eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
11.4هزار ویدیو
941 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
بی دست کربلا دست ما را بگیر ...
«یا اباعبدالله» نوکرت پیر که شد دلبری‌اش بیشتر است ... کانال دفاع مقدس
17.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 سردار شهید محمدعلی شاهمرادی (جانشین ف تیپ ۴۴ قمر) و رزمندگان تیپ قمر بنی هاشم ع 🔹ظهر عاشورا - -سال1365 🔹چهارراه نادری اهواز - دوران جنگ کانال
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- دهه چهل 🎥 فیلم قدیمی از مراسم عزاداری و سینه زنی در محله دولاب تهران
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 📽 لاله، لاله می شویم ما... نوای دلنشین نوحه و سینه زنی پرشور رزمندگان سلحشور و حماسه ساز گردان حضرت امام سجاد ع در داخل بلم های آماده حرکت ، ساعاتی قبل از آغاز عملیات عاشورایی در اسفندماه ۱۳۶۳ 🚩 ما شیعه‌زاده‌ایم و همین اعتبار ماست در راه دوست، دادن جان، افتخار ماست هرگز به زیر بیرق دشمن نمی‌رویم تا پرچم عزای حسینی کنار ماست
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 حسین عشق ماندگار 😭 محرم 🏴🏴
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 ماجرای حضرت علی اکبر (ع) را همه ما با اربا اربا شدن او در صحرای کربلا به یاد می‌آوریم، اما دعوت می‌شوید به شنیدن ماجرای اربا اربا شدن شهدای مدافع حرم ایرانی در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در سوریه ... تا فراموش نکنیم که به قول شهید آوینی: «روز عاشورا هنوز به شب نرسیده است!»
🏴 السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین(ع) ⊱❊┈──᯽──┈❊⊰ کار تشییع تَنَت دست عبا افتاده تار و پود تو ز هم سخت جدا افتاده لشکری تنگ نظر کار به دستم دادن زانویم تا شده کارم به عصا افتاده کفِ افسوس زدم بر هم و با خود گفتم آخر این ریخته پاشیده کجا افتاده؟! نفس این پدر پیر به تو بسته ولی نفست ای نفسم! بین دو “با” افتاده کانال دفاع مقدس
🌴 روضه حضرت علی اکبر(ع) وقتی که پیکر محمود رضا در تابوت جا نشد 🔹️ شهید بیضایی قد بلندی داشت. پیکرش زخم های زیادی داشت و توی تابوتی که در معراج شهدا برای تشییع آماده شده بود جا نگرفت. ◇ رفتند تابوت دیگری بیاورند. رفقایش در این فاصله نشستند بالای سرش. ◇ یکی از بچه ها خواست که روضه بخواند. گفت: " محمودرضا دهه محرّم گاهی که کارش زیاد بود، همه ده شب را نمی توانست هیئت بیاید، اما شب روضه حضرت علی اکبر(ع) حتما می آمد و دمِ علی علی می گرفت." ◇ این را که گفت دیگر نتوانست ادامه بدهد و زد زیر گریه و یکی دیگر از رفقا شروع کرد به خواندن : خیمه محشر شده، عمه مضطر شده در تب و تابم… ای زینب بیا و ببین؛ که حسین بی علی اکبر شده