eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
10.1هزار ویدیو
837 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
❣️22 دی سالگرد شهادت خلبان شهید عفیفی پور گرامی باد🌷
💠 عملیان کربلای پنج - انتقال مجروحین
💠 عملیات کربلای پنج 📷 ایجاد خاکریز و جان‌پناه برای رزمنده‌ها
📷 انتقال اسرای ارتش بعث عراق به پشت جبهه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | صحنه هایی از #عملیات_کربلای_پنج 💠 نقطه عطف و سرنوشت ساز دوران #دفاع_مقدس 🗓که در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ در منطقه‌ شلمچه‌ و شرق بصره‌ انجام شد و بیش از ۲ماه به طول انجامید
ا🇮🇷امروز ۹۸/۱۰/۲۲ مصادف است با سالگرد شهادت سردار رشید اسلام شهید جواد صراف فرمانده گردان شهادت ، لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) در عملیات کربلای پنج
اگر از دولت وصل تو نیست ما را نصیب؛ گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب... #فرمانده_گردان_شهادت_لشکر۲۷ #شهید_سردار_جواد_صراف #سالروز_شهادت
دفاع مقدس
اگر از دولت وصل تو نیست ما را نصیب؛ گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب... #فرمانده_گردان_شهادت_لشکر۲
💠 خاطره ای از شهید جواد صرّاف 🔹تیرماه سال ۱۳۶۵ در جبهة مهران و روی ارتفاعات قلاویزان بودیم. گردان برای سومین بار متوالی به خط دشمن زده بود؛ ولی این بار برخلاف همة عملیات‌ها که در تاریکی شب انجام می‌شد، درست همزمان با نماز ظهر و در گرمای شدید می‌بایست سنگرهای باقی‌ماندة دشمن را به تصرف در می‌آوردیم. البته علت این امر، جلوگیری از پاتک‌های احتمالی دشمن برای بازپس‌گیری مناطق آزادشده در شب‌های گذشته بود که در آن‌صورت، زحمات شب‌های قبل به هدر می‌رفت. من در آن عملیات، بیسیمچی گروهان شهادت بودم. آن‌روز بنده و مسئول گروهان و دو بسیجی دیگر که کمک بیسیمچی بودند، در لابه‌لای تپه‌‌ماهورهای پرپیچ و خم قلاویزان،‌ بچه‌ها را گم کردیم؛ امّا به مسیر خود ادامه دادیم تا این‌که پس از طی مسافتی طولانی متوجه شدیم از روبه‌رو و پشت سر در محاصرة تیراندازان دشمن هستیم. در این لحظه تصمیم به بازگشت به محل قبلی گرفتیم، و سرانجام با زیرکی خاص و پشت سر گذاشتن مسائل و مشکلات طول مسیر، خودمان را به بچه‌های گردان رساندیم. در آن‌جا متوجه شدیم که بچه‌ها نتوانسته‌اند پیشروی کنند و به علت شدت آتش دشمن، در همان‌جا زمین‌گیر شده‌اند. هنگام نماز ظهر بود. قرار شد بچه‌ها نمازشان را بخوانند تا در صورت امکان مجدداً به دشمن حمله کنیم. بچه‌ها هم تیمم کردند و با پوتین به حالت نشسته و چسبیده به خاکریزی که هر لحظه با برخورد تیرهای مستقیم و تیرتراش دشمن کوتاه‌تر می‌شد، نمازشان را خواندند؛ امّا در این اثنا متوجه کسی شدیم که در مرکز خاکریز هلالی‌شکلی که ما در‌‌ آن قرار داشتیم، به حالت ایستاده مشغول خواندن نماز است. بچه‌ها همه به او اعتراض می‌کردند؛ امّا او بدون توجه به اطراف خود، در حال راز و نیاز با خدای خود بود. باران تیر و خمپاره به سر او می‌بارید و او در همین حال، در قنوتی بسیار طولانی سرگرم دعا بود. آتش هر لحظه شدیدتر می‌شد و وحشت و اضطراب خاصی سراسر خاکریز را فرا گرفته بود. همه نومید شده بودند و فکر می‌کردند دیگر هیچ راهی برای برای پیشروی وجود ندارد. در همین لحظه و درست هم‌زمان با اتمام نماز او، قفل عملیات باز شد و کسی اعلام کرد که خط دشمن شکسته شده است. بچه‌ها به سمت جلو فرا خوانده شدند و در اندک زمانی، تمام سنگرهای باقی‌ماندة دشمن در روی ارتفاعات قلاویزان به دست نیروی ما افتاد. تنها یک سنگر تا دقایقی بعد همچنان مقاومت می‌کرد که افراد داخل آن هم پس از لحظاتی به اسارت نیروهای ما در آمدند. جواد صرّاف دلاورمردی که با به بازی گرفتن مرگ، همچون سید و سالار شهیدان در نماز ظهر عاشورا، با راز و نیاز مخلصانه‌اش گره از مشکل یک گردان کُپ‌کرده در پشت خاکریز باز کرد، هر چند در آن عملیات، خالی از آن همه تیر و ترکش برنداشت، شش ماه بعد در کربلای شلمچه به خدایش پیوست.
