برای شما هم صحبت می کنم"!!! از کریم تشکر کردیم و پتو زیر بغلش گذاشتیم و... وقتی کجباف خواست از چادر خارج شود، گفت: " آقایان، این مبحث مهم بین خودمان بماند"! پس از برنامه صبحگاه در محوطه گروهان، علی بهزادی، (شهید / فرمانده گروهان) " کریم کجباف " را فراخواند، خیلی جدی با لهجه شوشتری گفت: " کریم ! ... چن وخته مونه بشناسی؟! (چند وقت است مرا می شناسی؟) آدم بدی بیدمه؟ (آدم بدی بودم؟) کجباف با کمی مکث و تعجب جواب داد: "😳 اچه ؟! .... اتفاقا خیلی هم علاقه بِت داروم"! (چرا؟ اتفاقی افتاده؟) علی گفت: " تمام رفیقاته فرستادی خونه بخت ! ... منو یادت رفت"!! 😄 کریم کجباف که تازه دوزاریش جا افتاد بود، نگاهی به طرف ما انداخت و گفت: " خونتون آباد! مری پ BBC مو حرف زدومه"! (خانه تان آباد، انگار با بی بی سی صحبت کردم!!!) 😄😄😄 بچه های گروهان یکی پس از دیگری دور کجباف به تمجید و تملق جمع شدند و ولوله ای شد!! کجباف که خداوکیلی در شوخی " اجتهاد تمام " داشت، همه را آرام کرد و گفت: " علی ! .... ان شاءالله بعدِ عملیات ، گروهانه بیار اهواز به خط کن! .... سی همتو فکری بکنم!! " (بعد از عملیات گروهان رو بیار اهواز به خط کن تا برای همه تون فکری بکنم) فریاد بچه ها با ذوق زدگی بلند شد؛کجباف ✊.... کجباف✊ ... کجباف ✊... 😄😄😄 .....😂       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ راوی- حسن اسدپور ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نقل خاطره طنز ... و تلخ و شیرین از دوران اسارت توسط سید علی اکبر ترابی فرد دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
✍ بچه ها در اسارت پس از گذشت سال ها و ماه ها با شرایط آنجا خو گرفتند و برای اینکه با ایجاد تنوعی، یکنواختی کسالت بار روزهای اسارت را از بین ببرند، در صدد تدارک سرگرمی هایی برآمدند که از آن جمله برنامه تئاتر بود. یادم می آید تئاتری داشتیم طنز و فکاهی که یکی از بچه ها نقش غلام سیاهی را در آن باید ایفا می کرد. پس از تمرینات بسیار که علی رغم محدودیت های بسیار صورت پذیرفت، تئاتر آماده شد و قرار شد که در آخر شب اجرا شود. از این رو بعد از گذاشتن نگهبان و اتخاذ تدابیر امنیتی لازم، تئاتر شروع شد، اما این تئاتر آنقدر جالب و نشاط آور بود که توجه همه بچه ها از جمله نگهبان های خودی را هم به خود جلب کرد و به همین خاطر متوجه حضور سرباز عراقی در پشت در آسایشگاه نشدند و هنگامی کلمه ی رمز قرمز اعلام شد که درِ آسایشگاه داشت با کلید باز می شد. همه پراکنده شدند، از جمله همان برادرمان که نقش غلام سیاه را بازی می کرد. او هم رفت زیرپتویی و خودش را به خواب زد. سرباز عراقی وارد آسایشگاه شد و در حالی که دشنام می داد، گفت: چه خبر است؟ مگر وقت خاموشی نیست؟ دید همه بچه ها نشسته اند و دارند به او نگاه می کنند اما یک نفر روی سرش پتو کشیده است. به همین جهت شروع به ایجاد سرو صدا کرد. اما باز هم او از زیر پتو بیرون نیامد. سرباز عراقی که از خشم و عصبانیت داشت می لرزید، به تندی به طرف او رفت و در حالی که با مشت و لگد به جانش افتاده بود پتو را از روی سرش کشید، ولی با دیدن صورت سیاه او از ترس نعره ای کشید و فرار کرد و خودش را از آسایشگاه بیرون انداخت و سپس خنده بچه ها بود که مثل بمبی آسایشگاه و اردوگاه را بر سر آن سرباز بخت برگشته خراب کرد. حقیقتاً بروز این صحنه از صدها تئاتر طنزی که با بهترین امکانات اجرا شود، برای ما جالب تر و زیباتر بود و بعد ازاین جریانات هم به سرعت صورت آن برادرمان را تمیز کردیم و وسایل را هم جمع کردیم و متفرق شدیم تا با آمدن مسئولان عراقی اردوگاه همه چیز را حاشا کنیم. کتاب طنزدراسارت، صفحه:51📚
