eitaa logo
دفاع مقدس
4.8هزار دنبال‌کننده
25هزار عکس
16هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کلاهی را سری بوده است .. هر پوتینی را، پایی ... و هر کوله ای را، پشتی.. سری از ما، پایی از ما ... و پشتی از ما... ... و به یادشان خواهیم بود و به راهشان وفادار. نه با کلمات فانتزی و ... شرمنده ایم و ... که با عمل مومنانه و جهادی خالصانه. فرقی ندارد کجائیم و چه می‌کنیم. خانه و مزرعه و اداره و شهر و روستا .. در استودیو، دانشگاه با کت و شلوار و عبا و عمامه ... یا لباس کارگری مهم آنست که در هر قدم و هرلحظه و هرکار راه شما و مرام شما، چراغ راه ما باشد فارغ از تمام بالا و پائین شدن های سیاسی و آمدن ها و رفتن های دولت های گوناگون فارغ از همه بازیه‌ای پیچیده ای که تلاش دارند ما را خسته کنند، اما بی خبر از آنکه عشق ما به شما تمامی ندارد ...
🌷شهید امیر تهرانی 🕊پرواز: عملیات کربلای۱ خدایا هر قدر من گناه کردم تو گفتی بیا من می‌بخشم تو را، هر قدر پرده دریدم تو هرگز عیب مرا عیان نکردی، هر قدر از بارگاه تو فرار کردم باز تو مرا خواندی و با من آشتی کردی، هر قدر ستم کردم تو ستم مرا بخشیدی و حالا‌ ای سیدی در آخرین لحضه‌های عمرم همه روسیاهی‌هایم را می‌خواهم به پیشگاه تو بیاورم....... دوستان عزیزم: آنچه من می‌خواستم شما بودید، ولی آنچه را که در خور برادری با شما باشد من نداشتم و این را بدانید که اگر شما در غم من ناراحت هستید، ولی من خندان از رسیدن به لقای او هستم و از شما برادران عزیزم می‌خواهم که به تقوا چنگ بزنید که تنها رسیدن به او تقوی می‌باشد و هر وقت در خود احساس ضعف می‌کنید در مجالس حسین (ع) شرکت کنید و با واسطه قرار دادن حسین (ع) نزد خدا ضعف‌های خود را برطرف کنید ..." (قسمتی از وصیت نامه)
دفاع مقدس
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ بروایت حاج شیخ علی عزلتی مقدم👇 🌿 یاد امیر تهرانی بخیر اوایل هیئت گردان که کسی هیئت داری بلد نبود امیر جلوی  در می ایستاد و خیر مقدم میگفت؛ همزمان گریه میکرد و فریاد میکشید وحال خوشی داشت.  امیر ارادت خاصی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت، تو هیئت بغض و گریه امیر تهرانی و مصطفی درخشان زبانزد بود. امیر میگفت جلسه نباید آروم باشه صحبت سیلی زدن به مادر امام زمانِ (عج)؛ بعد از شهادت مصطفی درخشان، امیر خیلی بی تابی میکرد، شبی که فرداش قرار بود گردان عمار برای پدافندی مهران  عازم شود، مصادف بود با شب هیئت گردان، آن شب امیر حال عجیبی داشت بسیار منقلب بود.. بچه ها عجیب ناله میکردند فکر کنم  شهید حسن شیخ آذری مداحی میکرد و همه بچه ها از فراق دوستان شهیدشان و روضه خانم فاطمه زهرا(س) گریه میکردند. فردا عازم مهران شدیم که اولین شهید امیر تهرانی بود. یکی از پیرمردهای تدارکات که فردی باتقوا و امین بود..فکر کنم اسمش حاج عباس بود.. بعد از شهادت امیر تعریف میکرد: که قبل از عزیمت برای پدافندی مهران شهید تهرانی پیش من آمد و گفت حاجی یه چیزی بهت میگم تا شهید نشدم راضی نیستم برای کسی تعریف کنی، گفت دیشب تو هیئت داشتم گریه میکردم دلم خیلی برای مصطفی درخشان تنگ شده بود، چراغها خاموش بود و همه گریه میکردند، یکدفعه متوجه شدم صدای گریه شهید درخشان می آید! نگاه کردم دیدم مصطفی کنار نشسته و داره گریه میکنه گفت امیر تو فردا شهید میشی و به ما ملحق میشی. خدا هم برات شهید تهرانی را خیلی زود بهش داد. در سرکشی  از خط پدافندی مهران جیپ میول امیر چپ کرد و به دیدار معشوقش شتافت🕊