دفاع مقدس
🌷شهید جواد صراف درمرداد ۱۳۴۰ در محله تهران * درخانواده‌اي مذهبي بدنیا آمد.باآغاز نهضت،همراه انقلاب بود و پس از پيروزي، در کمیته فعالیت داشت و در سال ۵۹ به عضویت سپاه درآمد. با شروع جنگ، به جبهه‌های غرب رفت و در منطقهٔ گیلانغربـسر‌پل ذهاب به نبرد با دشمن پرداخت. پس از مدتی‌ روانه جنوب شد و به خیل سلحشوران لشکر۲۷پیوست. در عملیات‌های متعدد این لشکر مانند: مسلم بن عقیل، رمضان، والفجر مقدماتی،والفجر۱،کربلای۱وکربلای۵ بعنوان نیروی عادی یا در مسئولیت‌های مختلفی نظیر فرمانده گردان شرکت فعال داشت كساني كه پيگير خاطرات سال‌هاي دفاع مقدس هستند، حتما نام گردان شهادت لشكر۲۷ را شنيده‌اند.جواد يكي از فرماندهان اين گردان خط شكن بود كه در عمليات كربلاي۵ در منطقه بشهادت رسید ا▫️💠▫️💠▫️ * محله قديمي تهران، دارالمؤمنين، منطقه فعاليت جمعيت فدائيان اسلام و مبارازات شهيد آيت الله سعيدي...وخواستگاه صدها شهيد دفاع مقدس:شهيدان ابراهيم هادي، جعفرجنگروی جانشین لشکر۱۰، مرتضی زارع، مرتضی حمزه دولابی فرماندهان گردان حضرت قاسم لشکر۱۰، حميد توتوني دولابي ...و علي اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخ ها
🌷 شهید جواد صراف، میاندار دسته عزاداری در جبهه ▫️تابستان ۶۵ با دسته یک گروهان سیدالشهدا گردان تخریب به گردان مقداد مامور شدم . همه گردان های لشگر کوزران بودند و معلوم بود عملیات در منطقه صعب العبوری خواهد بود . پیاده روی و کوهنوردی های سنگین پدرمان را در آورده بود . محدوده گردان مقداد را چند کوه احاطه کرده بود . با وجودی که از ارتفاعات پیرامون پائین تر بودیم ولی نسبت به دشت پائین دست و آبادی ماهیدشت خیلی بالاتر بودیم . چادر گروهان ها در سینه کش پیرامون مقر بود که قبل از بنا شدن چادرها ، با بولدوزر جاده ای به شکل نعل اسب احداث شده بود تا هم جای چادرها صاف باشد و امکان دسترسی با ماشین میسر شود . وسط مقر که کمی پائین تر از چادرها بود محوطه ای مسطح ایجاد شده بود برای نماز جماعت و صبحگاه و این جور چیزها . دور صبحگاه هم چند چادر کوچک و خیمه ای بود برای فرماندهی و واحدهای گردان . کل منطقه کوزران هم پوشیده بود از درختان کوتاه و انبوه. در محل برگزاری صبحگاه روزی چند بار برزنت بزرگی پهن می شد برای نماز جماعت و مراسم و سخنرانی . یادم نیست چه ایامی بود که هر شب سینه زنی و مراسم عزاداری برقرار بود . گردان مقداد و مالک در آن مقطع ادغام شده بودند و افراد قدَری مثل شهید بدون مسئولیت به عنوان نیروی آزاد با احمد نوزاد فرمانده گردان همکاری می کردند . معاون نوزاد هم علی جزمانی بود . من و احمد طایفه و شهید یزدان رضایی و شهید امیر سبزعلی و چند نفر دیگر در گروهانی بودیم که از نیروهای گردان مالک تشکیل شده و مسئولش بکشلو بود . روزها ساعات طولانی کوهنوردی با تجهیزات سنگین انجام می شد و شب ها خیلی خسته بودیم . مسئولین گروهان سیدالشهدای تخریب نیز چادر خیمه ای کوچکی کنار صبحگاه و نزدیک چادر فرمانده گردان داشتند که حسن آقا رحیمی و شهید علی ساقی در آن مستقر بودند . علی محمودوند دوران درمان قطع شدن پایش در فاو را سپری می کرد و آنجا حضور نداشت . 🌗 یک شب بعد نماز مغرب و عشاء چراغ و فانوس ها خاموش و عزاداری مفصلی شروع شد . حال و حوصله چندانی نداشتم و از جمع جدا شدم . چادر حسن رحیمی و ساقی آمدم که هیچ کدام حضور نداشتند و در مراسم بودند . لبه در چادر روی تراورس چوبی نشستم و به تماشای عزاداری و سینه زنی پرداختم . ایستاده سینه زنی می کردند . بلند گو نبود و وسط مراسم صدای در تاریکی بگوش می رسید که دستانش را بلند می کرد و شعری را بلند بلند در آن وسط می خواند و بقیه هم که با آن شعر آشنا بودند با او دم می گرفتند و همصدایی چند نفر در کلمات آخر شعر بگوش می رسید . لذت و حالی از تماشای از کنار آن جمع به من دست داد که گاهی یاد آن صحنه می افتم . 🌈 چند ماه بعد، احمد نوزاد، علی جزمانی، رجبعلی بکشلو، جواد صراف، یزدان رضایی، و... در شلمچه و کربلای پنج و بعدها سبزعلی، ساقی ...و تعدای زیادی از آن جمع به شهادت رسیدند. 🌴شعر آن شب این بود: عمه یا عمه زینب ای زینب مگه ما بابا نداریم مامن و ماوا نداریم مگه ما بی خانمانیم کشتی بی بادبانیم عمه یا عمه زینب ای زینب --(راوی: رزمنده بسیجی قاسم عباسی-گردان تخریب لشگر۲۷)
📷 بچه جنوب شهر دهه ۴۰ و ۵۰ - دلاورمرد #دهه۶۰ 💠 روزی که جواد صراف اُسرا را لخت کرد! 🔹به اعتراف بچه های گردان، جواد صراف به جسارت، دلاوری و روحیه شاداب در صحنه نبرد معروف بود! آقا جواد در میدان جنگ چنان روحیه ای داشت که انگار نه انگار به مصاف دشمن تا بن دندان مسلح می رود. ...او مرگ را به بازی گرفته بود ▫️عملیات آزادسازی "مهران" (تیر ماه ۱۳۶۵)، از جمله کارزارهایی بود که ابهت دشمن را شکست. او در کنار قاطعیت و صلابت، مهربان نیز بود حتی با اسرای دشمن!! - ... که تصاویر فوق به خوبی این را نشان می دهد نرمش و مهربانی اش با دشمنی که تا دقایقی قبل با گلوله مستقیم تانک نفرات او را شکار می کرد و حالا اسیر اوست فرمانده، اسرا را دلداری می دهد که خطری شما را تهدید نمی کند ...!! لباس هایتان را دربیاورید تا کمی خنک شوید! پاهایتان توی پوتین داغ شده! آنها را هم در بیارید تا هوا بخورد. ... و بعد هم کلمن آب تگری برایشان آورده و یکایک آنها را در آن ظهر گرم تابستان سیراب می کند💦 🌴جواد صراف، فرمانده جسور و دلاور گردان در این عملیات زنده ماند، ولی چند ماه بعد در عملیات کربلای پنج پرکشید🕊🕊🕊
💢روزشمار دفاع مقدس (۲۳ دی) 💢رویداد‌های مهم این روز در تقویم شمسی (۲۳ دی) • ولادت شهید علی جنگروی (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۴۰ ه.ش) • ولادت روحانی شهید محمدرضا ساعتیان (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۴۰ ه.ش) • اولین حمله و بمباران شیمیایی عراق علیه ایران در جریان جنگ تحمیلی (۱۳۵۹ ه.ش) • عملیات کوچک امیرالمؤمنین در منطقه ریجاب (۱۳۶۰ ه.ش) • عملیات کوچک کربلای ۶ در سومار، توسط ارتش (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید ناصر صادقی (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید عزیزالله هدایتی (استان مازندران، شهرستان سیمرغ) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید احمد نیک‌جو (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید رضا نیک زاد طهرانی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید سیداسماعیل موسوی (استان مازندران، شهرستان گلوگاه) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید عارف مشایخیان (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید کریم رجب پور بیشه (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید اسماعیل جلیلی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای قلعه) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید مجید اخلاقی (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حسن خادمیان وامرزانی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای وامرزان) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید سیدمحمدعلی مهرداد آیسک (استان خراسان جنوبی، شهرستان سرایان، شهر آیسک) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حسین کرامی (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید غلامرضا سازنده (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید نورالله کاظمیان (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید ناصر سازگار (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید محمد ابراهیم شریفی (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت جام) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید سیدحسن فلاح هاشمیان (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حبیب‌­الله دهنوی (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور، روستای دهنو خالصه) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید مجید رمضان (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید سیدمهدی شریفی (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حسین طاهری یکتا (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حسین نانکلی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حبیب‌الله نجفی اصل (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید مجید ایزددوست (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید هادی ثنایی‌مقدم (استان گیلان، شهرستان لنگرود) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید محمدعلی اکبرخواه گِل‌سفیدی (استان گیلان، شهرستان لنگرود) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید عیدی استویی (استان لرستان، شهرستان پلدختر) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید محمدرضا اسدی چگنی (استان لرستان، شهرستان خرم آباد) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید عبدالرضا عبداللهی (استان لرستان، شهرستان الیگودرز) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید ناصر جهانبخشی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان میانه) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید حمید علیپور مقدم (استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۵ ه.ش) • شهادت شهید شادالله یحیوی (استان گیلان، شهرستان رودبار، روستای چله بر) (۱۳۶۶ ه.ش) • شهادت شهید پرویز خداداد (استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه) (۱۳۶۶ ه.ش) • ولادت شهید محمدحسین حدادیان (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۷۴ ه.ش) • شهادت شهید محسن صفری (استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۹۱ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم محمد کامران (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم سعید انصاری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۴ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم سعید سیاح طاهری (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۹۴ ه.ش) • شهادت شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام شیخ جابر ظهیری (استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۴ ه.ش) • شهادت جانباز شهید محسن صفری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۶ ه.ش)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بزرگداشت یاد و خاطره عملیات کرلای پنج و بیت المقدس دو زمان برگزاری: صبح ۲۶ دیماه ۱۳۹۸ - شهر ری -بلوار امام حسین(ع)- سپاه سیدالشهدا علیه اللسلام
روزشمار دفاع مقدس – 23 دی 1364.pdf
1.44M
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 23 دی 1364
روزشمار دفاع مقدس – 23 دی 1364 - Copy.pdf
1.44M
🗓 روزشمار #دفاع_مقدس – 23 دی 1366
🌷 ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ سالروز شهادت رزمنده دفاع مقدس و مدافع حرم، سعید سیاح طاهری 🔹متولد آبادان(سال۱۳۳۶)- دوران نوجوانی او مصادف با اوج‌گیری مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی بود. وی پس از انقلاب نیز در عرصه‌های مختلف دفاع از کشور، از جمله غائله ضدانقلاب در کردستان، خط التقاط و فتنه منافقین و بنی‌صدر مشارکتی فعال داشت. شهیدحاج سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی، در زمان فرماندهی «شهیدحمید قبادی‌نیا» به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد. وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از شهیدقبادی‌نیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهده‌دار شد، در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیات‌ها حضور مستمر داشت. این شهید گرانقدر در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد. حاج سعید پیش از آن نیز در عملیات‌های فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت پس از دوران دفاع مقدس با درجه جانبازی ۷۰ درصد کار خود در سپاه طی کرد و در ادامه وارد عرصه فعالیت‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی شد. او با وجود هفتاد درصد جانبازی با توان و جدیت به فعالیت‌های فرهنگی می پرداخت با شروع جنگ سوریه، حاج سعید به‌طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و عازم سوریه شد. وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشک‌های هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد. وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای پاکستانی و افغانستانی واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه شهیدجابر زهیری عازم شده بودبا گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو نفر به شهادت رسیدند ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 مزار:گلزار شهدای آبادان *فعالیتها ونقش‌های برجسته* ▫️فرماندهی بسیج آبادان ▪️فرماندهی گردان مقداد ▫️مؤسس یادمان ۱۷۷ رزمنده گمنام آبادان ▪️ برگزاری مسابقات کتابخوانی دفاع ▫️ مقدس برای جوانان و نوجوانان،؟ ▪️ دبیر جشنواره‌های دانش آموزی فیلم دفاع مقدس ▫️ دبیر جشن کشتی دوستی ایران و عراق با حضور هنرمندان ▪️مؤسس باغ موزه دفاع مقدس آبادان، ▫️فرماندهی ضد زره و موشکی در تیپ سیدالشهدا سوریه
دفاع مقدس
🌷 ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ سالروز شهادت رزمنده دفاع مقدس و مدافع حرم، سعید سیاح طاهری 🔹متولد آبادان(سال۱۳۳۶)-
🌷 ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ سالروز شهادت رزمنده دفاع مقدس و مدافع حرم، سعید سیاح طاهری
🌷 ؛ .... ▫️یادم هست یک روزی شهید آوینی، شهید گنجی و من در جایی نشسته بودیم. شهید گنجی جمله ای را ابراز کرد که شهید آوینی در جواب جمله جالبی گفت. من بین این دو شهید بودم. ◽️....شهید گنجی خطاب به شهید آوینی گفت: «حاج مرتضی! دیگر باب شهادت هم بسته شد.» آوینی در جواب گفت: «نه برادر، شهادت لباس تک‌ سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می‌ کنی، مطمئن باش!» ◻️ من که میان این دو بودم گفتم: «حاج مرتضی، پس من چی؟ من کی پرواز می‌ کنم؟» شهید آوینی در جواب گفت: «تو در کوله‌ ات چیزهایی دارى.» و نام چند منطقه جنگی که در آنها مستند ساخته بودم را آورد و بعد ادامه داد: «در کوله‌ ات چیزهای دیگری هم هست که نمی‌ دانم چیست، هر وقت کوله ‌‌ات سبک شد، پرواز خواهی كرد.» ⚪️ ....مدتی پس از این گفتگو مرتضی آوینی به شهادت رسید و به فاصله یک سال دیگر نیز گنجی شهید شد. البته من هم منتظرم ببینم کی کوله‌ ام سبک می‌ شود! — (راوى: رضا برجی مستندساز و از همراهان شهید آوینی)