در سالروز میلاد امام هادی علیه‌السلام به یاد فرمانده جاویدالاثر گردان امام هادی از تیپ ۱۴ امام‌حسین علیه‌السلام در سال ۱۳۴۲ در روستای بیدشاهی(کهوا) از توابع شهرستان بویراحمد متولد شد. در دوران انقلاب در ارشاد مردم و شرکت در تظاهرات نقش فعال داشت و بعد از پیروزی انقلاب با تشکیل سپاه پاسداران به سپاه پیوست. او جزء ۱۶ نفر پاسداری بود که بهمراه شهید چمران مانع از سقوط شهر پاوه شدند. وی در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس به فرمان شهید ردانی‌پور ، فرماندهی گردان امام هادی(ع) را برعهده گرفت و با یارانش برای انجام یک عملیات ایذایی راهی میدان نبرد شد (ایذایی عمل کردن نیاز به ایثارگری و گذشت کامل دارد) تا اینکه در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱ در کیلومترها آن سوی مرز در نهایت جانفشانی برای خاک وطن و در راه آزادسازی خرمشهر به درجه شهادت رسید و جسم پاکش هیچگاه به زادگاهش برنگشت. "شهید عبدالله نجفی" اولین فرماندهِ گردانِ شهیدِ استان کهگیلویه و بویراحمد در دوران دفاع مقدس است
14.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 تصاویری غم‌انگیز و بهت آور از لحظه شهادت رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل در دوران دفاع مقدس با نغمه ای جانسوز و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙من و تنهایی و غم ، آه که یاران رفتند من و غم گریه که آن سبزسواران رفتند ای دل من به خدا سنگ تر از سنگ تویی گر چه با نای غم آهنگ هم آهنگ تویی چه غریبانه از این خانه گذر می کردند قهرمانانه خطر بعد خطر می کردند تو در اینجایی و گلهای معطر رفتند نرگس و یاسمن و سرو و صنوبر رفتند تو مگر آهنی ای دل که چنین سخت شدی دامن خاک گرفتی و سیه بخت شدی ای شهیدان منم و داغ شما می دانید سوز نی های نیستان مرا می دانید چه کنم گر نکنم یاد شما را روشن داغ آیینه فریاد شما را روشن ما چرا درک نکردیم شما را افسوس نشنیدیم صدا بعد صدا را افسوس شرمساریم شهیدان که چنین پژمردیم زنده ماندید شما ، ما همه اینجا مردیم آی مردم به خدا داغ کبوتر دیدیم هر کجا گام زدیم لاله پرپر دیدیم... 🖌 شاعر : محمدزمان گلدسته 👌 بسیار دیدنی و شنیدنی ، تماشای این فیلم زیبا را از دست ندهید. 🇮🇷 برای بر فراز ماندن پرچم مقدس جمهوری اسلامی در آسمان این کشور چه انسان های شریف و پاکی که از جان شیرین خود نگذشته اند..! به پاس خون پاک شأن پاسدار اسلام و انقلاب اسلامی باشیم
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 برشی بسیار دیدنی و خاطره برانگیز از مستند با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم 🎙 : ‌‌آنان كه زیبایی های حیات را خارج از جنگ حق و باطل می جویند ، آیا هیچ به این حقیقت اندیشیده‌اند كه اگر لازمه‌ی زندگی بدون جنگ ، پذیرش ولایت ارباب ظلم و فساد باشد چه خواهند كرد..؟ و مگر اكنون جز این است..!؟ آنجا كه شیاطین ، دار الاماره‌ی خویش را در پناه شمشیر ساخته‌اند ، آیا چاره‌ای جز جنگ نیز وجود دارد..؟ در جهانی اینچنین ، دو راه بیش‌تر وجود ندارد : یا باید با اهل باطل جنگید و آزاد ماند و یا برای برخورداری از دنیا بندگی ارباب ظلم را پذیرفت ، و چه بهای سنگینی..! آیا هرگز قداره‌بندهای كافری چون ابوسفیان و معاویه ، یزید و صدام ، آزادگان را رها خواهند كرد كه حیات خویش را بر بنیان رضای حق بنا كنند..؟ اگر امام حسین‌(ع) را رها كردند ، ما را نیز رها خواهند كرد. ‌‌آن‌گاه كه زندگی جز با قبول بندگی یزید میسر نیست چه باید كرد..؟ و مگر یزیدیان راه دیگری نیز باقی می گذارند..؟ آنها جهان را در حاكمیت خویش می خواهند و اگر ما نیز سر در آخور خواب و خور و شهوت فرو بریم ، صلح بر جهان حاكم می گردد ، كه صلح در قاموس ائمه‌ی كفر معنایی جز این ندارد. اگر كسی سر در آخور حیوانیت خویش نداشته باشد ، حیات دنیا را بدین بهای سنگین نخواهد خرید...