"شور درونی آنها در چشم دوربین جلوه نمیکند، اگر نه، تصویر فرزند چندماهه اش را لای قرآنی که در جیب دارد میدیدی؛ یعنی من برای حفظ قرآن از فرزندم میگذرم و همه عظمت کار ما در همینجاست؛ قرب خدا در نفی وابستگیهاست و کدام وابستگی از محبت فرزند قوی تر؟" 🌷شهید سید مرتضی آوینی
نامه‌ای به پسرم سردار شهید حاج جعفر جنگروی «… و تو ای گل آقا، ای پسر خوشگل، ای پسر باهوش، ای پسر شجاع، ای رزمنده کوچک و سرباز خوب، ای شهید آینده اسلامی، ای حسین عزیزم، بدانید که فرزندان خلف عزیزترین مال دنیا و ذخیره آخرت برای پدران و مادرانشان هستند و هیچ پدر و مادری نمی‌تواند دوری فرزندان خود را تحمل کند. الا در یک صورت در یک طریق آن هم طریق خدا، وقتی صحبت از خداست و طریق او، هیچ چیز معنا ندارد چرا که همه چیز از او شروع می‌شود و به او ختم می‌شود. برای همین انسان وظیفه دارد با کمک خداوند این راه را راه خود قرار دهد و این سعادتی است که خدا نصیب ما کرده و ما را به خانه خودش و شهر پیامبر گرامیش دعوت کرده. حسین جان! اینقدر عظمت مکه و مدینه زیاد است که شاید انسان دیگر فکر جای دیگری را نکند، اما هر موقع بچه کوچکی و یا طفل نوزادی را می‌بینم به یاد تو و خواهرت می‌افتم.»  (دست‌نوشته شهید در سفر حج)
دفاع مقدس
نامه‌ای به پسرم سردار شهید حاج جعفر جنگروی «… و تو ای گل آقا، ای پسر خوشگل، ای پسر باهوش، ای پسر شج
"خدایا! خود آگاهی که در شب‌هایی که خواب دوستانت، یعنی شهدا را می‌بینم چقدر افسوس می‌خورم که نمی‌توانم خود را به قافله آن بزرگواران برسانم و در اوقاتی فکر می‌کنم آیا این نعمت بزرگ نصیب من درمانده هم خواهد شد یا نه، در این مطلب می‌مانم و فقط مجدداً از آن شهدا می‌خواهم که به خوابم بیایند…" به یاد ،جانباز و پهلوان شهید سردار، حاج جعفر جنگروی اولین فرمانده سپاه خرمشهر، از همرزمان حاج احمد متوسلیان در سوریه و لبنان، قائم مقام لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) اخوی شهید علی جنگروی از شهدای مسجد موسی ابن جعفر (ع) خیابان آیت الله سعیدی 🌷شهادت:۲۷ بهمن ۱۳۶۴ عملیات والفجر ۸
32.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسنگران ما را در این ره گفتگوهاست دریادلان، در پیش رو دریاست دریاست.. همراه با شهدا و سرداران لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) جلسه توجیهی به فرماندهی جانباز سرفراز سردار حاج علی فضلی عملیات والفجر ۸ یاد و خاطره: شهید محمد حسن حسنیان شهید حاج عبد الله نوریان شهید مصطفی زواره ایی شهید حاج جعفر جنگروی شهید حسن احسانی نژاد شهید حاج احمد عراقی شهید حاج حسین میر رضی شهید رمضان ناظریان شهید داود حیدری سردار حاج نصراله سعیدی سردار حاج اکبر عاطفی حاج رضا صفر زاده حاج حسن امیری و ....
