فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کلیپی زیبا از حال و هوای شهدا ... با صدای آسمانی شهید آوینی
🔸تقدیم به عاشقان شهادت و همه کسانی که به امید ریختن خون خود بر زمین و پیوستن به کاروان عاشورا در این دنیای فانی نفس میکشند!
خورشید ...
سرک میکشد و میداند
از دست تـو چـایِ صبح ،
خوردن دارد ...!
#صبحتون_شهدایی🌷
کانال دفاع مقدس
🔷 شهید آوینی: «تکامل و تعالی انسان در مبارزه با شیطان است و این چنین، باید گفت که خداوند شیطان را برای تکامل بشر آفریده است.»
🔸پس، خدایا شکرت به خاطر آفرینش شیطان....
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
شهید آوینی:
«منتظران موعود اهل مبارزهاند و می دانند خلوصِ عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار مىکشند تا فرمان چه در رسد.»
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌿 رفاقت هایی از جنس صداقت و صمیمیت 🌱💕
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
" امام عزیز و ولی فقیه
دستور فرموده الی بیت المقدس
باید تا بیت المقدس جنگید ؛
پس ما میجنگیم و باید بجنگیم
و تا ظهور آقا امام زمان (عج)
چارهای جز انتخاب این راه نداریم.."
#شهید_همت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال دفاع مقدس
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کمتر دیده شده از سخنرانی شهید مهدی زین الدین
شهادت!!🌷چه زیبا گلچین میکنی خوبان عالم را🌸☘
....و من مبهوت هر شهیدم که چه زیبا می رود تا عرش اعلی🕊🕊
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
👆اینجا، بیت شهداست🌷🌷
🌻امام خامنہ ای :
ما مدت هشت سال از حيثيت، ناموس، دين، تماميت ارضے ، مردم، انقلاب، حڪومت، نظام اسلامے و قرآن دفاع ڪرديم و چنين دفاعے ، مقدس است..
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
به چهره خسته ام نگاه نکن ..
تو را که داشته باشم ،
تمام دنیا را پای برهنه میدوم ...
🌷خوزستان ، طلائیه ، سال ۱۳۶۲ ،
محور لشکر امام حسین(ع) ،
عملیات خیبر ، کانال های روی دژ
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌴 # یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
#شهیدی_که_گره_گشایی_میکند
.
💠 دو برادر بودند.
اهل سمنان.دائما در منطقه حضور داشتند.
یکبار که هر دوی آنها از جبهه به خانه برگشتند، مادر به آنها گفت: «حداقل یکیتان برود، یکی بماند».میثم سکوت کرد و حسین سر تکان داد و گفت: «مادر تا کفر هست، جبهه و جهاد هم هست...»
🌾 مادر، دیگر حرفی نزد…».
.
▫️ میثم در عملیات «والفجر 3» در کنار حسین به شهادت رسید. حسین هم با مسئولیت فرمانده و قائم مقام گردان موسی بن جعفر (ع) در 22 بهمن 1364 طی عملیات «والفجر 8» بر اثر اصابت ترکش، پر کشید...
▫️دختر شهید میگوید: «پدرم در ایام ولادت حضرت زینب (س)، عجیب بذل و بخشش میکند».
زینب نوروزی که شش ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمده، میگوید: «برخی از آشنایان و مردم شهر، همواره در انتظار شب میلاد حضرت زینب (س) هستند تا به این مناسبت عیدی و حاجت خود را از او بگیرند.»
31.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایام #سالروز_شهادت
#سردار_دلاور_رمضانعلی_صحرایی
#شیر_صحرای_خوزستان
#یار_حاج_همت_و_حاج_بصیر
🌱متولد ۱۳۳۰ رستم کلای بهشهر.
هشت سال دفاع مقدس جبهه بود.
نه تنها خودش در منطقه بود
بلکه خانواده ش را از مازندران برد اهواز.
سال ۱۳۵۹ برادرش بشهادت رسید.خودش بارها در جبهه ها مجروح شد ، اما حاضر نمیشد حتی برای مداوا به عقب برگردد.▫️فرماندهی گردان امام حسین(ع) لشکر ۲۵ کربلا و ▫️فرماندهی گردان امام محمدباقر(ع) ،▫️فرماندهی تیپ ۲ لشکر ۲۵ کربلا،▫️معاون عملیات سپاه چهاردهم
پس از جنگ تحمیلی نیز ▫️فرماندهی توپخانه لشکر ویژه ۲۵ کربلا و ▫️تیپ ۳ لشکر۱۶ قدس گیلان را عهدهدار شد.
.
▫️صحرایی، فاتح نوسود و هورالعظیم و فاو بود. او با چهرههای اثرگذار جنگ مانند: شهید همت، شهید ابوعمار، شهید طوسی، شهید بصیر، سردار مرتضی قربانی، سردار کمیل کهنسال و بسیاری از شهدای دیگر ارتباطی نزدیک داشت، اما هرگز مایل به دیده شدن و مطرح شدن نامش نداشت.صحرایی جانباز ۷۰ درصد بود و پس از سالها تحمل درد و رنج و جراحت دوران جنگ، در ۱۷ آبان ۹۹ به یاران شهیدش پیوست.
.
👆🎥 #تصاویر کمتر دیده شده از #سردار #شهید #صحرایی + کلام #سردار مرتضی #قربانی (فرمانده وقت لشکر کربلا) راجع به شهید
.
۲۰ آبان ۱۳۶۶ -- #سالروز_شهادت
رزمنده دفاع مقدس، محمد غیاثوند آوَرزَمانی: تنها آرزويى براى هر فرد مسلمان و متعهد شهادت در راه حق می باشد.
🔹 شهید محمد غیاثوند آوَرزَمانی در ۲۲ شهریور ۱۳۴۰ ملایر استان همدان متولد شد.
▪️این شهید بزرگوار ۲۰ آبان ۱۳۶۶ در ۲۶ سالگی در منطقه جُفیر استان خوزستان به شهادت رسید.
✍ بخشهایی از وصیت نامه بسیجی شهید محمد غیاثوند آوَرزَمانی:
▫️ از ژرفاى وجودى بى وجود، كه همه هستياش را در راه اسلام عزيز دريغ نداشته و تمامی وجودش را با رفتن به جبهه هاى حق عليه باطل، نثار جمهورى اسلامى ميكند، تا شايد خداوند منان اين قربانى حقير را قبول نموده و مرا در زمره افراد فدايى راه حق قرار دهد.
▪️پروردگارا اين آرزوى ناچيز را اگر صلاح خود ميدانى برآورده ساز كه ديگر تاب تحمل وجود و قرار داشتن در اين جسم خاكى را ندارم.
▫️ برادران عزيز، شهيد شدن در راه حق تنها آرزويى براى هر فرد مسلمان و متعهد می باشد
▪️ خواهران عزيزم، همچون حضرت زينب (ع) با رفتار و كردار خود از انقلاب عزيزمان دفاع نماييد و با تنها وسيله مهم خود يعنى حجاب، كه برابر خون شهيدانمان است، از اسلام نگهدارى نماييد.
#بسیجی_شهید_محمد_غیاثوند_آوَرزَمانی
💠 خاطره ای از زبان همرزم شهید سعید چشم براه:(ما دنبال جای گرم و نرم بودیم، سعید در سرمای کردستان نماز شب میخواند)
📌سعید اما نه تنها برای پدر و مادر و خانوادهاش که برای رفقا و بچههای جنگ هم یک آدم عجیب و تکرارناشدنی بوده است.
🔸یکی از همرزمانش در خاطراتش با او گفته است: «یک بار که با هم کردستان بودیم، هوا بینهایت سرد بود. من قرار بود به همه سنگرها سر بزنم تا کسی خوابش نبرد. خدا خدا میکردم که زمان زود بگذرد و من از سرمای هوا به جایی گرم پناه ببرم.
🔹توی همین سرزدن به سنگرها بود که متوجه شدم یک نفر دولا شده است.
اول ترسیدم، گفتم شاید دشمن است
اما وقتی جلوتر رفتم متوجه شدم سعید پشت یکی از همین سنگرها و در آن هوای سرد مشغول نماز خواندن است.
▪️با خودم گفتم من دنبال یک جای گرم و نرم هستم، آن وقت این پسر ایستاده و دارد اینجا نماز شب میخواند.»
🌷 #شهید_سعید_چشمبراه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
#بسیجی_عاشق 💓
#عاشق_خدا 💕
🌱دانشآموز شهید مهدی حبیباللهی🌷
جمعی لشکر ۸ نجف اشرف
که در سن ۲۸ سالگی
در عملیات بیتالمقدس
در تاریخ دوم خرداد ۱۱۳۶۲
(یک روز قبل از آزادسازی خرمشهر)
به دیدار معبود شتافت 🕊🕊
او در فرازهایی از وصیتنامه خود آورده است:
✍ «خواهران و برادران مسلمان!!
من وصیت خود را در شرایطی آغاز می کنم که چند ساعت دیگر به خط مقدم جبهه می روم و می دانم که چه می کنم.
🌴 باور کنید از روزی که به جبهه آمده ام در نماز خواندنم طوری هستم که انگار خدا در روبه روی من است و من نماز را برای #عشق_به_خدا می خوانم...
چون بعضی ها فکر می کنند در عوض نمازشان باید از خدا چیزی بگیرند،
ولی من در جبهه نماز را برای عشقی که به خدا پیدا کرده ام، می خوانم و از خواندن نماز و قرآن لذت می برم🤲
وی همچنین اشاره میکند که:
«خیلی ها فکر می کنند که من به خاطر فرار از مدرسه و یا خدای ناکرده برای خودنمایی به جبهه رفته ام، ولی نه، آن هم به خاطر عشق خداست.»❣❤️
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
👆اینجا، بیت شهداست🌷🌷
⚪️ بامداد ۲۰ آبان
⌛️ ساعاتی قبل اذان صبح، گروهی بهم هجوم آوردند.
تک تکشان را نمی شناختم، ولی جمعشان را چرا.
میدانستم کیستند و چیستند.
اصلا فضا و منطقه برایم آشنا بود.
تهاجمی و طلبکارانه حرف میزدند.
بی احترامی نمیکردند. بی ادب نبودند.
ولی از کم کاری من بدبخت، شاکی بودند.
مدام می گفتند:
تو که بودی، تو که دیدی، تو که شاید تنها کسی هستی که از ماجرای ما خبر داری و نوشتی:
چرا نمیگی؟
چرا مارو معرفی نمیکتی؟
چرا مارو نمی شناسونی؟
چرا؟
قاطی کردم.
کلافه شدم.
همه ۱۵۰ نفرشانبودند.
هرچه خودم را به خواب میزدم. تا چشمم بسته میشد، پیدایشان میشد.
اذان صبح که دادند، رفتند.
شاید که رفتند نماز خویش را به امامت مولایشان اقامه کنند!
عصر که رفتم بهشت زهرا (س)، سر مزار شهید مصطفی کاظم زاده، گوشه ضلع شمالشرقی قطعه ۲۶ که بیشتر آن ۱۵۰ نفر آنجا خفته اند، برای عبدالله جعفری و محمد فلاح خودم را خالی کردم و با بغض، هرآنچه را دیدم، گفتم.
ولی هنوز نفهمیدم آن ۱۵۰ نفر گمنام مظلوم از منچه می خواهند!
شما فهمیدید، بهم بگید!
این هم خلاصه ماجرای آنروز و آن ۱۵۰ نفر:
حمید داودآبادی:
بمباران سومار
ظهر روزپنجشنبه15مهر1361
نیروهاازجادۀ آسفالتۀ سومار ورودخانۀ کنارآن گذشتند.نوحۀ زيبايي میخواندند و برسینه میزدند:
کربوبلا مدرسۀ عشق وشهادت
حماسۀ خون شهيدان،استقامت
بگو تو باالله
پيام ثارالله
که من به ديدارخداميروم
به جمع پاک شهداميروم
در ادامه هم بهشوق شرکت در عمليات ميخوانديم:
حسين حسين حسين جان
جانها همه فدايت
ماميرويم ازاينجا
به سوي کربلايت
چادرهاي گردان سلمان،درکنار چادرهاي گردان"شهيد مدني"تيپ عاشورا،آنطرف آب،درمحوطهاي بسيارباز قرارداشتند.حدود10چادر پراز نفرات،کنارهم بودند.
ناگهان صداي سه انفجارشديد،همهمان راميان زمين وهوا معلق کرد.تاآن زمان چنان انفجار مهيبي نديده بودم.بدجوري ترسيدم.مانده بودم چه شده!
درصورتم سوزشي عجيب احساس کردم.گوشهايم دردشديدي داشتند ومدام زنگ ميزدند.خواستم دستم راروي گوشم بگذارم تاشايد ازسوت تند و آزاردهندهاش کاسته شود که متوجه شدم چيزِخيسي کف دستم است.کمي که گردوخاک و دودکناررفت،باوحشت ديدم مغز يکي ازبچهها روي دستم پاشيده.
خوب که نگاه کردم،ديدم چادرها درآتش ميسوزند.نالۀ مجروحان،ازهرطرف بهگوش ميرسيد.چشمانم راکه به اطراف چرخاندم،وحشت سراپاي وجودم راگرفت.بسياري ازآنهايي که تالحظاتي قبل اطرافم نشسته بودند،به شديدترين وجه ممکن تکهتکه شده و روی زمين پراکنده بودند.
ناگهان بهيادآن که لحظاتي قبل مارا به چادرشان دعوت کرد،افتادم.جلويم دَمرو درازکش شده بودروی زمين.خودم رابالاي سرش رساندم.بادست که برشانهاش گذاشتم تارويش رابرگردانم،ازترس بدنم بهلرزه افتاد.صورتش ازوسط بيني به بالا،کاملارفته بود.دوستش راکه بغلش افتاده بود،برگرداندم؛سر اوهم کاملا ازگردن متلاشي بود.تازه فهميدم آن مغزي که کف دستم پاشيده بود،مال يکي ازاين دونفر بودکه اصلا نشناختمشان وفرصت نکردم اسمشان راهم بپرسم،ولي آنهامرا بهنام ميشناختند ورفيق بودند.
درآن فاجعه،حدود150نفر به شهادت رسیدند وحدود15نفر همچنان مفقود هستند،یعنی چیزی ازپیکرشان به دست نیامد.
شرح کامل درکتاب:دیدم که جانم میرود
نوشتۀ: حمید داودآبادی
👇👇