---------------❀﷽❀ـ----------------
انا لله و انا الیه راجعون
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
ناباورانه، خبر عروج سردار پرافتخار، پیشکسوتِ دفاع مقدس و چهرهی نام آشنای صحنههای نبرد، حاج محمدحسن گلستانه را دریافت کردم.
او یادگار هشت سال دفاع مقدس بود و تاریخ نبرد رزمندگان لشکر۱۷ علیبنابیطالب (علیهالسلام) و تیپ ۲۹ نبی اکرم(ﷺ) با نام سید گلستانه، همرزمان و یاران شهیدش در مخابرات و الکترونیک عجین است و غالب فرماندهان و رزمندگان اسلام در استان های تهران، قم، مرکزی، زنجان، سمنان، قزوین و کرمانشاه(باختران) از ایشان خاطرات فراوانی دارند.
صداقت، اخلاص، پشتکار، انجام وظیفه و تلاش مومنانه، او را برای همیشه ماندگار و برجسته کرده است.
سید محمدحسن گلستانه در ضمیر ما خاکیان جامانده از قافلهی نور، قصّهی ماندگاری را تداعی میکرد تا نغمههای موزون و جرعههای ترنّم ماندگار عشق به شهیدان همرزم مان را در چهرهی مصمم او جستجو کنیم.
اینجانب، سوگمندانه، فقدان این سردار رشید و پاسدارِ صدیق اسلام را به عموم همرزمانم در مخابرات و الکترونیک سپاه، لشکر۱۷، خانوادهی معزز و فرزندان داغدارش تسلیت میگویم و از درگاه حضرت حق، حشر با شهیدان را برای آن عزیز سفر کرده، طلب میکنم.
از درگاه خداوند متعال برای ایشان علو درجات و برای خانوادهی محترم و سایر بستگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت مینمایم.
یحیی نیازی
(نویسنده کتب دفاع مقدس)
🏴نثار روح مطهرش صلوات🏴
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس🇮🇷☫┅┄
👇👇👇
دفاع مقدس
---------------❀﷽❀ـ---------------- انا لله و انا الیه راجعون مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا
✍ رزمنده مخلص و فداکار دوران دفاع مقدس، زنده باد محمدحسن گلستانه
تربیت یافته در محیط و خانواده روحانی
پدرش، آیتالله سید جعفر گلستانه، عالم متقی و وارسته، ساکن عتبات عالیات...
ایشان به اتفاق تعدادی از ایرانیها در اوایل دهه ۵۰ توسط بعثیون عراق از آن کشور رانده شده و راهی میهن شدند.
سپس به شهرستان محلات (در استان مرکزی) رفته و در آنجا سکنی گزیدند.
در همان سالها آیتالله گلستانه به علت فعالیتهای سیاسی و سخنرانیهای روشنگرانه خود در جمع مردم و علما، توسط #ساواک زمان شاه به شهرستان ملایر #تبعید شدند ولی بر اساس اسناد و مدارک سازمان امنیت زمان شاه، در آن سامان نیز دست از مبارزه و آگاهسازی مردم بر نداشتند.
خوشا به سعادت برادر بزرگوارمان، زنده یاد سید محمدحسن گلستانه به داشتن چنین پدر و خانواده معنوی و مهذبی که منشأ اثر در تربیت نفوس بودند🌱
خداوند او را با اجداد طاهرینش محشور نموده... و ما را نیز مشمول دعا و شفاعت این بزرگوار قرار دهد🤲
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
👆 پاره ای از اسناد #ساواک راجع به فعالیت های سیاسی آیت الله سیدجعفر گلستانه، ابوی گرامی دوست و همکارمان در زمان جنگ، مرحوم محمدحسن گلستانه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▫️پـدر شهیـد :
آقـا جلیل
حقوقش را از سپاه نمےگرفت
پرسیدم آخه چرا ؟
مےگفت: الان وضع اقتصادی کشور خوب نیست جنـــــگه .!
باید همہ به دولت ڪمڪ ڪنیم.!!
#شهید_جلیل_محدثےفر
دوران جنگ تحمیلی
🌷شهدا ، بیاید دقایق بیشتری را با هم بگذرانیم.
شما از راز لبخندهایتان بگویید و ما از چین و چروک به جا مانده بر صورت مادرانتان.
شما از طعم عملیاتها بگویید و ما از طعم یلدای بدون شما.
شما از عشق بگویید و ما... نه، بگذارید ما مات بمانیم.
بگذارید میان راز لبخند و نام شهیدی که جلوی اسمتان نشاندید غرق شویم، شاید که راه پیدا کنیم...
بگذارید خیال کنیم یلدا را بدون دلهره آتش دشمن، بدون صدای تیر و خمپاره در آرامشی پنهان شده در پس لبخندهایتان به صبح رساندید. درست مثل ما...
🌸 یلدایتان مبارک 🌸
💔
عملیات انار
بچهها در منطقه معمولاً سراغ خوراکیهایی که
خوردنش دنگ و فنگ داشت و بایستی پوست
می کَندی و کثیف کاری هم می شد ، نمیرفتند.
سال ۱۳۶۵ و قبل از عملیات ڪربلای چهار بود ،
در پادگان شوشتر از پشتِجبهه کلی انار رسیده بود؛
ولی به همان دلیل که عرض ڪردم، ڪسی طرفشان نمی رفت. آماده ڪردن این همه انار ، خودش احتیاج به یک عملیات داشت.
از طرفی دیدیم حیـف اسـت این هـمه میـوه کـه مردم با
عشقوانگیزه برای ما فرستاده بودند خرابشود
بنابراین باتعدادی از بچهها که«شهید عبدالرحمن عبادی» هم جزوشان بود، نشستیم و با حوصله، طی عملیاتی وقت گیر، چند جعبه انار را پاک و دان کردیم و فرستادیم برای بچههایی که خسته و کوفته از عملیات برگشته بودند.
از آن عملیاتِ به یادماندنی همین عکس به یادگار مانده است.
انتشار به مناسبت شب یلدا
راوی: محسن کریمی رزمنده شهر قزوین
🍃🥀شهید عبدالرحمن_عبادی
کربلای۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادرم انارها را دانه میکرد
تا در طولانی ترین شب سال
زیباترین و خوشمزه ترین خاطرات را برای ما رقم بزند...
من اما آرزو میکردم
ای کاش عمرش همچون یلدا طولانی باشد...
به یاد همه ی مادران
چه اونها که هستند
و چه اونها که سفر کردند❤️
دفاع مقدس
🎥 مادرم انارها را دانه میکرد تا در طولانی ترین شب سال زیباترین و خوشمزه ترین خاطرات را برای ما رقم
شب یلدا قدیمی اش خوب بود. همه جمع می شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 #طنز_جبهه
📽 دور همی بسیجیها 😂
🔻 فکر بکر 🤔
در یکی از تک های دشمن، مجبور شده بودیم مقر را تخلیه کنیم. برای اسیر نشدن اسلحه ها را برداشتیم و در بیابان متواری شدیم.
در حال فرار چشمم به همرزمم افتاد که بجای اسلحه، هندوانهای بغل کرده و می دود.
از این وضعیت خندهام گرفته بود و مانده بودم فرار کنم یا بخندم.
ولی او از خنده من به خشم آمده بود و خیلی جدی می گفت، به چه چیزی در این موقعیت می خندی و مرا مسخره می کنی؟
آنقدر دویدیم تا فاصله امنی گرفتیم و بعداز آروم گرفتن، گفت چرا بهم خندیدی؟
گفتم تواین وضعیت به جای اینکه اسلحه برداری هندونه رو برداشتی!
جوابش جالب بود و دیدم حق با اون بوده.
او گفت، شاید در آن بیابان از دست عراقیها بتوانیم فرار کنیم اما از تشنگی نمی توانستیم جان سالم در ببریم.
تایید فکر بکر او، همان تشنگی شدیدی بود که با آن هندوانه درمان شد.
این پست ربطی به #شب_یلدا نداره
اصلا بچه های جبهه #شب_یلدا براشون نامفهوم بود
اون ها #شب_های_قدر و #شب_های_حمله رو دوست داشتن
بلند ترین شب سال براشون از این جهت اهمیت داشت که خلوت با محبوب یه خورده طولانی تر میشد.
🌹 یاد مداح #شهید_حسن_مقدم بخیر که این رباعی رو با ناله میخوند:
شب های دراز بی عبادت چکنم
طبعم به گناه کرده عادت چکنم
گویند کریم ما گنه میبخشد
او میبخشد ، من از خجالت چکنم
تصویر بالا مربوط به تابستان سال 66 در اطراف سد قشلاق سنندج است و فرمانده تخریب لشگر10 شهید حاج سید محمد زینال حسینی مشغول تقسیم هندوانه بین بچه های تخریب است.
چند هفته بعد از ثبت این تصویر فرمانده آسمانی شد.
#شب_یلدا_در_جبهه
منطقه دهلران–دشت عباسآباد بودیم. از آنجایی که در نجاری مهارت داشتم دو و سه شب مانده به شب یلدا، جعبههای مهمات که قابل استفاده نبود، برمیداشتم و از آن کرسی درست میکردم. پتوهای رزمندگان را نیز با سوزن به هم میدوختیم تا بصورت لحاف کرسی روی کرسی بیندازیم. ذغال را هم طی روز درست میکردیم تا روشنایی آن در تیر رأس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده میکردیم.
یک هفته قبل از شب یلدا، مسئول تدارکات بستههای آجیل شامل پسته ، بادام و گردو .. را بین رزمندهها توزیع میکرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند.
از آنجاییکه ارشد گروهان بودم، رزمندهها به غیر از نگهبانان پست، به سنگر ما میآمدند و همه دور کرسی مینشستند البته فضای سنگر کوچک بود، اما به سختی خودشان را جا میدادند. فانوس را روی کرسی میگذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند، سپس آجیل ها را روی کرسی میگذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن میشدیم.
در شب یلدا، رزمندگان که سنشان بالا بود خاطره تعریف میکردند و همچنین دیگر رزمندگان جُک و طنز میگفتند، با یکدیگر میخندیدند و شب یلدا را در فضای شادی به اتمام میرساندند.
نصف شب رزمندههایی که نوبت پستشان شده بود از سنگر خارج میشدند و رزمندههایی که پست نگهبانیشان به اتمام میرسید به سنگر میآمدند، لذا تا نماز صبح در کنار هم لحظات خوشی را با یکدیگر میگذراندند.
راوی: جانباز سید مرتضی فاضلی
#خاطره
#یلدا_با_شهدا
#مردان_بی_ادعا
کاش فال شب یلدای همه این بشود:
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
#یلدای_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هندوانهی شب یلدا
به شرطِ صلوات
بر مُحمّد و آل مُحمّدﷺ...
#یلدا_با_شهدا 🍉
#زندگی_در_جنگ
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدﷺ
🍉 سفره نان و هندوانه رزمندگان لشکر 31 عاشورا|دوران #دفاع_مقدس
🔹عکس از آلبوم #غلامحسین_خاقانی