با یاد شیرمردانی که با یک اشارت امام (ره) تیرگی شب را شکافتند ... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
لطف خداست لبخند شما را هر صبح دیدن ... دوران •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس
35.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت فتح | 🎙 همراه با پیشگفتار شهید آوینی 🌷 ۱۵ دیماه ۱۳۵۹ -- سالروز حماسه هویزه و شهادت مظلومانه حسین علم الهدی و یاران باوفایش🕊🕊 دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
دفاع مقدس
#ببینید 🎥 روایت فتح | #مرثیه_شهادت 🎙 همراه با پیشگفتار شهید آوینی 🌷 ۱۵ دیماه ۱۳۵۹ -- سالروز حماسه
🔹15 دی 1359 – سالگرد شهادت مظلومانه حسین و یارانش 🔺 در هویزه این عملیات با شرکت تعدادی از نیروهای شهید چمران، عشایر عرب‌زبان منطقه‌ی، بچه‌های مساجد اهواز و دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی شهید علم‌الهدی انجام شد. ابتدا نیروها پیشروی خوبی داشته و توانستند تعدادی از تانک ونفربر دشمن را منهدم ساخته و تلفاتی از آنها بگیرند. اما در ادامه قرار شد نیروی کمکی به آنها برسد که این کار عملی نشد و جناح راست آنان خالی ماند. از طرفی، دشمن نیروی تازه‌نفس وارد میدان نمود. دستور عقب‌نشینی صادر شد ولی به علت عدم برقراری تماس بی‌سیم، نیروها مطلع نشدند. دشمن نیز از افراد باقیمانده را منطقه را محاصره نمود که اغلب آنها به شهادت رسیدند، از جمله شهید علم‌الهدی و تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که همراه او بودند. در این قتل عام، ابدان شهدا در زیر چرخ‌ تانک‌های دشمن سفاک پاره‌پاره شد تا این که 2سال بعد بقایای پیکرهای مطهر کشف شد و در همان جا دفن گردید. ا▫️▪️▫️▪️▫️ ⚪️ روایت شاهد عینی از آخرین لحظات عمر شهید حسین علم‌الهدی: صدای تانک‌‌های دشمن آن طرف جاده به گوش می‌رسید. تیراندازی لحظه‌ای قطع نمی‌شد. راه افتادیم، با اینکه می‌دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن آرپی‌جی به علم‌الهدی ما را مصمم به این کار کرد. به جاده که رسیدیم، توانستیم تانک‌هایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش‌کنان به پیش می‌تاختند. چشمم به حسین که افتاد، خستگی از تنم درآمد. آرپی‌جی دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از او حدود 10نفر دیگر هنوز زنده بودند. حتی یک جسد از شهدا بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه‌ها با گلوله مستقیم تانک‌ از پا در آمده و پودر شده بودند! تانک‌های سالم از کنار تانک‌های سوخته عبور می‌کردند و به طرف خاکریز علم‌الهدی پیش می‌آمدند. او و افرادش هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. «روزعلی» که حسابی نگران شده بود، آرپی‌جی را از من گرفت و به تانک‌ها نشانه رفت. دست او را گرفته و گفتم: کمی صبر کن، شاید بچه‌ها برنامه‌ای داشته باشند. تانک‌ها به حدود 50متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شد و نزدیک‌ترین تانک را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از حسین، 2نفر دیگر که آرپی‌جی داشتند، به طرف تانک‌ها شلیک کرده و2تای آنها را از کار انداختند. بقیه تانک‌ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاکریز را به گلوله بستند. «روزعلی» دوباره بلند شد و یکی دیگر را نشانه رفت و آن را به آتش کشید. علم‌الهدی نیز از میان دود و گرد وغبار پشت خاکریز پیدا شد و او هم یک تانک دشمن را از کار انداخت. پیدا بود که از همه افراد گروه، فقط «روزعلی» و حسین زنده مانده‌اند. آنها به پشت چسبیده بودند و تانک‌ها نیز به طرفشان در حرکت بود. در فاصله‌ی چند متری به خاکریز، حسین بار دیگر قامت کشید و آنها را هدف گرفت که در نتیجه یک تانک دیگر به آتش کشیده شد. این بار 4تانک دشمن به سمت او آمدند و حسین نیز آخرین گلوله را رها کرد. یکی از آنها منهدم شد و 3تای دیگر همزمان به سمت خاکریز شلیک کرده به طوری که دیگری چیزی از آن باقی نماند. پس از اندکی که گرد و غبار فرو نشست، توانستم پیکر مطهر و پاره‌پاره‌ی حسین و چفیه‌ی خون‌آلود او را بر روی زمین ببینم! 🎥 روایت فتح | 🎙 همراه با پیشگفتار شهید آوینی 🌷 ۱۵ دیماه ۱۳۵۹ -- سالروز حماسه هویزه و شهادت مظلومانه حسین علم الهدی و یاران باوفایش🕊🕊 دوران جنگ تحمیلی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها