eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
باران و باد و برف و زمستان بهانه‌اند ، این شهـر را نبودِ شما سرد می کند ... ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
در جبهه، هر فرد به مدت ۲۴ ساعت شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه‌ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع‌کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را برعهده می‌گرفت... چنانچه شهردار در نوبتِ وظیفه‌ اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می‌داد ،مرتب برای سلامتی‌اش صلوات می‌فرستادند و از او می‌خواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهده‌ٔ کار برنیامده بود انجام می‌دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می‌کردند که: ننه چرا غذا سرد است؟ چرا غذا کم نمک است و از این حرف‌ها… 📷👆 بسیجی دریادل، شهید عبدالواحد محمدی، تخریبچی گردان حبیب - لشکر آسمانی ۳۱ عاشورا🌈 🌱 ولادت: ۱۳۴۷ - تبریز 🕊 شهادت: زمستان ۱۳۶۶ ❄️ عملیات: بیت المقدس ۲ - ماؤوت عراق 🌷مزار: وادی رحمت تبریز بلوک ۴ 📄 فرازی از وصیتنامه شهید: ✍️ الهی! مرا توانایی ده تا با سلاح ایمان و روحی تزکیه (شده) بر سپاه خصم یورش برم. ▫️خدایا! از تو می‌خواهم هنگام مرگ مرا از تمام وابستگی‌ها جز وابستگی به خودت و از تمام عشق‌ها جز عشق به خودت رها سازی ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk
میلاد پهلوان عالم ، کاشف الکرب حسین ، نماد بی چون و چرای وفاداری و ادب ، رجز صاحب الزمان ، قسم آخر مردم ایران ، حضرت علمدار کربلا ، باب الحوائج عالم ، عمو جان، ابالفضل العباس ع بر امام زمان عج و منتظران فرجش مبارک باد ✍️ در زیارت نامه حضرت عباس بن علی(ع) که از امام صادق(ع) صادر شده این گونه آمده است: «شهادت می‌دهم که مظلومانه کشته شدی و شهادت می‌دهم که خداوند به وعده‌اش در مورد شما وفا خواهد کرد، ای فرزند امیرمؤمنان من تسلیم شما هستم ... و به رجعت شما ایمان دارم. 🌴 ... و چه محشری شود روز رجعت شما آقا جان 🌺🌺 میلاد با سعـــادت حضرت ابوالفضل(ع) و روز جانباز مبارکباد 🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی صابر خراسانی در ثنای حضرت عباس علیه السلام 👌 میلاد قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک باد💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | خاطره ای شنیدنی از جانباز سرفراز، حاج ناصر دستاری 🌿 روز جانباز بر جانبازان باغیرت میهن مبارک 🌹 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.co2m/DefaeMoqaddas
فقط برای یادآوری! جانباز، ویلچر، کوخ ...! حاجی، دکتر، کاخ ...! اون روز که اینا احساس تکلیف کردند، از آسمون آتش می بارید نه رانت و سهام! اون روز که اونا احساس وظیفه کردند، جنگ بود و خون بود! نه آرامش و رفاه زدگی و خوی کاخ نشینی! اون روز که این رفت جنگید، از ناموس من و تو و همه دفاع کرد، ترکش خورد و قطع نخاع شد، بنیاد به هزار ضرب و زور یک ویلچر بهش اختصاص داد نه یک دستگاه خودروی میلیاردی! اون از همون نوجونی که ترکش خورد، دور بچه دار شدن رو خط کشید! حالا خیالش راحته آقازاده ای نداره که تاجر لکسوس و دارو و ... باشه! راستی! میدونید سهمیه ویلچر، حداقل هر پنج سال یکی است؟! اونم به شرط اسقاط شدن! در این پنج سال، اگر بشکند یا هر جه که بشود، باید خودش تامین کند! ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲" https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۳" https://chat.whatsapp.com/LZc5irwIxpb63wUcYPa64A ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۴" https://chat.whatsapp.com/Dv6URUBpYxkE01sJInW6hS ▫️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۵" https://chat.whatsapp.com/CDMT6a2iBUgJBCNZAWFI00 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
حرکت پروفسور سمیعی در مقابل جانباز نابینا بعضی خاطرات را صدبار هم بخوانیم و بگوییم، باز هم کم است. از جمله این: "مجید حدادی" از بچه محل های ما، سال 67 اواخر جنگ، درحالی که خدمت سربازی را در ارتش میگذراند، چشمانش مورداصابت ترکش قرار گرفتند و نابینا شد. ده بیست سالی است که ازدواج کرده. خدا همسر و فرزندش رو براش نگه داره. چندسال پیش، خانمش دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود. یک تومور بدخیم در سر همسر او جا خوش کرده بود. به پیشنهاد یکی از دکترها، مدارک رو برای پروفسور "مجید سمیعی" که خارج از ایران بود، ایمیل کردند. در کنار مدارک، توضیحی هم از وضعیت خانوادگی بیمار و این که شوهرش جانباز نابیناست، نوشتند. پروفسور سمیعی که ظاهر درطول سال فقط چند روز به ایران می آید و به لطف خدا و همت والایش، بیماران بسیاری را درمان میکند، پذیرفت که همسر مجید را عمل کند. مدتی بعد، پروفسور سمیعی به تهران آمد و همسر مجید را خدمت ایشان بردند. پس از معاینات اولیه، برای عمل و برداشتن تومور وقت تعیین کرد. قرار شد اولین عمل در نوع خود در ایران روی سر آن خانم صورت بگیرد. آن طور که می گفتند، احتمال داشت عمل موفق نباشد و همسر مجید حدادی ... روز عمل، مجید که تحمل چنین مسئله ای نداشت، همراه خانمش به بیمارستان نرفت. کادر پزشکی و اتاق عمل آماده شدند. بیمار را که به اتاق عمل آوردند، پروفسور سمیعی مکثی کرد. از کادر پزشکی سراغ همسر بیمار یعنی آقا مجید را گرفت که به ایشان توضیح دادند به دلیل اینکه احتمال خطر برای همسرش هست، تحمل نداشته و نیامده است. پروفسور سمیعی، در اقدامی عجیب گفت: "تا همسر ایشان نیاید، من عمل را شروع نمی کنم." بالاجبار با مجید تماس گرفتند که با آژانس خودش را به بیمارستان رساند. مجید که وارد بیمارستان شد، پروفسور سمیعی جلو رفت و دولا شد و بر سینه مجید که روی صندلی بود بوسه زد و گفت: "من فقط خواستم تو را ببینم تا بهت بگم: "من مدیون فداکاری امثال شما هستم. کاری که تو و امثال تو برای کشور انجام دادید، از کارهای من خیلی باارزش تر و بزرگتره." و همسر مجید را بدون اخذ ریالی، عمل کرد. پروفسور سمیعی شب قبل وارد ایران شده بود و پس از ساعت ها که صرف عمل کرد، مجددا به آلمان بازگشت. انگاری ماموریت الهی داشت که فقط بیاید ایران و همسر مجید را عمل کند و برود. به لطف خدا و معجزه علم و عمل پروفسور سمیعی، خوب شد و همچنان درکنار خانواده خوش میگذراند. حمید داودآبادی ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌸 ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) و روز جانباز مبارک امام خمینی (ره): 🔺 این جانبازان حماسه‌آفرین که پرچم پر افتخار لا اله الا الله را بر فراز این کشور عزیز به اهتزاز درآورده‌اند و با خون و توان خود شرافت انسانی ملت بزرگ را بیمه نمودند و با پشتیبانی توده‌های میلیونی بپاخاسته، ائمه کفر و الحاد را شکست مفتضحانه داده و کشور را از لوث وجود آنان پاک نموده‌اند، الحق به ملت ما حق بزرگ دارند. رحمت خدا و سپاس بی‌پایان ملت عزیز نثار روح آنان و دیگر فداکاران در راه گسترش عدالت اسلامی- انسانی باد. 📆 ۲۲ بهمن ۱۳۵۹ ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔰 رهبر معظم انقلاب: ارزش جانبازی می‌تواند از شهدا هم بالاتر باشد. جانبازان ما هم عمدتاً از همین مجموعه فداکار تشکیل شده‌اند. یعنی کسانی که با همین احساس و با همین روحیه از محیط‌های شغلی و درسی و کاری و خانوادگی خودشان بیرون آمدند. در همان میدان خطر وارد شدند و تا مرز شهادت هم پیش رفتند. منتها شهادت نصیبشان نشد و به زندگی برگشتند؛ لیکن با نقص جسمانی. این‌ها سلامت خودشان را فدای این راه کردند. بعد هم صبر پیشه نمودند. وقتی جانباز صبر می‌کند، وقتی پای خدا حساب می‌کند، وقتی یک جوان نیرومندِ زیبای برخوردار از محسّنات طبیعی، با کوری یا از دست دادن پا، دست، کبد، سلامتی و محروم از بسیاری از خیراتی که انسان بر اثر سلامت جسمانی از آن‌ها برخوردار میشود، درمیان سایر مردم راه می رود، اما شاکر است، اما احساس سرافرازی و سربلندی میکند که در راه خدا کاری کرده. این قیمت و ارزشش از شهدای ما کمتر نیست و گاهی هم بیشتر است. ۱۳۷۹/۸/۱۱ عکس: در جمع جانبازان سرافراز در آسایشگاه ثارالله تهران ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷شهید علی خوش لفظ راوی کتاب "وقتی مهتاب گم شد" این جانباز دوران دفاع مقدس 28 آذر ماه 1396در بیمارستان خاتم الانبیاء به همرزمان شهیدش پیوست. «وقتی مهتاب گم شد» عنوان کتاب خاطرات این شهید است که پیشتر موردعنایت رهبری انقلاب هم قرار گرفته بود. 🌷«وقتی مهتاب گم شد» عنوان کتاب خاطرات این شهید بزرگوار است که پیشتر مورد عنایت رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفته بود و حاج قاسم سلیمانی نیز در خصوص آن دل نوشته ای دارد که در آن از شوقش برای شهادت می گوید. گفتنی است: علی خوش لفظ در عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر 5، کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشته و نهایتاً در عملیات کربلای 5 تیر به نخاع وی خورده و به شدت مجروح می شود که پس از این واقعه، از این مجروحیت رنج می برد و مکرراً در بیمارستان بود. ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌷شهید علی خوش لفظ راوی کتاب "وقتی مهتاب گم شد" این جانباز دوران دفاع مقدس 28 آذر ماه 1396در بیمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨ويژه "روز جانباز" 📹 درد دل جانباز بسیجی، شهید "علی خوش لفظ" با رهبر انقلاب: ⚪️ یک چیزی بگویید تا دلمان آرام شود، شما خیلی زجر می کشید، حرفتان را گوش نمي دهند... ➕ . . . و پاسخ رهبر انقلاب ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|بِســـــــمِ رَبِّــــــــ عبــــاس ع| آنست ڪه در کشاکش بلا دینـدار بمانـد وگرنـہ، در راحت فراغت و صلح چــه بسیارنــد اهݪ دین... ‌ ا▫️▪️▫️▪️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🎥 👆پ.ن: تصاویری از مادرانه های مادر جانباز اعصاب و روان 💠 جانبازان اعصاب و روان مظلوم‌ترین جانبازان جنگ هستند ا😔😔😔 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 این پیرمردای خمیده و چروک، سال ها پیش شاخ شمشادهایی بودند که رفتند جنگ و برا حفظ مملکت و شرف ما به این وضع دراومدن!! 🔴 بهشون می گن "جانباز اعصاب و روان" 🔺شايد خيلى ها ندونن در كشور ٢٤ هزار جانباز اعصاب و روان داريم كه بر اثر موج انفجار به اين روز افتادن، بعضى هاشون نميدونن جنگ تموم شده و بعضى نميدونن در چه مكان و زمانى زندگى مى كنن، باورش سخته، اين مبارزهاى شجاع اینقدر افسرده و غمگين شده باشن. كسانى که جوونى و سلامتيشون به خاطر ما دادن. ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
📷 این پیرمردای خمیده و چروک، سال ها پیش شاخ شمشادهایی بودند که رفتند جنگ و برا حفظ مملکت و شرف ما به
"بخت سفيد" دوباره با صداي دعوا و شكستن شيشه ها از خواب پريدم. ديگر خسته شده بودم. هفته اي يكي دو بار اكبر آقا همسايه پاييني دست روي زنِ بيچاره اش بلند مي كرد. بعد هم آرام مي شد و گريان به دست و پايش مي افتاد كه ببخش و مريضم و چه كنم و از اين حرف ها. اكبر آقا جانباز اعصاب و روان بود. هر از چند گاهي موج مي گرفتش و مي افتاد به جان معصومه خانم كه الحق نامش برازنده بود. معصومه خانم بچه دار نمي شد و به همين خاطر از شوهر سابقش جدا شده بود، اين را از فريادهاي اكبرآقا فهميده بودم كه او را "اجاق كور" خطاب مي كرد. نمي دانم چرا يك بار معصومه خانم برنگشت بگويد "موجي"! همسايه ها هم با بي تفاوتي فقط به هم نگاه مي كردند و براي معصومه خانم آرزوي صبر مي كردند. آن روز اما صداها بلندتر بود. صداي معصومه خانم هم مي آمد، فرياد مي زد و التماس مي كرد اما فايده اي نداشت. اعصابم خرد شده بود، دلم مي خواست بروم و وساطت كنم و جانش را نجات بدهم. لباس پوشيدم و از پله ها پايين رفتم. چند تا از همسايه ها هم جمع شده بودند و نمي دانستند چه كنند. يكي مي گفت: "زنگ بزنيم ١١٠." ، آن يكي مي گفت:"نه، بايد زنگ بزنيم اورژانس اجتماعي." ديگري مي گفت: "اي آقا دلتون خوشه؟ تا بگي دعواي خانوادگيه و طرف جانبازه پاشونم نمي ذارن!" صداها هنوز از داخل خانه مي آمد و من بي توجه به حرف ساكنين رفتم و زنگ در را زدم. صداي دويدن آمد. انگار يك نفر به طرف در مي دويد. دستگيره ي در چرخيد و در نيمه باز شد. ناگهان چيزي به سمت در پرتاب شد. معصومه خانم در را باز كرد و با سر برهنه و خونين افتاد جلوي در. دستش روي سرش بود. انگار مي خواست كسي موهايش را نبيند. هنوز نصف بدنش داخل خانه بود. همسايه ها همه كنار رفتند و ساكت ماندند. مثل يك فيلم حساس كه همه منتظرند ببينند آخرش چه مي شود؟ در خانه را تا آخر باز كردم. اكبر آقا آچار را به طرفش پرتاب كرده بود و خودش بي حال آن طرف تر روي مبل نشسته بود. قيافه ي خودش هم ترحم برانگيز بود. خون از سرِ معصومه خانم فواره مي زد. زيربغلش را گرفتم و صدايش كردم. انگار بيهوش بود. جواب نمي داد. با عصبانيت سر همسايه ها داد زدم: "لامصبا يكي زنگ بزنه اورژانس!" با كمك يكي از همسايه ها پيكر نيمه جان را تا پاركينگ رسانديم و آمبولانس هم آمد. اكبر آقا همان طور ساكت روي مبل نشسته بود. خودم همراهش رفتم سمت بيمارستان. كنارش نشستم، دستش را گرفتم، برايش حرف زدم. بهش دلداري دادم. مي دانستم كه صدايم را نمي شنود، اما چاره چه بود؟ آمبولانس به بيمارستان رسيد. معصومه خانم را بردند داخل و من را فرستادند پذيرش. فرمي را بايد پر مي كردم. فقط مي دانستم نامش معصومه است. نه مي دانستم چند سالش است و نه مي دانستم سابقه ي بيماري دارد يا نه؟! مشخصات خودم را به عنوان همراه نوشتم و فرم را گذاشتم و زدم بيرون. دلم غوغا بود. حياط بيمارستان غلغله بود. يك عده براي نوزاد تازه متولد شده شان شاد بودند و يك عده مشكي پوش آمده بودند تا جنازه عزيزشان را تحويل بگيرند. به سمت نگهباني بيمارستان رفتم و از در خارج شدم. نمي دانم دنبال چه مي گشتم. گل فروشي؟ شيريني فروشي؟ نه! براي معصومه خانم چيز بهتري مي خواستم. يك مغازه روسري فروشي مي خواستم. يك روسري سفيد يك دست گرفتم. از اين روسري هاي سه گوش كه دورش را قلاب بافي كرده اند. دوباره راه افتادم سمت بيمارستان. اورژانس هنوز هم شلوغ بود و مردم سراسيمه اين طرف و آن طرف مي دويدند. به سمت پذيرش رفتم. پرستار از پشت ميزش بلند شد و نگاهم كرد. مي دانستم مي خواهد چه بگويد. فقط پرسيدم: "ميشه قبل از اينكه ببرنش ببينمش؟" داخل اتاق رفتم. هنوز دستگاه ها روشن بود. معصومه خانم رنگش مثل گچ سفيد شده بود. لخته هاي خون روي صورتش دلمه بسته بود. آرام و ساكت با چشم هاي بسته دراز كشيده بود. پلاستيك را گذاشتم روي تخت. روسري سفيد را در آوردم و روي صورتش انداختم. ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎥 پدرم جانباز اعصاب و روان است؛ با قطعی برق و گرمی هوا خیلی داره بهم میریزه ... و بفض مجری🔴 ▪️
🔴 سندرم دستان بی‌قرار ‼️ چند بار خانمم را بدجور زده‌ام، آن چنان که از دماغش خون آمد. پسر بزرگم حالا هفت سالش است. یکبار در اوج عصبانیت او را چنان زدم که صورت و چشمش کبود شد و ورم کرد حالا آن اتفاقات که یادم می‌آید، گریه‌ام می‌گیرد. دخترم را با پارچ آب زدم و پسرم را با لیوان چای داغ. با کوچک‌ترین حرکات بچه‌ها ناخواسته عصبانی می‌شوم؛ حتی برای عوض کردن کانال تلویزیون ترجیح می‌دهم بیشتر بیرون از خانه باشم تا به بچه‌ها آسیب نرسانم. همسرم مشکل قلبی پیدا کرده است. عصبانی که می‌شوم، همسرم از ترس می‌لرزد. بارها گفته است "اول سعی کن عصبانی نشوی. اگر شدی، من و بچه‌ها را نزن. اگر زدی، به پاهای ما بزن" ولی آن وقت کنترل ندارم و اختیار دست خودم نیست. مغزم فرمان می‌دهد بزن و نمی‌گوید کجا بزنم. ...» . جانباز اعصاب و روان ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 درد دل دو جانباز اعصاب و روان 😭😭😭😭😭 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🕊صاحب این عکس معروف، "محمد کریم کیانی" در عمليات خيبر بر روی مین رفت و حالا قطع نخاع است! ❗️در دنیایی که سلبریتی ها، بی هنرها و ژن خوب‌ها دیده می‌شوند جای تو می‌شود کنج خانه😔 ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
شهید اکبر زجاجی معاون و یار گمنام شهید حاج همت 🌱 متولد: کاشان- ۱۳۳۸ 🌷شهادت: ۲۱ اسفند ۱۳۶۲ - عملیات قائم مقام لشگر ۲۷ محمد زسول الله (ص) و از یاران مورد اعتماد حاج همت شهید زجاجی ۲ روز قبل از شهادت حاج همت در مجنون بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید ...و حاج همت در آستانه شهادتش یکی از مورد اعتمادترین یارانش را از دست داد برادر دیگرش جعفر زجاجی نیز در طی جنگ بشهادت رسید مزار برادران زجاجی: گلزار شهدای دارالسلام کاشان ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌷شهادت: ۲۱ اسفند ۱۳۶۲ - سالروز شهادت اکبر زجاجی، معاون شهید همت - قائم مقام لشکر محمدرسوالله (ص) عملیات 🔸به نقل از برادر شهید: به مسئله بيت المال خيلی اهميت می داد. موتور ماشينم سوخته بود. يك پيكان نمره شخصی از سپاه در خانه گذاشته بود. گفتم: سوئيچ را بده بروم برای ماشين وسيله بخرم. گفت: داداش، مال بيت المال است. گفتم: پول بنزين را می دهم. جواب داد: لاستيك را چه ميكنی؟ موتور را چه كار ميكنی؟ اين مال خدمت به مردم است نه اينكه شما كار شخصی انجام بدهی. حتی خودش كه می خواست به سپاه برود با موتور گازی ميرفت.» (راوی: برادر شهید) 🔹به نقل از همرزم شهید: تا آن جايی كه از روحيات ايشان سراغ داشتم از بی برنامه گی رنج می برد. در فرصتهايی كه پيش می آمد، می رفتيم مناطق عملياتی و محور عملياتی را شناسايی می كرديم و در حين عمليات طراحی عمليات آينده را داشت. يك لحظه فراغت و بيكاری از ايشان سراغ نداشتيم. شايد در شبانه روز چهار ساعت بيشتر نمی خوابيد. نصف شب كه از شناسايی می آمديم بلافاصله برای نماز شب آماده مي شد. (راوی: همرزم شهید) ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌷شهادت: ۲۱ اسفند ۱۳۶۲ - سالروز شهادت اکبر زجاجی، معاون شهید همت - قائم مقام لشکر محمدرسوالله (ص) ع
روزي با كاميون شخصي از ستاد كمک‌رساني به جبهه‌هاي جنگ از كاشان به مريوان عازم شدم، اكبر زخمي شده و در بيمارستان بستري بود به عيادتش رفتم اما برادرم با عصا از بيمارستان به خط‌مقدم رفته بود. مدتي صبر كردم تا از خط برگشت و او را دیدم. من فراموش كرده بودم كوپن سوخت همراه خود ببرم، به برادرم گفتم براي برگشت نياز به گازوئيل دارم، مرا به جايگاه برد و دستور داد فقط به مقداري كه مرا از منطقه تا كاشان برساند به من گازوئيل بدهند! گفتم: هر دو باک كاميون را پر كنيد، من براي حمل‌ونقل محموله‌ها، كرايه‌اي نگرفته‌ام برادرم گفت: بيشتر از اين به تو بدهم از بيت‌المال است و حرام، به اندازه‌اي كه بتوانی به كاشان برسی گازوئيل در اختيارم گذاشتم!! ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📆 17 اسفند 1362 – شهادت سردار خیبر حاج ابراهیم همت 🔹متولد 1334- شهرضا (اصفهان)- او پس از گذراندن دوره سربازی، به جرگه گروه های انقلابی پیوست. وی در جریان ناآرامی های کردستان، آستین همت بالا زد و به نبرد با گروهک های الحادی شتافت. 🔸ابتدا معاون فرهنگی سپاه پاوه بود و پس از شهید بزرگوار ناصرکاظمی، فرماندهی سپاه پاوه و اورامانات را به عهده گرفت.(مهر59 تا دی ماه 60). در طی این مدت توانست با انجام عملیات های مختلف، روستاها و مناطق آلوده را از لوث وجود ضدانقلاب پاکسازی کند. ▪️همت در این زمان، عملیات مشترکی را نیز با سپاه مریوان به فرماندهی حاج احمد متوسلیان انجام داد. عملیات پیروزمند محمد رسول الله(ص) که در داخل مرز عراق (شهر طویله ...) انجام گرفت. این عملیات، از آغاز تجاوز عراق به ایران، اولین هجوم به داخل مرز عراق محسوب می شد. 🌀محسن رضایی پس از به عهده گرفتن فرماندهی سپاه، در جریان بازدیدی که از مناطق مختلف غرب کشور داشت، متوسلیان و همت را بسیار مستعد تشخیص داد، لذا با هماهنگی شهید بروجردی و شهید ناصرکاظمی(فرماندهان سپاه غرب و کردستان) این دو نفر را برای عملیات فتح المبین به جنوب فراخواند و این نقطه آغازی بود برای تشکیل تیپ27 محمد رسول الله(ص) 🔺همت در فتح المبین، مسئول ستاد تیپ و در عملیات بیت المقدس، جانشین احمد متوسلیان( فرمانده تیپ27) بود. درپی به اسارت درآمدن متوسلیان توسط اسرائیلی ها و در عملیات ‌رمضان که در تابستان61و در شرق بصره انجام گرفت، همت فرماندهی تیپ را به عهد گرفت. 💠 همت در والفجر مقدماتی، مسئول سپاه 11 قدر بود که شامل: لشکر۲۷ ، ‌لشکر۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) می شد. سرانجام در عملیات خیبر، در جزیره مجنون، و در هفدهم اسفند ٦٢، این جان ناآرام و شیدای همت، بهانه وصل به معبود را با تركشی كه بر پیكرش نشست، پیدا كرد و شهد دلنشین شهادت را لاجرعه سر كشید. ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 17 اسفند 1362 – شهادت سردار خیبر حاج ابراهیم همت ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 🎥 فیلم| شهید همت: اگر انسان خودسازی نکرده باشد، شیطان او را به سقوط می کشاند ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
معلم_فراری_زندگینامه_شهید_محمد_ابراهمم.pdf
456.4K
📗 کتاب 🔹 معلم فراری ( زندگینامه و مبارزات شهید حاج همت ) قصه فرماندهان ۲ 🔹بمناسبت سالروز شهادت شهید حاج محمدابراهیم همت — ۱۷ اسفند سال ۶۲ عملیات خیبر _ فرمانده پر افتخار لشگر ۲۷ حضرت رسول( ص ) ▪️ گروه واتساپ "دفاع مقدس ۶" https://chat.whatsapp.com/F5PPqpygmNoFu9nKsTnopk ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas