آبان ۱۳۶۲
عملیات والفجر ۴
به یاد فرماندهان به خون غلطیده
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
یاد و خاطره:
شهید حاج محمد ابراهیم همت
شهید حاج اکبر زجاجی
شهید اسد الله پازوکی
شهید دستواره
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
باید قامت بست
برای نمازی که گویی
پس از آن وصال است ...
مهر ماه سال ۱۳۶۲ ؛
ارتفاعات مریوان، دامنه چاله سبز
مقر واحدهای لشکر۱۴ امامحسین(ع)
پیش از عملیات والفجر چهار
عکاس: مصطفی خیامیان
#رزقک_شهادة
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنرانی شهید مهدی زین الدین در جمع نیروهای لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب(ع)
🌿 جلسه توجیهی در آستانه عملیات والفجر ۴ در منطقه عمومی مریوان--بانه / پاییز ۶۲
سردار سپاه توحید، بر اساس آموزه های قرآن کریم، رمز نزول #نصرت_ الهی را صبر و استقامت رزمندگان می داند و می گوید:
🌱 خداوند زمانی شما را پیروز می کند؛ که صبر، پاسداری و از خود گذشتگی را در صحنه های نبرد به منصه ظهور درآورید، آنگاه می بینید که رحمت و نصرت خدا بر شما فرو می ریزد...
#ببینید و #بشنوید 👆👆
🌴 درس توحید در میدان نبرد و جهاد با کفار
کلام و لسان صدق شهید زین الدین چنان در دل و جان نیروها تأثیر می گذارد که خود را هیچ دانسته و همه چیز را از جانب خداوند می دانند
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا
https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام
https://t.me/DefaeMoqaddas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 صحنه های از منطقه عملیاتی والفجر ۴
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا
https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام
https://t.me/DefaeMoqaddas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 عمليات والفجر ۴
( واحد مهندسی )
پاییز ۶۲
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا
https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام
https://t.me/DefaeMoqaddas2
☀️ در طلوع ساحلِ چشم شهید ..
آنچه بر دل می نشیند حرمت است ...
در نگاه ِ چشمِ دل، آنچه رهاست
طالع یار و دل و عشق و، وفاست...
🌷 شهید حمید رضا آجرپز
معاون گردان میثم و مسلم بن عقیل (ع)
لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
▫️از شهدای مسجد علی ابن ابیطالب (ع)
خیابان پیروزی تهران، محله نیرو هوایی
🌱 طلوع: ۱۳۴۲
🕊 عروج: ۱۲ آبان ماه ۱۳۶۲
🌿 عملیات والفجر ۴ - پنجوی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
خاطره ای از تفحص شهدا
#ما_را_هم_ببريد
شیرینترین خاطرهام، جانبازیام بود در سال ١٣٧٠. میخواهم هدیهای باشد برای روز قیامتم. توی گروه تفحص بودم. میرفتیم برای پیدا کردن شهدای زمان جنگ. چون با مناطق آشنا بودم ١٣۵۰ شهید را با دست خودم درآوردم. یک روز رفتیم به قله ١٤۵۰، منطقهای در عملیات والفجر چهار. آنجا حدود چهل شهید پیدا کردیم. براى تفحص، جای شهدا را از آزادهها میگرفتیم که بعد از جنگ کویت آزاد شده بودند. آنها میدانستند کجا شهید افتاده است. گفتند آنجا یک سنگر منهدم شده و شهید هست.
با یکی از دوستان رفتیم که تمام نقاط عملیاتی را میشناخت. والفجر چهار، والفجر ده و نه. بیتالمقدس پنج و ماووت. همه عملیاتها و نقاطشان را خوب میشناخت. قبل از انقلاب هم عراق بود و خاک عراق را خوب میشناخت. باهم رفتیم و چهل شهید پیدا کردیم. ....آن شب خواب دیدم دو نفر قله سنگی را نشانم دادند و گفتند شهدا را که بردهاید ما دو نفر جا ماندهایم. ما را هم ببرید. بیدار شدم. صبح با بچهها رفتیم آن موقعیت را پیدا کردیم. آن کوه سنگی را پیدا کردیم و زیر سنگ ها پوتینی بیرون بود و دو شهید را آنجا پیدا کردیم.
هر روز شهید پیدا میکردیم تا اینکه پایم رفت روی مین. شهدای ما جایی جا مانده بودند که عراق آنجا را از ما گرفته بود. و ما دیگر نمیتوانستیم حین جنگ بچهها را از آنجا خارج کنیم. بعضی ارتفاعات ده بار دست به دست میشد. بچههایی که شهید میشدند، عراقیها خاک میریختند رویشان و....
راوى: ماموستا عبدالکریم فتاحى
(از روحانیون اهل سنت کردستان)
به یاد گردان مقداد و میعادگاهشان در نقطه رهایی،یارانی که رفتند و بال گشودند و زمین را سخره گرفتند ...
آبان ماه ۱۳۶۲
عملیات والفجر۴
مریوان
نقطه رهایی
به یاد شهدای والامقام:
علیرضا کلهر
مجتبی کشاورز
اصغر امیری
گردان مقداد
🇮🇷لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
به یاد گردان مقداد و میعادگاهشان در نقطه رهایی،یارانی که رفتند و بال گشودند و زمین را سخره گرفتند ..
خاطره ای از عملیات والفجر۴
گردان مقداد قبل از عملیات، ابتدا در ادامه عملیات والفجر۳ که سرهنگ جاسم بگمانم ۱۳روز در محاصره روی ارتفاع زالواب (کله قندی) مقاومت کرده بود شرکت کرد که جاسم محمد توسط گردان کمیل بفرماندهی ابراهیم علی معصومی اسیر شد
دوباره به گردان مقداد پدافند مقابل ارتفاع افسانه ای وصخره ای محول شد که حدود یک ماه درپدافند بمو بودیم چون دردیدکامل دشمن بودیم انگار درمحاصره انها بودیم بسیار سخت بود نه موانعی داشتیم ونه اشراف به منطقه ولی بایدحضور داشتیم دراین سختی که غذا فقط شبها درتاریکی به ما میرسید یک روز رفتم پیش دوستانم که مرتضی مرادیان (کسیکه سفیر دانمارک بود) به آنها سربزنم داخل یک غار که بعنوان سنگراستراحت از آن استفاده میشد یکی از بچه های گروهان بنام ناصرجباری یک مجله دنیای ورزش را گذاشت جلوی من انگار مجله را در دکه روزنامه فروشی ورق میزدی بسیار نو وتمیز بود بدون تاخوردگی درحالیکه این مجله باید از اسلام اباد میامد تا بمو که حدود۱۵۰ کیلومتر فاصله بود تاحسین آباد بمو وتنگه باویسی که راه نفوذ بعثیها به شمال سرپل ذهاب همین تنگه فوق الذکربود آقا ناصر جباری شب عملیات والفجر۴مجروح واسیر دشمن میشود شب ظاهرا چندنفر از بعثیها که روی تپه بودند میخواستند ناصر را بکشند ولی فرمانده آنها اجازه نداده بودعملیات والفجرچهار بعلت اینکه کمینها هنگام ورود گردانها به منطقه خاموش بودند وقتی گردانها از آنها میگذشتند شروع به مزاحمت میکردند چون منطقه تثبیت نشد یک ستون محدود از نیروهای گردان مقداد که مسئول ارشدانها حسین محمدی( که در خیبر به شهادت رسید) بود با مجروح واسیری که از دشمن داشتند از نزدیک تپه میگذشتند که کمینها شروع به آتش میکنند حسین با ستون مجروح واسیر با این تپه درگیرمیشود وتپه رافتح میکند وقتی روی تپه میرود ناصرجباری که نیروی گروهان اخلاص به فرماندهی سردار حسین محمدی بود با صدای بلند حسین را صدا میکند وقتی حسین میروددنبال صدا میبیند ناصر مجروح وبادست بسته دریک شیار افتاده ودر درگیری نیروهای خودی با بعثیها مجددا براثرترکش نارجنک بچه های خودی دوباره دستش ترکش میخود وظاهرا استخوانش میشکند ناصر توضیح میدهد که دیشب اسیرشدم همه میگفتند اورا بکشیم ولی این یک نفر اجازه نداد حسین همه چون نمیتوانست اسیربیاورد به عقب همان چند اسیر هم مجروحان را حمل میکردند گفت همه را خلاص کنید فقط همانکسیکه اجازه نداده بودناصر را بکشند اورا بدوش بگیرد وبه عقب میرویم درمرحله اول عملیات حسن محمدی اخوی حسین به شهادت رسید شادی ارواح مطهرشهدا صلوات
روای کلهر جمعی گردان مقداد
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
یک فنجان کتاب☕📖 🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم روایت زندگی شهید زینب کمایی 💠 روایت اول: کبری طالب
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت هشتم:
همه چیز آرام میگذشت سرم به خانه و زندگی ام گرم بود همین که بچه ها در کنارم بودند، احساس خوشبختی میکردم چیز دیگری از زندگی نمیخواستم. بابای مهران و کارگرهای شرکت نفت از شاه بدشان میآمد. آبادان در دست انگلیسیها و خارجیها بود. آنها در بهترین محله ها و خانهها زندگی میکردند و برای خودشان آقایی میکردند. بعد از انقلاب، من و بچه ها طرفدار انقلاب و امام شدیم وقتی آدم پستی مثل شاه که خیلی از جوانهای مخالفش را شکنجه کرده بود از کشور رفت و یک سید نورانی مثل امام رهبرمان شد چرا ما از او حمایت نکنیم. من مرتب مینشستم و به سخنرانیهای امام گوش میکردم، انگار از زبان ما حرف میزد و درد دل ما را میگفت.
وقتی شنیدم چه بلاهایی سر خانواده رضایی* آوردند و ساواک چطور مخالفان شاه را شکنجه کرده بود تمام وجودم نفرت شد. از بچگی که کربلا رفتم و گودال قتلگاه را دیدم همیشه پیش خودم میگفتم اگر من زمان امام حسین(ع) زنده بودم حتماً امام حسین و حضرت زینب(س) را یاری میکردم و هیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر داشت و همه را با پول میخرید نمیرفتم. با شروع انقلاب فرصتی پیش آمد که من و بچههایم به صف امام حسین الان بپیوندیم و من از این بابت خدا را شکر میکردم. مهران در همه راهپیماییها شرکت میکرد او به من شرط کرد که اگر دخترها میخواهند راهپیمایی بیایند باید چادر بپوشند. زینب دو سال قبل از انقلاب با حجاب شده بود اما مینا و مهری و شهلا هنوز حجاب نداشتند. من دو تا از چادرهای خودم را برای مینا و مهری کوتاه کردم همه ما با هم به تظاهرات میرفتیم. شهرام را هم با خودمان میبردیم. زینب دختر بی تفاوتی نبود. با اینکه از همه دخترها کوچکتر بود در هر کاری کمک میکرد ما در همه راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت میکردیم زندگی ما شکل دیگری شده بود تا انقلاب سرمان فقط در زندگی خودمان بود ولی بعد از انقلاب نسبت به همه چیز احساس مسئولیت داشتیم.
*در روزهای اول انقلاب خانواده مهدی و صدیقه رضایی جزء خانوادههای مبارز شناخته میشدند و حتی بعضی از مدارس به نام این خواهر و برادر تغییر کرد اما با مرور زمان و افشای چهره واقعی منافقین شهرت این خانواده هم از بین رفت.