26.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( اگر چمران نبود ) (به یاد شهید دکتر مصطفی چمران) دکتر چمران: باید جلوی ورود تانکهای دشمن به شهر رو بگیریم سرباز: آخه چجوری دکتر؟! دیگه آرپی جی نداریم! به خدا ما حاضریم نارنجک به خودمون ببندیم بریم زیر این تانکها که وارد شهر نشن… اما بدبخی حتی نارنجک هم نداریم! دکتر چمران: نه آر پی جی لازمه نه نارنجک… نیروها رو جمع کنین دنبال من بیایین تا بگم چیکار باید بکنیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برشی زیبا از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس
۳ تیر ماه ۱۳۶۶ 🌷 سالروز عملیات نصر ۵ - در منطقه سردشت 💠 اهداف و نتایج عملیات نصر۵ ▫️ تکمیل خطوط پدافندی نیروهای اسلام در منطقه، بستن معابر نفوذی ضد انقلاب و جاش‌های دشمن و گسترش ارتباط با نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان از جمله اهداف ونتایج عملیات بود 🔹با انجام موفقیت‌آمیز این عملیات، هدایت و تدارک نیروهای تحت امر قرارگاه رمضان توسط فرماندهان سپاه اسلام با سهولت بیشتر انجام شد. استفاده از تاکتیک‌های ویژه جنگ‌های کوهستانی توسط نیروهای زمینی سپاه به منظور رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده از خصوصیات بارز این عملیات بود. در عملیات نصر5 که هم‌زمان با عملیات نصر4 انجام گرفت، دشت "بوجار" و تعدادی از روستاهای ایران -که زیر دید و تیر مستقیم قوای دشمن بود- آزاد گردید. عملیات قهرمانانه سپاه اسلام در منطقه عمومی سردشت، تکمیل‌کننده عملیات کربلای10 بود و طی آن، یک گردان از تیپ97 پیاده از لشکر24 ارتش عراق و یک گروهان مکانیزه از همین تیپ منهدم شد. علاوه بر به هلاکت رسیدن شماری از قوای عراقی، یک گردان از نیروهای دفاع الوطنی "جاش" نیز به کلی تار و مار گردید. با انجام موفقیت‌آمیز عملیات نصر5، معابر ضد انقلاب در دشت بوجار مسدود و فعالیت آنان بسیار محدود خواهد شد. کنترل سپاهیان اسلام بر نوار مرزی را نیز یکی دیگر از نتایج این عملیات بود ▪️همچنین25 کیلومترمربع از مناطق مرزی سردشت و چند روستای ایران از جمله روستاهای تابعة دولابی و قلعه‌ر‌ش پس از سال‌ها از تصرف دشمن آزاد شدند 🔸با اجرای این عملیات نیروهای خودی به عقبه‌های دشمن نزدیک‌تر شدند و دسترسی به ارتفاع مهم دوپازا و شهر قلعه‌دیزه امکان‌پذیر گردید