یک فنجان کتاب☕📖
برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت سی و نهم:
داخل ماشين شهرام به من تکیه زده بود با حالت بچگیاش گفت مامان، نکنه زینب رو دزدیده باشن؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم: ها، خدا نکنه با حرف بچهگانه شهرام تکان جدیدی خوردم ناخودآگاه فکرم سراغ حرفها و کارهای زینب رفت یک دفعه یاد نوشتههای روی دفتر زینب افتادم "خانه خود را ساختم اینجا جای من نیست باید بروم باید بروم" خانه زینب کجا بود؟ زینب کجا میخواست برود؟ شهلا با ترس گفت: مامان صبح که حموم رفتیم زینب به من گفت حتماً غسل شهادت کن مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این ،موقعیت این حرفا چیه که میزنید؟ جای اینکه مادرتون رو دلداری ،بدید بیشتر توی دلش رو خالی میکنید من باز هم جوابی ندادم اما فکرم پیش وصیت نامه های زینب بود؛ آن هم دو تا وصیت نامه یعنی چه؟ تا آن شب همه این حرف ها و حرکات برایم عادی بود اما حالا پشت هر کدام از اینها حرفی و حدیثی بود.
ادامه دارد...
عکس: در جایجای دفتر زینب شهادت نقش بسته است.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
@DefaeMoqaddas
یک فنجان کتاب☕📖
برشی از کتاب من میترا نیستم
روایت زندگی شهید زینب کمایی
روایت اول: کبری طالبنژاد(مادر شهید)
قسمت چهلم:
آن شب چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به یک بیمارستان ،دیگر چند بار صدایم کرد تا من را به خودم آورد گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا میتوانم در خیابانهای تاریک بدوم و همه مردم را خبر کنم که دخترم را گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم وحشت همه وجودم را گرفته بود؛ آن شب از همه چیز می ترسیدم از تاریکی از سکوت از ،بیمارستان از اورژانس... سر زدن ما به بیمارستانها نتیجه ای نداد اذان صبح ،شد اما هنوز سرگردان دور خودمان میچرخیدیم آن شب، سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی ما بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی رفتیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می لرزاند اما آنجا هم رد و نشانی از گمشده من نبود. دختر چهارده ساله من در اولین روز سال جدید به مسجد رفته و برنگشته. زینب من آن چنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبود؛ هیچ وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش میکردم میبوسیدمش با او حرف میزدم آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس هرچه میدویدم به او نمیرسیدم...
ادامه دارد...
عکس: زینب اولین وصیتنامهاش را چند ماه قبل از شهادت نوشت
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
دفاع مقدس
سخنان کمتر شنیده شده شهید طهرانی مقدم درباره اینکه چگونه در آخرت مغموم نخواهیم بود؟! #عاقبت_بخیری
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۲۱ آبان سالروز شهادت پدر موشکی ایران، شهید طهرانی مقدم و صحبتهای توحیدی ایشان در هنگام ساخت موشک برای شاگردان خود!
♦️شهید آوینی: «بچهها متواضعانه و بیغرور میدانند که نهایت تکامل انسان این است که وجود خویش را وقف تحقق اراده الهی کند و نه اینکه معاذالله خدا برای تحقق اراده خویش به تو نیازی داشته باشد؛ نه، هرچه هست باز هم برای توست. شیطان حاکمیت خود را در جهان بر ضعف و ترس انسانها بنا کرده است و این بچهها این مطلب را خیلی خوب از امام خویش آموختهاند. اگر نترسی و ضعف خویش را با کمال خلیفة اللهی جبران کنی، شیطان شکست خواهد خورد و اینجا صحنه تحقق همین معناست.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
#داستان_موشک
خاطرات رحیم صفوی👇
در سال ۱۳۶۳، آقای رفیقدوست (وزیر وقت سپاه) و بنده به سوریه و لیبی رفتیم. رئیسجمهور آنزمان، حضرت آیتالله خامنهای، گفتند: اگر بتوانید چند موشک از آنها بگیرید و بیاورید که ما جواب موشکهای عراق را بدهیم،خوب است
ما پیش حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه، رفتیم و من روی نقشه عملیات بیتالمقدس که باخودم برده بودم،یک ساعت برای اوتوضیح دادم. او هم سؤالهای تخصصی ودقیق نظامی میپرسید؛ مثلاً میگفت: اینجا لشکر چندم عراق مستقر بود؟شما چطور ارتش عراق را محاصره کردید؟
هرسؤالی که میپرسید، من بخوبی جواب میدادم. آن موقع هم یک لباس ساده پاسداری تنمان بود.حافظ اسد نگاهی به من کرد و گفت: در کدام دانشگاه نظامی آموزشدیدهاید؟ گفتیم در دانشگاه جنگ آموزشدیدهایم؛ دانشگاه عملی
وقتی رفیقدوست گفت:تعدادی موشک بما بدهید،اسد با برخوردی صمیمی گفت: شورویها از ما تعهد گرفتهان که موشکهایمان را بکشور ثالث ندهیم.ما بشما آموزش میدهیم
ما حسن طهرانی مقدم و ۲۳نفر از نیروهای مستعد توپخانه سپاه را بسوریه فرستادیم تا آموزش موشکی ببینند. از سوریه هم به لیبی رفتیم و با معمر قذافی و سرگرد جلود، معاون ، ملاقات کردیم
قذافی قبول کرد که بیست تا سی فروند موشک و دو سایت پرتاب موشک به ایران بدهد. وقتی موشکهای اسکاد بی وارد ایران شد،آیتالله خامنهای فرمودند: دو فروند موشک را باز کنید و شروع به نمونهسازی از روی آنها بکنید.همین پایه صنایع موشکی سپاه شد که الآن خودکفا شده است
دشمنان ما از این قدرت بسیار وحشت دارند.چون همه پایگاههای نظامی آنها در برد موشکی نیروی هوافضای سپاه قرار دارند
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشن گرافیک به سوی قدس
🔹به یاد پدر موشکی ایران و آن زمانی که نغمه ی «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ» بر زبانش برای نابودی دشمن جاری شد…
🌹پ.ن: ۲۱ آبان، سالروز شهادت شهید حسن طهرانی مقدم
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
هر صبح باید
به شیرینی آغاز شود
شبیه لبخند شما ...
