eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
838 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در تاریخ یکم تیر ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 📄 خاطرات روزانه پاسدار شهید مهدی محمدباقری: پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در دست نوشته های خود شرح حالی از اعزام به جبهه جنگ و پیروزی های رزمندگان اسلام را بیان کرده است. در این پست و پست های بعدی، چند صفحه از خاطرات شهید محمدباقری مرور می شود. .✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ✅ کانال دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی کتاب «زمین‌های مسلح» کتاب «زمین‌های مسلح»، کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر ۱ به قلم گلعلی بابایی است که با همکاری انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است. 🛒 خرید آسان از سایت: http://shop.hdrdc.ir/product/305 🛒 خرید از فروشگاه: خ انقلاب، خ فخر رازی، مجتمع ناشران فخر رازی ۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تصاویری از عملیات والفجر مقدماتی و همصدایی حاج صادق آهنگران
💟 یه بوس بده ... 💕 🍃قبل از عملیات والفجر مقدماتی، قرار بود برای بچه های لشکر 41 ثارالله کرمان برنامه اجرا کنم. شب مراسم، هوا خیلی سرد بود . به مقر لشکر رسیدم دیدم جمعیت خیلی زیادی جمع شده است طوری که مسئولان توانایی کنترل آنها را نداشتند. قصد تجدید وضو داشتم . با آن شرایط ، به هیچ عنوان امکان نداشت که راحت مثل بقیه رزمنده‌ها بتوانم از چادر بیرون بروم . بیرون آمدن از چادر همان و گیر افتادن در حلقه بسیجی‌ها همان 😥 قضیه را به مسئول تبلیغات گفتم . قرار شد من کلاه اورکتم را روی سرم بکشم و از چادر و از قسمت پشتی، از زیر آن بیرون بروم و خودم را به دستشویی برسانم . 😎 حواسم خیلی جمع بود که کسی مرا نشناسد اما یک نفر خیلی به من نگاه می‌کرد و ظاهرا مرا شناخته بود. رویم را برگرداندم، اما او دست‌بردار نبود و دوباره دوری زد و در راستای دید من قرار گرفت . 😳 نزدیک من که شدم خیلی آرام گرفت: «برادر آهنگران،‌ برادر آهنگران، من شناختمت.» 😱 با لحن التماس آلود گفتم: تو رو به خدا سر و صدا نکن و نذار کسی بفهمه من این‌جام. گفت: «چشم، چشم، فقط اگه می‌خوای صدام در نیاد، یه چیزی ازت می‌خوام.»🙄 گفتم چی می‌خوای؟ گفت: «فقط یه بوس😘، یه بوس😍 به من بده تا برم.» سریع با او روبوسی کردم و بعد از آن به هر مشقتی بود خودم را به تریبون رساندم . 😅 راوی : حاج صادق آهنگران کتاب خاطرات آهنگران ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk 📡 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای ماندگار؛ نگرانی حاج همت از عبور نیروها و رسیدن به اهداف تعیین شده و الحاق نیروها در زمان مقرر گفتگوی بیسمی سردار شهید حاج ابراهیم همت برای اولین بار منتشر شد. عملیات: والفجر مقدماتی تاریخ : 1361/11/21 📍محل: منطقه عملياتی الكيپ كوچك (سپاه 11 قدر)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙صدای ماندگار؛ ✅ تأکید شهید همت بر پیشروی نیروها بستن تمامی راههای عبور و مرور بعثی‌ها 🔔گفتگوی بیسمی سردار شهید حاج ابراهیم همت برای اولین بار منتشر شد. عملیات: والفجر مقدماتی تاریخ : 1361/11/21 منطقه عملياتی الكيپ كوچك (سپاه 11 قدر)
🌴 به مناسبت سالروز عملیات والفجر مقدماتی ⚪️ نیروی ماورایی سید سید، یک‌لحظه، آرام و قرار نداشت. گویی خدا به او یک نیروی ماورایی داده بود. با آن لب‌های خشک و ترک‌خورده، سروصورتی پر از گردوخاک، لباس‌های خونی و خاکی، از این سر کانال به آن سر کانال می‌دوید. این‌طرف رگبار می‌بست. می‌دوید و از آن‌طرف نارنجک پرتاب می‌کرد. می‌آمد وسط کانال و دوباره تکرار شلیک و پرتاب نارنجک. تسلط نیروهای خودی بر ارتفاعات حمرین در عملیات محرم و مشاهده معابر وصولی العماره، راهکار جدیدی را پدید آورد و بر این اساس عملیات والفجر از تاریخ ۱۷ /۱۱/۱۳۶۱ در منطقه شمال چزابه و باهدف پیشروی به‌سوی العماره و تهدید آن در شرق طراحی شد که سه روز به طول انجامید. نیروی زمینی تازه تأسیس سپاه که اولین تجربه خود را در عملیات نیمه گسترده محرم با موفقیت پشت سر گذاشته بود، سازمان رزم جدیدی برای این عملیات گسترده آماده کرد. به‌عبارت‌دیگر، عملیات والفجر، میدان آزمایش مناسبی برای تشکیلات جدید سپاه بود، ضمن آن‌که برای جلوگیری از تکرار حوادث عملیات رمضان و خنثی کردن توان زرهی عراق، منطقه رملی در غرب ارتفاعات میشداغ انتخاب شد تا امکان مانور زرهی در آن میسر نباشد. در این عملیات رزمندگان توانستند با شکستن خطوط پی‌درپی ارتش عراق، به عمق مواضع آن نفوذ کنند، اما بر اثر مقاومت شدید دشمن، در محور عملیاتی ناهماهنگی به وجود آمد و نیروهای خودی به مواضع قبلی بازگشتند. این عملیات نشان داد که در وضعیت جدید جنگ، مقدورات، ابتکارات و عوامل جدیدی باید وارد عرصه شود تا بتوان موانع مستحکم دشمن را پشت سر گذاشت. همچنین پس‌ازاین عملیات، تشکیلات جدید سپاه ارزیابی و بهینه شد. هم‌زمانی این عملیات با ایام دهه فجر سبب شد که نام والفجر برای آن در نظر گرفته شود. پیش‌بینی می‌شد که این عملیات تأثیر تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت جنگ داشته باشد، لیکن چنین نشد و به همین دلیل، والفجر مقدماتی نام گرفت. اما در جریان این عملیات آنچه که بیش از همه چشم‌نوازی می‌کند، حماسه ایثار و مقاومت رزمندگان گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) بود که به‌عنوان نیروهای خط‌شکن بعد از عبور از دو کانال و ورود به کانال سوم به‌منظور رسیدن به جاده آسفالت، در این کانال از سوی دشمن محاصره‌شده و تلاش آن‌ها برای مبارزه با دشمن و رهایی از محاصره، حماسه‌های تاریخی و البته رنج‌آوری را به یادگار گذاشته که به مناسبت سالروز این عملیات منتشر می‌شود:  ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ▫️روایت محمد ایران عقیده: 👇👇 💠 نیروی ماورایی سید محمد ایران عقیده، مسئول تیم ۲ دسته ۱ گروهان سوم گردان کمیل که در آن لحظات سخت و پرمخاطره در کانال حضور داشت، ابعادی از شجاعت‌های سید جعفر طاهری را بیان می‌کند: تقریباً از روز سوم به بعد، دیگر هیچ‌چیز برای خوردن موجود نبود. به لطف خدا از جیب یکی از شهدای گروهانمان، یک بسته نخودچی و کشمش پیدا کردم. غذای ما شده بود، روزی دو عدد نخودچی و دو عدد کشمش. البته به مجروحین، از هرکدام سه عدد می‌دادیم. مهمات اصلاً نداشتیم. هرکدام شاید فقط به‌اندازه دو سه خشاب فشنگ کلاشینکف و چند عدد نارنجک، ذخیره مهمات داشتیم. موشک‌های آرپی‌جی تمام‌شده بود. فشنگ‌های قناصه، تیربار و دوشکا هم هیچ نداشتیم. در گوشه‌ای از کانال؛ مقداری مین ضد خودرو و ضدتانک روی‌هم تلنبار شده بود که از آن‌ها برای ممانعت از ورود تانک‌ها به داخل کانال استفاده کردیم. در آن لحظاتی که مرگ را از سایه به خودمان نزدیک‌تر می‌دیدیم و برای پاسخ دادن به آن دریای آتشی که کماندوهای دشمن به راه انداخته بودند، هیچ نداشتیم و یا در لحظاتی که مزدوران بعثی با بلندگو به زبان فارسی، ما را دعوت به تسلیم می‌کردند، فقط فریادهای هیهات منا الذله سید جعفر طاهری بود که به ما روحیه می‌داد. دشمن چند بار قصد کرد تا با تانک وارد کانال شود. یکی دو باری هم موفق شد. اما هر بار با پرتاب نارنجک‌های ما و رگباری که به سمت تیربارچی روی تانک می‌بستیم، فرار می‌کرد. یک‌بار هم تانک دشمن رفت روی مین ضدتانکی که سید جعفر آن را در انتهای کانال کار گذاشته بود و منفجر شد. ادامه 👇👇👇👇
▫️قسمت دوم(پایانی) سید،یک‌لحظه، آرام و قرار نداشت. گویی خدا به او یک نیروی ماورایی داده بود.با آن لب‌های خشک و ترک‌خورده، سروصورتی پر از گردوخاک، لباس‌های خونی و خاکی، از این سر کانال به آن سر کانال می‌دوید. این‌طرف رگبار می‌بست.می‌دوید و از آن‌طرف نارنجک پرتاب می‌کرد.می‌آمد وسط کانال و دوباره تکرار شلیک وپرتاب نارنجک واقعاً محو تماشای آنهمه شجاعت و رشادت شده بودیم.به گمانم دشمن هم او را نشان‌کرده بود،چون بهرطرف کانال که می‌رفت،بیشترین حجم آتش را به همان سمت سرازیر می‌کردند. تا بلندمی‌شد، سیل تیرهای تک‌تیراندازان به سمت او هجوم می‌آوردند. سرش را که ازکانال بیرون می‌برد، پاسخش شلیک مستقیم تانک بود خلاصه در آن چند شبانه‌روز، آن‌قدر دشمن را با این کارهایش کلافه کرد و آن‌قدر به ما روحیه داد، تا موعد پروازش فرا رسید و با انفجار گلوله تانک، بشهادت رسید.بعد از شهادت سیدجعفر، آن تعدادی که هنوز زنده بودیم، روحیه‌مان را باختیم. گسعی می‌کردیم مانند سیدجعفر باشیم، اما نمی‌شد در روز پنجم محاصره،با شهادت طاهری، دیگر همه‌چیز را تمام‌شده می‌دیدیم. فردای آن روز، شب‌هنگام؛ احمد بویانی و دو سه نفر دیگر از بچه‌ها هرطور بود، راهی عقب شدند تا بلکه یا کمک بیاورند یا آذوقه و مهمات ▫️▫️▫️▫️▫️ روایت احمد بویانی:👇 💠 شکستن طاقت‌فرسای محاصره احمد بویانی؛ کادر آزاد گروهان سوم گردان کمیل بن زیاد که به همراه شماری از هم‌رزمانش بدنبال خلاصی از آن میدان نبرد نابرابر بودند، از فرجام آن محاصره چنین یاد می‌کند: از شب سوم به بعد؛ نیروهایی که می‌خواستند ومی‌توانستند خودشان را بعقب برسانند، داوطلب شدند تا بروند و نیروی کمکی برای ما بیاورند. خب؛ آن نفرات به عقب برگشتند وخبری هم از آن‌ها نشد همینطور بچه‌ها درگروه‌های دو، سه‌نفری به عقب می‌رفتند تا این‌که شب ششم، نوبت ما شد. من به‌اتفاق دونفر دیگر از نیروهای گردان، شب‌هنگام شروع کردیم بعقب آمدن تراکم میدان مین، سیم‌های خاردار، بشکه‌های فوگاز،تله‌های انفجاری و آتش دشمن از همه طرف بقدری زیاد بود، که پیشروی‌مان کند انجام گرفت.مقداری که عقب آمدیم، دو نوجوان بسیجی هم به ما پیوستند. ۵نفری براهمان ادامه دادیم وسط میدان مین،همینطور که سینه‌خیز حرکت می‌کردیم، نماز صبحمان را خواندیم. به این نتیجه رسیدیم که اگر بخواهیم جلوتر برویم، با توجه به این‌که هوا در حال روشن شدن است، قطعاً توسط دشمن دیده خواهیم شد بهمراهانم گفتم: پشت اجساد شهدایی که روی زمین افتاده‌اند؛ بخوابید و تا وقتی‌که هوا تاریک نشده، از جای خود تکان نخورید خودم هم رفتم پشت پیکر شهیدی که شاید ۱۷سال بیشترنداشت، پناه گرفتم هوا دیگر روشن‌شده بود.چندساعتی از طول روز نگذشته بود که دیدم یکی از آن دو نوجوان بسیجی که بجمع ما اضافه‌شده بودند،گویا سینه‌خیز قصد جابجا شدن دارد. قلبم تیر کشید، اما کاری از دستم برنمی‌آمد.دیدم به یکباره آتش کالیبر سبک دشمن بسمت او باریدن گرفت آن بسیجی با اصابت گلوله تک‌تیرانداز دشمن، همان‌جا شهید شد.بعدازآن انگار تک‌تیرانداز بعثی دچار سادیسم شده باشد، هرچند دقیقه یک‌بار به‌طرف هر شهیدی که روی زمین افتاده بود تیراندازی می‌کرد. گویی از اینکار لذت می‌برد.نگاهم به‌صورت آن نوجوان شهیدی که کنارش دراز کشیده بودم افتاد.تک‌تیرانداز وحشی صفت بعثی تا شب، شاید بیشتر از یک خشاب تیر به پیکر او شلیک کرد گریه‌ام گرفته بود. یاد خانواده‌های این شهدا افتادم که با یک دنیا امید و آرزو این بچه‌ها را با رزق حلال در دامان پاکشان پرورانده و راهی جبهه کرده بودند و الآن نمی‌دانستند پیکر فرزند شهیدشان، چگونه دارد زیر تیرهای حرمله‌های زمان، سوراخ‌سوراخ می‌شود خلاصه؛ شب که شد،دوباره حرکت کردیم و مسیرمان را به سمت عقب ادامه دادیم. هنوز مسافت چندانی نرفته بودیم که با انفجار یک مین و شهید شدن همان نوجوانی که بما اضافه‌شده بود،فهمیدیم در میدان مین هستیم بهر زحمتی بود از این میدان مین خارج شدیم.حالا دیگر نزدیک خاکریزی شده بودیم که از پهلو به تپه دوقلو زده بودند نیروهای خودی مستقر در پشت خاکریز به سمت ما شلیک کردند. با دادوفریاد به آن‌ها فهماندیم؛ خودی هستیم و از نیروهای گردان کمیل. کمکمان کردند. به پشت خاکریز و داخل یک سنگر انتقالمان دادند چند بسته آب‌پرتقال پاکتی ساندیس برایمان آوردند. در عمرم هیچ نوشیدنی به آن خوشمزگی نخورده‌ام.گویی طعم میوه‌های بهشتی را می‌داد. آنجا بود که به یاد مظلومیت دوستان تشنه‌لب مان در داخل کانال،گریه‌مان گرفت.حالا گریه نکن، کی گریه بکن. آن‌قدر گریستیم تا از شدت بی‌خوابی و خستگی،خوابمان برد رویدادهای هولناک عملیات والفجر از آن دسته وقایعی هستند که هرچند تلخ و ناگوارند، اما باید به‌درستی درحافظه تاریخی ملت ایران ثبت شوند، تا آیندگان بدانند جوانان این مرزوبوم برای دفاع از کیان انقلاب و تمامیت ارضی میهن خود، چه خون‌دل‌ها که نخورده‌اند
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲ بهمن ۵۷ -- سخنان کوبنده امام خمینی علیه دولت غیرقانونی بختیار 💠من دولت تعیین می کنم✊ ✍ پ.ن: این تصمیم قاطع حضرت روح الله که پشتوانه ملت را بهمراه داشت،سنگ بنای برپایی جمهوری اسلامی در ایران شد. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب،موج توطئه علیه نظام نوپا از هرسو بلند شد،...که یکی از آنها جنگ عراق علیه ایران بود. این ملت با استقامت و پایمردی،در دهه۶۰ تمام موانع و توطئه ها را پشت سر گذاشت و از کارزار ۸ساله سربلند بیرون آمد ودرنتیجه، شجره طیبه حکومت الهی در این کشور استقراریافت. ایمان،خودباوری و قدرت برگرفته از شهدا،کشور را بجایی رساندکه اکنون پس از ۴۵سال ازتاسیس این نظام،دشمنان ازنابودی آن ناامید شده و تازه این ایران است که با نفوذ معنوی و سیاسی خود درسطح منطقه،اهداف خودرا به پیش برده ومنافع استکبار و اسرائیل را بخطر انداخته خمینی برپایه اندیشه توحیدی:قُلۡ إِنَّمَآ أَعِظُكُم بِوَٰحِدَةٍۖ أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثۡنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ،حرکت الهی خودرا بتنهایی آغاز نمود و خداوند نیز بپاس صبر،استقامت،تقوی و اخلاصش وی را تأییدنمود.تحقق نظام الهی،آرمان تمام انبیا و اولیاء دین بودکه این اعجاز بزرگ،علیرغم میل مستکبران,در قرن حاضر بوقوع پیوست وخون شهدای گرانقدر انقلاب،دفاع مقدس ومدافعین حرم،پشتوانه تثبیت وماندگاری جمهوری اسلامی شد...و اکنون درآستانه اسفندماه،وظیفه یکایک ماست که با حضور خود در پای صندوق ها،پشتیبانی خود را از نظام برآمده ازخون شهیدان اعلام کنیم 💠 همچنین چون گذشته, امسال نیز در راهپیمایی سراسری ۲۲ بهمن شرکت کرده و بار دیگر حمایت خود را از انقلاب اسلامی اعلام می داریم
دفاع مقدس
۱۲ بهمن ۵۷ -- سخنان کوبنده امام خمینی علیه دولت غیرقانونی بختیار 💠من دولت تعیین می کنم✊ ✍ پ.ن: ا
📷 حضور در راهپیمایی عظیم ۲۲ بهمن ... و گرامیداشت سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ا🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️🇮🇷