ادامه دارد...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت نهم:
مسجد قدس پایگاه فعالیت بچه ها شده بود دخترها نمازهایشان را در مسجد میخواندند؛ مخصوصاً در ماه رمضان آنها نماز مغرب و عشا را به جماعت میخواندند و بعد به خانه میآمدند. من در ماه رمضان سفره افطار را آماده میکردم و منتظر می نشستم تا بچه ها برای افطار از راه برسند مهران شب و روز در مسجد بود و همان جا زندگی میکرد. به بچه هایم افتخار میکردم، انگار کربلا برپا شده بود و من و بچه هایم کنار اهل بیت (ع) بودیم. زینب فعالیتهای انقلابی اش را در مدرسه راهنمایی «شهرزاد» آبادان شروع کرد. روزنامه دیواری مینوشت، سر صف قرآن میخواند، با کمونیستها و مجاهدین خلق جر و بحث میکرد و سر صف شعرهای انقلابی و دکلمه میخواند. چند بار با دخترهای گروهکی مدرسه درگیر شد و حتی یکی دو بار زینب را کتک زدند. من تا قبل از انقلاب اجازه نمی دادم دخترها تنها جایی بروند. زمستانها برای مینا و مهری سرویس میگرفتم که مدرسه بروند شهلا و زینب را هم خودم یا پسرها می بردیم و میآوردیم. قبل از انقلاب به جامعه و به محیط اطرافم اعتماد نداشتم همیشه به دخترها سفارش میکردم که مراقب خودشان باشند و با نامحرم حرف نزنند. امام که آمد، همه چیز عوض شد؛ از بابت جامعه خیالم راحت شد دیگر جلوی بچهها را نمی گرفتم دلم میخواست بچه ها به راه خدا بروند و خدمت کنند.
سه تا از دانشجوهای دانشکده نفت آبادان به اسم علی زارع و على غریبی و آقای مطهر در دبیرستان سپهر ( دبیرستان مینا و مهری) کلاس تفسیر قرآن سیاسی و اخلاق گذاشتند. مینا و مهری به این کلاسها میرفتند و به کلاس اخلاق آقای مطهر علاقه بیشتری داشتند. آقای مطهر برای آنها حرفهای قشنگی میزد و کاری کرده بود که بچه ها دنبال برنامههای خودسازی بروند. زینب آن زمان در دوره راهنمایی درس میخواند او از مینا خواست که همه درسها و حرفهای آقای مطهر را کلمه به کلمه برایش بگوید. زینب بعد از انقلاب بنا به سفارش حضرت امام به جوانها دوشنبه ها و پنجشنبه ها را روزه میگرفت. خودش خیلی مقید به انجام برنامههای خودسازی بود ولی دوست داشت توصیههای اخلاقی آقای مطهر را بداند و به آنها عمل کند.
ادامه دارد...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
یک فنجان کتاب☕📖
🔶️ برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
💠 روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت دهم:
آقای مطهر به شاگردهایش برنامه خودسازی داده بود؛ از آنها خواسته بود که نماز شب بخوانند زیاد به مرگ فکر کنند پُرخوری نکنند روزه بگیرند برای خدا نامه بنویسند و حواسشان به اخلاق و رفتارشان باشد. وقتی مینا و مهری به خانه میآمدند، زینب رو به رویشان مینشست و به حرفهای آنها گوش میکرد. زینب بعد از انجام برنامه خودسازی آقای مطهر به خودش نمره میداد و نموداری میکشید تا ببیند در انجام برنامههای خودسازی پیشرفت داشته یا نه.
بعضی مواقع مهری و مینا زینب را با خودشان به جلسات سخنرانی میبردند، خانواده کریمی هم بعد از انقلاب بیشتر فعالیت میکردند. زهرا خانم مرتب به بچه ها کتابهای دکتر شریعتی و استاد مطهری را میداد. زینب با علاقه کتابها را میخواند. من که میدیدم بچه هایم هر روز بیشتر به خدا نزدیک میشوند شکر میکردم. به خاطر عشقی که به امام و انقلاب داشتم همیشه از فعالیتهای دخترها حمایت میکردم. گاهی بابای مهران از رفت وآمد دخترها عصبانی میشد ولی من جلویش میایستادم. یادم هست که یک سال بعد از انقلاب سیل آمد مهری و مینا برای کمک به سیل زده ها رفتند. بابای مهران صدایش در آمد که دخترای من چی کاره هستن که واسه کمک به سیل زدهها میرن؟ او با مهری دعوای سختی کرد ولی من ایستادم و گفتم دخترام واسه خدا کار میکنن تو حق نداری ناراحتشون کنی کمک به روستاهای سیل زده ثواب داره نباید جلوی اونا رو بگیری.
ادامه دارد...
عکس: دفتر خودسازی زینب
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
@DefaeMoqaddas
یک فنجان کتاب☕📖
برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت یازدهم:
بعد از انقلاب در مدارس معلمها دو دسته شدند گروهی طرفدار انقلاب و با حجاب و گروهی که حجاب نداشتند و مخالف بودند. زینب روسری و چادر میزد و بعضی از معلمها که هنوز با انقلاب همراه نشده بودند به امثال زینب نمره نمی دادند و آنها را اذیت میکردند.
زينب بعد از انقلاب تصمیم گرفت به حوزه علمیه برود. او میگفت ما باید دینمون رو خوب بشناسیم تا بتونیم از اون دفاع کنیم. شاید یک علت این تصمیم زينب وجود کمونیستها در آبادان بود. بچه های مذهبی باید همیشه خودشان را آماده میکردند تا با آنها بحث کنند و کم نیاورند.
زینب به همه آدمهای اطرافش علاقه داشت یکی از غصه هایش کمک به آدمهای گمراه بود. خواهرهایش به او گفتند تو خیلی خوش بینی فکر میکنی همه آدما رو میشه اصلاح کرد، این حرفها روی زینب اثر نداشت. او بیشتر از همه بچه ها به من و مادر بزرگش محبت میکرد، دلش میخواست مادرم همیشه پیش ما باشد. از تنهایی او احساس عذاب وجدان میکرد.
یک سال از انقلاب گذشته بود که بیماری آسم من شدت گرفت. نمیتوانستم نفس بکشم تابستان که هوا گرم و شرجی میشد، بیشتر به من فشار میآمد. دکتر به بابای مهران گفت که حتماً چند روز من را از آبادان بیرون ببرد. بعد از بیست و چند سال که با جعفر عروسی کرده بودم برای اولین بار پایم را از آبادان بیرون گذاشتم و به مشهد رفتیم فقط زينب و شهرام را با خودمان بردیم و مادرم پیش بقیه بچهها بود.
ادامه دارد...
عکس: سفر مشهد
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
@DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شهید حسین خرازی؛
در مشکلات است که انسانها
آزمایش میشوند؛
صبر پیشه کنید که دنیا فانی است
ما معتقد به معاد هستیم.
▫️چکمه نو و شب آخر روایت سرداران گمنام گردان غواص ۴۱۰ لشکر ۴۱ ثارالله...
🔹عدد ۴۱۰ در میان رزمندگان کرمانی جایگاه خاصی دارد این عدد شناسه گردانی از دلاورانِ کارگرزاده بود که در طول دفاع مقدس حماسههایی شگرفی در نبردهای آبی خاکی آفریدند.
🔸اولین فرمانده آن رضا عباس زاده بود که در عملیات بدر شهید شد یکی از نیروهایش ماجرایی از او تعریف میکند شبی به بچهها گفت به چادر من بیایید تا با هم وداع کنیم امشب شبِ آخرِ من است این بار میروم و شهید میشوم.
🔹سپس به مختصر غذایی که در گوشه چادر بود اشاره کرد و گفت بیایید با هم بخوریم او هم مشغول غذا شد بی آنکه پوتین خود را در بیاورد یکی از بچهها پرسید برادر عباسزاده چرا پوتین پوشیدهاید خندید و گفت وقتی دبستانی بودم پدرم یک جفت چکمه کوچک برایم خرید من آنها را پوشیدم و خوابیدم تا صبح خوشحال بودم که فردا میخواهم با چکمه نو به مدرسه بروم حالا هم این پوتینها را پوشیدهام چون میدانم این بار شهید میشوم.
🔸آن شب برایمان حرف زد و وداع کرد دست آخر هم پوتینهایش را درنیاورد و با همان پوتینهای نو رفت برای علمیات و همانگونه که میخواست به آرزویش رسید.
🔹پس از شهادت عباسزاده حاج احمد امینی فرمانده گردان غواص شد امینی از مردان عارفمسلک لشکر بود که شهید حاج قاسم سلیمانی ارادتی خاص به او داشت حاج احمد امینی در والفجر ۸ آسمانی شد.
🔸در پی شهادت حاج احمد امینی حاج علی عابدینی هدایت گردان را به عهده گرفت چندی نگذشت که حاج علی شد فرمانده نامدارترین گردان لشکر یعنی گردان غواص...
#شهید_رضا_عباس_زاده
زیر تیغ آفتاب
بر خاک خوابیدند
تا ما راحت بخوابیم
نکند خواب بمانیم!
#شب_بخیر
#مردان_بی_ادعا
هر روز صبح ؛
وقتى از خواب بيدار میشوی
قبل از اينكه هر كار ديگرى كنى
“ لبخند بزن "
#صبح_بخیر
#لبخند_بزن_رزمنده
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
زورخانه
ورزش در جبهه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
💢روزشمار دفاع مقدس (۱۳ آبان)
• ولادت شهید سیدمجتبی هاشمی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۱۹ ه. ش)
• تبعید حضرت امام خمینی (ره) از قم به ترکیه توسط ایادی رژیم فاسد پهلوی (۱۳۴۳ ه. ش)
• ولادت شهید ابراهیم رمضانزاده رستمی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۴۵ ه. ش)
• کشتار دانشآموزان در دانشگاه تهران توسط مزدوران رژیم پهلوی و روز دانشآموز (۱۳۵۷ ه. ش)
• تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام (۱۳۵۸ ه. ش)
• شهادت دریاقلی سورانی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت خطیره نصاری (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت احمد صابری (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت فاطمه عبدالله نیا (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت محمد نجیبی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت علیه ناصری (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت محمود تاج الدینی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت عطریه نصاری (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت داریوش باباحیدری (استان خوزستان، شهرستان مسجدسلیمان) (۱۳۵۹ ه. ش)
• شهادت علی عسکر، ولی پورمال امیر (استان خوزستان، شهرستان ایذه، روستای بلوطک شیخان) (۱۳۶۰ ه. ش)
• شهادت علی اصغر زاده (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت محسن علی پوربهشتی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت سیدعباس حسینی (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۱ ه. ش)
• شهادت غلامرضا مهدیان (استان مازندران، شهرستان سیمرغ) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت مصطفی حاجی میری (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت منوچهر رضایی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت حسن محمدجعفرشعرباف (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت کیوان تاجیک (استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت علی اصغر رنجبران (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت جواد افراسیابی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت حسن عباس پوراقدم (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت احمد صالحی سیاوشانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت محمد خیرآبادی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت سیدعباس طباطبایی ونیا (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت حمیدرضا فولادگر (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت حضرتقلی زارعی نژاد (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت محمدرضا خزائی (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت ابراهیم علی معصومی (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت احمدرضا رحمتی (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت جعفرعلی خرم آبادی آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت ابوالفضل تاریخی ابوزیدآبادی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت محمدحسین شعبانزاده (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، شهر نوش آباد) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت جواد مزروعی نصرآبادی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، شهر نوش آباد) (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت رضا یزدی سادیانی (۱۳۶۲ ه. ش)
• شهادت محمد شعبانی مایانی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان تبریز) (۱۳۶۳ ه. ش)
• شهادت مختار مظلومی کوزنی (استان مازندران، شهرستان فریدونکنار) (۱۳۶۴ ه. ش)
• شهادت علی عسکر ذوالفقاری (استان خوزستان، شهرستان مسجدسلیمان) (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت حکیم سامری (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۶ ه. ش)
• شهادت رخیص آباد (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۶۶ ه. ش)