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
1.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره آیت الله جوادی آملی از جبهه
☀️ نقل خاطره از جوان بسیجی که در تابستان سوزان خوزستان، وارسی می کرد که باد گرم از کدام جهت می آید تا صورت خود را در برابر آن قرار دهد که در نتیجه مانع برخورد هوای داغ به صورت روحانی میهمان شود.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
دفاع مقدس
🎥 خاطره آیت الله جوادی آملی از جبهه ☀️ نقل خاطره از جوان بسیجی که در تابستان سوزان خوزستان، وارسی
‼️ روزی که آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!
▫️در دوران #دفاع_مقدس ، روزی حضرت آیتالله جوادی آملی به جبهه مشرف شده بود تا با رزمندگان بسیجی دیداری داشته باشند.
در میان رزمندگان، یک نوجوان بسیجی باصفایی بود که حدود ۱۴ سال داشت که اتفاق جالب و تکان دهندهای را برای آیتالله رقم زد.
پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ بر همین اساس فرماندهها گفته بودند، برای وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
آیتالله جوادی آملی که وارد منطقه شده بود آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه میرفت تا وضو بگیرد! بچهها، فریاد میزدند؛ نرو خطرناکه ولی او گوش نمیکرد.
بچهها آخر سر متوسل شدن به این عالم وارسته یعنی حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا جان؛ شما یه کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا میروی؟ گفت؛ میروم پایین وضو بگیرم.
ایشان گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهها گفتهاند میتوانید تیمم کنید لذا شما تکلیفی ندارید و نماز با تیمم کافی است.
نوجوان بسیجی نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخندی زد و گفت؛ حاج آقا بگذارید نماز آخرم را با حال بخونم. رفت وضو گرفت و نماز باحالی خواند.
دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیها برند جلو و با عراقیا درگیر بشند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود.
یکی دو ساعت بعد آیتالله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. ایشان رفت پایین! جنازهای آوردند؛ آقای جوادی آملی بالاسر جنازه نشستند، دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا پرکشیده و به سوی حق شتافته است.
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه آن بسیجی و روی خاک نشستند، عمامه خود را از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی، فلسفه بخوان!
جوادی، عرفان بخوان! امام به اینها چی یاد داد که به ما یاد نداد؟!
من به او میگویم نرو ولی او می گوید بگذار نماز آخرم را با حال بخونم! تو از کجا میدانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
ستارگان آسمان گمنامی
شهدای اطلاعات و عملیات
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام}
کربلایی ها
از راست =
"شهید احمد رضا عراقی"
شهادت = عملیات کربلای ۸
"شهید ناصر دوّاری"
مجروحیت = عملیات کربلای ۲
شهادت = حدود یک ماه بعد
"شهید مهدی خسرونژاد"
شهادت = عملیات کربلای ۵
"شهید عیسی کره ای"
شهادت = عملیات کربلای ۴
"شهید غلامرضا کیانپور"
شهادت = عملیات کربلای ۵
عکس مربوط به عیادت
رزمندگان واحد اطلاعات و عملیات
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام}
از شهید ناصر دواری است
که مدتی بعد از این عکس
به مقام شهادت رسید
کمتر از چند ماه بعد
همرزمانی نیز که به عیادت او آمده بودند
شهید شدند و به دیدارش شتافتند
و جمعشان در بهشت دوباره جمع شد
روحمان با یادشان شاد
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
کاش آن روزگاران گم نمی شد
هوای خوب باران گم نمی شد
صفای جبهه ها می ماند ای کاش
صدای پای یاران گم نمی شد
به نام خدا، صبحتون زیبا، یاد کنیم از شهدا 🌹
#_شهیدان این عکس:
۱-شهیدحسن آهی ۲-شهیدمحمد شریفی
۳-شهید ابوالحسن شکری حیدری ۴-شهید حسین منتظر
۵--شهید احمدملانیا ۶-شهید رمضان یحیی زاده
۷-شهید قربانعلی شاه بابازاده ۸-شهید عباسعلی فرجی نیا
۹-شهید حسین مهدیزاده ۱۰-شهید احمدعلی طالبیان
۱۱-شهید مجیدعلیپور ۱۲-شهید جعفرعلیپور
✍️این عکس در دانشگاه علوم پزشکی بابل (قصر سابق)
که محل سابق بسیج مقاومت مردمی شهرستان و محل اعزام بسیجیان برای جبهه های نبرد حق علیه باطل بوده گرفته شده است.
🔹این نیروهای بسیجی برای اعزام به منطقه عملیاتی گیلانغرب و برای عملیات مطلع الفجر در آبان سال ۱۳۶۰ اعزام شده اند.
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌿 رفاقت هایی از جنس صداقت و صمیمیت 🌱
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙شهید حسن باقری :
در همه حال باید بدانیم که بدهکار خدائیم
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
✅ مرجعنشرآثارشـهدا و دفاعمقدس
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