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 رزمنده‌ای که نماز نمیخوند!! 🔺 توی گردان شایعه شده بود که نماز نمی‌خونه. مرتضی رو کرد به من و گفت: «پسره انگار نه انگار که خدایی هست، پیغمبری هست، قیامتی، نماز نمی‌خونه...» باور نکردم و گفتم: «تهمت نزن مرتضی. از کجا معلوم که نمی‌خونه، شاید شما ندیدیش. شایدم پنهونی می‌خونه که ریا نشه.» 🔹وقتی دو نفری توی سنگر کمین، 24ساعت مأمور شدیم، با چشم خودم دیدم که نماز نمی‌خواند. توی سنگر کمین، در کمینش بودم تا سر حرف را باز کنم. هر چه تقلّا کردم تا بتوانم حرفم رو شروع کنم، نشد. هوا تاریک شده بود و تقریباً 18ساعت بدون حرف خاصی با هم بودیم. کم‌کم داشتم ناامید می‌شدم که بالاخره دلم را به دریا زدم. و گفتم: «تو که واسه خاطر خدا می‌جنگی، حیف نیس نماز نمی‌خونی؟!» اشک توی چشم‌های قشنگش جمع شد، ولی با لبخند گفت: «می‌تونی نماز خوندن رو یادم بدی؟» ─ یعنی بلد نیستی نماز بخونی؟ ─ نه تا حالا نخوندم... 🔸 طوری این حرف را رُک و صریح زد که خجالت کشیدم ازش بپرسم برای چی؟‌‌ همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره‌ دشمن، تا جایی که خستگی اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم. توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر بعدی با قایق پارویی آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم. هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره‌ای توی آب خورد و پارو از دستش افتاد. ▪️ترکش به قفسه سینه و زیر گردنش خورده بود، سرش را توی بغلم گرفتم. ‌ با هر نفسی که می‌کشید خون گرم از کنار زخم سینه‌اش بیرون می‌زد. گردنش را روی دستم نگه داشته بودم، ولی دیدم فایده‌ای نداشت. با هر نفس ناقصی که می‌کشید، هق‌هقی می‌کرد و خون از زخم گردنش بیرون می‌جهید. تنش مثل یک ماهی تکان می‌خورد. کاری از دستم ساخته نبود و فقط داشتم اسم خانم حضرت زهرا (س) را صدا می‌زدم. 🔻چشم‌های زاغش را نگاه می‌کردم که حالا حلقه‌ای خون تویشان جا گرفته بود. خِرخِر می‌کرد و راه نفسش بسته شده بود. قلبم پاره‌پاره شده بود. لبخند کم‌رنگی روی لبانش مانده بود. در مقابل نگاه مطمئن، مصمم و زیبایش، هیچ دفاعی نداشتم. کم آورده بودم تحمل نداشتم. آرام کف قایق خواباندمش و پارو را به دست گرفتم که دیدم به سختی انگشتش را حرکت داد و روی سینه‌اش صلیبی کشید و چشمش به آسمان خیره ماند. 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ کانال"روایت فتح"
هدایت شده از mehr
شهید آوینی-دوکوهه کجاست؟.mp3
77.4K
📢صوت| شهید آوینی: دوکوهه کجاست؟ 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ کانال"روایت فتح"
هدایت شده از mehr
شهیدآوینی_گفته_اند_شرف_المکان_بالمکین.mp3
52.5K
📢صوت| شهیدآوینی: گفته‌اند شَرَفُ المَکانِ بِالمَکین... 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ کانال"روایت فتح"
هدایت شده از mehr
شهیدآوینی-اگر شهدا نبودند.mp3
110.9K
📢صوت| شهیدآوینی: اگر شهدا نبودند... 🆔 @revayate_fath ✔️JOIN ✅ کانال"روایت فتح"
🔺شهید سید مرتضی آوینی: گردش خون در رگ های زندگی شیرین است ، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است ؛ و نگو شیرین تر ، بگو بسیار شیرین تر...