eitaa logo
دفاع مقدس
3.9هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
11.3هزار ویدیو
936 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
غواص کام مرا شیرین بُکن، تا پر بگیرم، مثل تو تا امتیاز خوبی از «داور» بگیرم، مثل تو کام مرا شیرین بُکن، با شهد «یک قاشق عسل» عمراً سراغ از «قاشقی دیگر» بگیرم - مثل تو - پایان راهت نیست؛ آغاز تماشایی، وَ من... ای کاش می شد، بعد از این ها، سر بگیرم - مثل تو - چیزی به چشمت خورده، این را، خنده ات معلوم کرد حتماً که می خندم؛ اگر ساغر بگیرم، مثل تو حتماً که می خندم؛ اگر حکمی رسد دستم، وَ من - «غوّاصی» یک «عالَم بهتر» بگیرم، مثل تو ای کاش می شد تا بفهمم، این چه حسّی می دهد؛ آبی که شرمنده ست اگر، دربر بگیرم، مثل تو کام مرا شیرین بُکن، تا با پریدن توی آب عطر گل زیبای «نیلوفر» بگیرم - مثل تو -
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم تصاویری از غواصان دریادل مازندرانی عسل خوردن نیروهای غواص عملیات کربلای4 🆔 @DefaeMoqaddas ✅ کانال "دفاع مقدس"
🌹آمار مسیحیان ایران در هشت سال دفاع مقدس
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید نورالله حبیب نیا رمی نام پدر : حبیب الله نام مادر :شهربانو درزی تاریخ تولد :1341/09/06 تاریخ شهادت : 1364/10/06 محل تولد: رمنت محل شهادت : هورالعظیم ❤️ جاویدالاثر ❤️ تز و سیاست های اسرائیل از نگاه شهید جاویدالاثر نورالله حبیب نیا 💎 ⏳و در حال انتظار چنین روزی نشسته ام که خداوند این سعادت را نصیب من بکند و در جنگ علیه غاصبان سرزمین وحی و این قبله اول مسلمین شرکت کنم و بر علیه آنها یعنی یهودیان غاصب اراضی مسلمانان فلسطین بجنگم و بعد از مبارزه های پایان ناپذیر بدست آنها بشهادت برسم 🌹و همچون شهدای اسلام در این دیار به لقاء عشق و عاشق عاشقان برسم 🍀 و این بعد همه آرزوها تنها آرزویم است ❤️چه قدر صفا و کیف دارد با یهودیان این اولین مخاصم اسلام جنگیدن
دفاع مقدس
1️⃣سالروز عروج ملکوتی شهید نورالله حبیب نیا رمی نام پدر : حبیب الله نام مادر :شهربانو درزی تاریخ تول
🌴خاطرات کوتاه از شهید حبیب نیا رمی 🌸خواهر شهید : نورالله انسان با محبتی بود او بسیار بر روی جوانان و نوجوان ها تأثیر گذار بود . یک روز دیدم با چند نفر از بچه های کوچک سرو کله می زند . به او گفتم تو چقدر حوصله داری ؟ به دنبال چه هستی ؟ می گفت: نمی دانی این کار چه لذتی دارد . این ها هستند که انقلاب را حفظ می کنند و آینده سازان این مملکت هستند . آن زمان طرز فکر برادرم بسیار باز بود و بسیار می فهمید . 🌷 در جبهه ها هم همین طور و وقتی از جبهه بر می گشت می رفت به دشت و کشاورزی انگار رزمنده نبود. وقتی کارهای فرهنگی می کرد تعجب می کردیم معمولاً یک انسان نمی تواند همه ویژگی های خوب را دارا باشد. مثلاً بعضی افراد کارهای نظامی را می گرفتند و از کارهای فرهنگی می ماندند ولی ایشان در همه جنبه ها عجیب بودند و در همه ی زمینه ها موفق عمل می کردند در میدان رزم سرآمد بودند در قرآن و مداحی و در مسائل اخلاقی سرآمد بودند و بسیار احساس مسئولیت می کردند . شهید گرامی نوراله حبیب نیا ( با فلش نشان داده میشود ) به همراه وزیر وقت سپاه محسن رفیق دوست
شهادت: بهمن ۶۴ محل شهادت: فاو عملیات: والفجر هشت
دفاع مقدس
#شهید_بسیجی_حسین_یارخواه شهادت: بهمن ۶۴ محل شهادت: فاو عملیات: والفجر هشت
💠 یک ماه و صد آه تنها یک ماه با هم زیر یک سقف زندگی کردیم. این یک ماه از طرفی پررنگ است و لحظه به لحظه‌اش ماندگار، از طرفی هم آن‌قدر کوتاه که نمی‌دانم چه چیزی باید درباره‌اش بگویم. در اصل فرصت نشد که بخواهیم بسازیم... ا▪️▪️▪️ تازه کرده بودیم. برای شب چله، حسین آمد خانه‌ی پدرم. کمی میوه گرفته بود و یک گلدان گل. بعد که رفتیم سر خانه‌زندگی خودمان، گل را همان‌جا خانه‌ی پدرم گذاشتم بماند. چند روزی نگذشته بود که حسین رفت جبهه و من هم که تحمل تنهایی برایم سخت بود، برگشتم خانه‌ی پدرم. گلدانی که حسین برایم خریده بود هم روی طاقچه بود و مرتب چشمم دنبالش می‌کرد. جوری که وقتی نگاهم به گلدان می‌افتاد، انگار دارم خودش را می‌بینم. یک روز اما بدون هیچ دلیلی، گلدان از روی طاقچه افتاد و شکست. همان موقع دلم شور افتاد. فوری رفتم و کنار گذاشتم. بعدها به‌واسطه‌ی خاطرات دوستانش متوجه شدم درست در همان ساعتی که گلدان شکسته بود، حسین هم به شهادت رسیده. تا مدت‌ها از آن گل مراقبت کردم؛ اما خشک شد. بعد از آن هیچ وقت آن مدل گل را نخریدم. حتی اسم گل را هم نمی‌دانستم. آن گل برای من اسمش بود؛ گل حسین. همه‌ی جانم به آن گل بسته بود... ا▪️▪️▪️ حسین برای من ارزش زیادی قائل بود. کلا به خانم‌ها زیاد احترام می‌گذاشت و اصلا روحیه‌ی مردسالارانه نداشت. شبی از شب‌های بعد از عروسی به خانه‌ی خواهرم دعوت شده بودیم که با خانه‌ی ما، فقط چند کوچه فاصله داشت. تا آخر شب، خانه‌ی خواهرم ماندیم و همین که خواستیم خداحافظی کنیم و برگردیم خانه‌ی خودمان، متوجه شدیم که همه‌ی این چند ساعت قبل، داشته باران می‌آمده و زمین هم گل شده چه‌جور. تا دم در خانه، حسین من را بغل کرد. می‌خندید و می‌گفت: «دوست ندارم پاهایت گلی شود». هنوز صدای خنده‌هایش در گوشم هست... ا▪️▪️▪️ لحظه‌ی وداع آخر را خوب یادم هست. دلم به رفتنش رضا نمی‌شد. خودش هم سردرد بدی شده بود. گفت: «اگر تو بگویی نرو، نمی‌روم اما آن دنیا جلوی حضرت زهرا شکایتت را می‌کنم». با این حرفش جا خوردم. دیدم دیگر نمی‌شود مانعش شد. گفتم: «من صدها زندگی شیرین را فدای یک نگاه حضرت زهرا می‌کنم». این را گفتم و رفت. با خیال راحت رفت. رفت و دو ماه بعد درون یک تابوت برگشت... راوی: همسر شهید والامقام حسین یارخواه
9.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 روایت عینی یک غواص از آخرین لحظات عملیات کربلای ۴ 🎥 به مناسبت سالروز عملیات کربلای ۴
جمع مردان اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) یاد و خاطره سردار شهید سید ابوالفضل کاظمی سردار شهید مجید زادبود سردار شهید حمید شالی سردار سعید قاسمی سردار محمدجوانبخت حجت علی اوسط حبیب علی اوسط آقابابایی
من مات ِ تو ام، مات همین خنده زیبا من مات من العشق شما، ماتِ شهیدا به یاد سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده دلاور تخریب لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) شهادت: عملیات نصر ۴ تیرماه ۱۳۶۶ دهکده فتح المبین ۱۳۶۴