eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
11.4هزار ویدیو
941 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
7.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۲۳ اسفند سالروز شهادت فرمانده شهید دفاع مقدس عبدالحسین برونسی گرامی باد. ♦️شهید آوینی: «آیینه شدن، کارِ نه هر شیشه شکسته غبار گرفته ای است؛ از خود گذشتگی ها می خواهد؛ که تا از خود گذشته نشوی، نور خدا در تو جلوه نمی کند.» منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥❣ فرمانده‌ای که یقین داشت به مرگ طبیعی نمی‌میرد! 🔹 به مناسبت سالروز شهادت فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه، عبدالحسین برونسی
10.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای ماندگار؛ 💠 روایت شهید برونسی از عملیات فتح‌المبین و یاری امام زمان(عج) 🎙 سخنرانی شهید عبدالحسین برونسی که برای اولین بار منتشر می شود ۲۳ اسفند ۶۳ - سالروز شهادت. عارف روشن ضمیر فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)، عبدالحسین برونسی ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹فیلم/ ماجرای فرشی که شهید برونسی اجازه نداد در منزلش پهن شود 💠 انتشار به مناسبت سالگرد شهید 🔹عبدالحسین برونسی، در سال ١٣٢٢ در توابع تربت حیدریه به‌دنیا آمد، او عبد صالح و عارف بالله بود و پس از چند بار تغییر شغل به علت شبهه‌ناک بودن کار و کم‌فروشی صاحبان مغازه، نهایتاً به شغل بنایی روی می‌آورد. با شروع جنگ او به سپاه پاسداران ملحق شده و فرماندهی تیپ جوادالائمه را برعهده می‌گیرد. ▫️شهید برونسی از فعالان سیاسی مخالف رژیم پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده، به‌طوری که دندان‌ های او را می‌شکنند و نهایتاً حکم اعدامش صادر می‌شود اما با وقوع انقلاب اجرایی نشده و نهایتاً در ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله به شهادت می‌رسد. ‌‌
دفاع مقدس
📷 تصویری دیده نشده از شیخ حسین انصاریان و مرحوم حاج بخشی در تشییع پیکر شهید حاج عباس کریمی (۲۴اسفند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 سی و نهمین سالگرد شهادت فرمانده لشگر27 محمد رسول الله(ص) شهادت :23 اسقند 1363 _ قطعه 24 ردیف 75 شماره 23 ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆📷. فرمانده لشگر۲۷ محمد رسول الله(ص) بعدازظهرروز ۲۳ اسفند۱۳۶۴ محوطه معراج الشهدای اهواز ازچپ حاجی بخشی ۲....۳شیخ حسین انصاری ۴قاسم صادقی۵...۶محرابی ۷ جمیل ابادی
دفاع مقدس
۲۳ اسفند سال ۶۳ جزیره مجنون ✅ صبح روز ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ قرارگاه ل ۲۷ جلسه شورای فرماندهی( حاج عباس کریمی.حاج رضا دستواره.حاج مجید رمضان و...) تمام شد. حاج عباس دم سنگر پوتین پا می‌کند ..رضا دستواره همچنین بندها را می بندن رضا من میرم جلو توخط شما برو سنگرعباس نه توبرو توسنکر من میرم جلو چند بار تعارف شد ...یکدفعه باصدای بلندتر عباس گفت : من فرمانده ام رضا سکوت کرد چشمانش پراز اشک شد هوا سرده رضا سرما خورده بود آب دماغش را بالا کشید باعباس خداحافظی کرد .عباس سوارقایق شد گفت قاسم بگوش باش کارت دارم گفتم چشم ۴تا بیسکویت کام کام گذاشتم توبادگیر سبز رنگش زیب راکشیدم چون صبحانه نخورده بود، ( دوساعت قبل زیر سرم بود) قایق حرکت کرد چشم های من دنبال او رفت داخل ابراه ، قایق پیچید چشمان من تارشد ساعتی بعد بیسیم به صدا درآمد از بابا بزرگ به قاسم .بله بگوشم خیبری ها را حرکت بده( پل های شناور ) خداحافظ شنیدم..پل ها را باقلاب بستم و باطنا به قایق وصل کردم درحال حرکت داخل آب بودم قایقی طوسی رنگ متوقف شد حسین فهیمی بود و گفت قاسم بیا رفتم داخل قایق رانگاه کردم پتویی سربازی رنگ گفتم چیه پتو را کنار زد پیگر پاک بود باصورتی گل آلود خشگ شده وسیاه شده ولی زیر سر پراز خون ، سررا برگرداندم به اندازه ۴وجب شکافته بود به حسین گفتم چی شد ..گفت بالای روستای الهاله کنارخاکریز دورتا دور آب بود داشت یک فرمانده ارتش را توجیه می‌کرد که لشگر۲۷ بیاد عقب خمپاره دشمن شلیک کرد داخل اب پشت سرعباس منفجر شد تعدادی زخمی و عباس درجا شهید شد مجیدرمضان ستاد۲۷ گفت قاسم :خودت عباس را ببر تهران گفتم باشه سوارقایق شدم درمسیر راه فرمانده سپاه یکم ثارالله( سردارحسین دهقان )رادیدم گفت کجا با این عجله گفتم عباس شهید شده ، تکه کاغذی از جیب درآورد ومطلبی نوشت با این موضوع ،معاونت فرهنگی ازاین شهید به نحو احسن استقبال ومراسم برپا شود شهیدرا باقایق فرستادم اورژانس ...آمد پیش مجید زمضان و گفتم به ممقانی بگو آمبولانس بده اوهم داد سوارشدم رفتم معراج اهواز مسوول برادر حبیب تاجیک بود سلام کردم گفتم فرمانده لشگر شهید شده آوردن اینجا اول انکار کرد گفت اون کس هم که جنازه را آورد زدم زیر گوشش وکارت شناسایی ازش گرفتم وگفتم به کسی نگو این فرمانده است چون رزمندگان دمغ و ناراحت میشوند بامکافات وادرس دادم که عباس شلوار من با این نشانی پایش است جنازه را باتابوت گرفتم آهنگران آمده بود معراج گفتیم یک نوحه بخوان وخواند( ای ازسفر برگشته‌گان....با جنازه با امبولانس آمدیم بیرون حاجی بخشی بادوربین سر زده فیلم برداری کرد دم درب معراج آقا شیخ حسین انصاریان یک دفعه سررسید بهش گفتم رفیقمون شهید شد ..حسابی دمغ شد گفت میخوام برم کرمان سخنرانی میترسم تشیع تهران نباشم...تابوت را بزار زمین من هم تشییع کنم ثوابش را ببرم و........ حرکت کردم آمدم بیمارستان کلانتری رفتم درب منزل شهید دستواره خانمش آمد دم در ، سلام گردم گفتم عباس شهید شده تو آمبولانس است میخواهم ببرم تهران به خا نمش نگو تافردا ..حرکت کردم آمدم پادگان دوکوهه ، یکبار دورصبحگاه جنازه عباس را چرخاندم ( چون اعتقاد داشت کعبه رزمندگان همینجاست)..حسین بهشتی مخابرات و جمیل آبادی تعاون را سوار کردم شبانه رسیدم تهران رفتم بیمارستان نجمیه ، شهید را گذاشتم سردخانه تا پدر ومادر خواهر برادر و خانم عباس جمع شوند برنامه تشیع دوروز طول گشید داخل مسجد امام بازار نماز توسط یک روحانی خوانده شد تا چهاراه سیروس تشیع باشگوهی شد و ظهر روز ۲۶ اسفند ۱۳۶۳ درقطعه ۲۴ کنار شهید ارتش حسن اقارب پرست دفن شد . روحش شاد ونام وراهش ادامه یابد انشاء الله (قاسم صادقی )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 صوت مکالمه بیسیم شهیدعباس کریمی با شهید محمدرضا دستواره در عملیات بدر ۲۲ اسفند ۶۳ لشکر 27 محمدرسوالله (ص) عملیات: بدر
⚪️ حاج حمید یوسفی منیر، پدر شهیدان احمد و محمد یوسفی منیر به فرزمندان شهیدش پیوست🖤 🌹شهید احمد یوسفی منیر متولد سال ۱۳۴۵ در تبریز ، در ۲۷ شهریور ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی دوهزار پا به درجه رفیع شهادت نائل آمد 🌷شهید محمد یوسفی منیر در سال ۱۳۴۹ در تبریز بدنیا آمد و در ۲۴ اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات شرق دجله آسمانی شد🕊🕊 ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📄 فرازی از وصیت نامه بسیجی شهید محمد یوسفی منیر👇 ✍️ در ابتدا از زحمات بي پايان شما پدر و مادرم كه تا به حال برايم كشيده ايد، تشكر مي‌كنم. مادرم! از تو مي خواهم كه مرا به خاطر زحماتي كه برايم كشيده اي، به خاطر بي خوابي كشيدن‌ها و شيري كه به من داده‌اي، غذايي كه به من خورانده‌اي، ناراحتي هايي كه به هنگام بيماري‌ام كشيده‌اي و بدي‌هايي كه از اين بنده‌ي گنه‌كار ديده‌اي، حلال كني و مرا نزد خدا روسياه نگرداني. اما تو پدرم! تو براي زندگاني من شب و روز زحمت كشيدي و براي آسايش من از هيچ كاري فروگذار نكردي و من در مقابل آن زحمات بي‌شمارت، به جز زحمت و اذيت كار ديگري نداشتم. از تو مي خواهم كه اين بنده‌ي گنهكار و روسياه را حلال كني و مرا در مقابل خدا شرمنده نگرداني. خواهران و برادران! از شما مي خواهم كه هر بدي از من ديده‌ايد، ناديده بگيريد و حلالم كنيد. خواهرم! از تو مي خواهم كه فرزندان مؤمن و باتقوا زی تربيت كرده و به جامعه تحويل دهي. در پايان از شما مي خواهم كه از تمام دوستان و آشنايان حليت مرا بطلبيد و در سوگ من گريه نكنيد.
45.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با رزمندگان و شهدای گردان دوران دفاع مقدس
43.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مصاحبه با رزمندگان و شهدای گردان دوران دفاع مقدس