eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
11.5هزار ویدیو
957 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناک‌ترین و در زمره غیرانسانی‌ترین جنایت‌ رژیم بعث عراق به شمار می‌رود... در حمله شیمیایی به ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در عراق به اندازه ای بود که بیش از و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماری‌ها و نقص عضو در هنگام تولد در سال‌های پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی به‌عنوان نسل‌ کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به‌ عنوان مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی ‌مانده ‌است... , ادامه این و عکسهای بی نظیر آن را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://naserkaveh.ir/2023/03/17/halabche/
فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) . ، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان لشگر سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت. ادامه خاطرات را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://b2n.ir/m56769
🌹طنز جبهه! 💥داستانهای آقا فریبرز (3):👇 🌿... مدتی بعد، صبح و ظهر و غروب صدای رعب‌آور اذان آقا مصطفی شیپور قورت داده قطع نمی شد! پس از پرس‌وجو و بررسی‌ های مخفیانه فهمیدم که فریبرز به او گفته که حاج‌ آقا از اذان گفتنت خیلی خوشش آمده و به من سپرده به شما بگویم که باید مؤذن همیشگی گردان باشید!😇😖 🌿...و این یکی از برکات فریبرز بود که دامن ما را گرفت. مدتی نگذشته بود که فریبرز یک بلندگوی دستی از جایی کش رفت و آن را به مؤذن بد صدا داد که بگذار عراقی‌ها هم از صدایت مستفیض شوند، 😵(قبلا گفته بودم, فریبرز به عنوان متخصص جنگ روانی در گردان بود) این‌طوری حیفه!😖 و از آن به بعد هر وقت که صدای اذان از بلندگو بلند می‌شد، علاوه با ما دشمن هم از صدای مصطفی گوش خراش فیض می بردند👈 و  آتش دیوانه‌وار دشمن هم شروع می‌شد؛😊 نه‌تنها ما بلکه عراقی‌ها😎 هم دچار جنون شده بودند😄😍 🌿...گذشت و گذشت تا این‌ که یه روزی فرمانده لشکر به همراه چند مسئول نظامی دیگر به خط مقدم و پیش ما آمدند... 😵قرار شد که نماز جماعت را با هم بخوانیم. 😏مصطفی شیپور قورت داده مشغول اذان گفتن بودو رنگ از صورت فرمانده لشکر و همراهانش پریده بود.ما که کم‌کم داشتیم عادت می‌کردیم، فقط کمی گوش مان سنگینی می‌کرد و زنگ می‌زد!😍 عراقی‌ها هم مثل سابق دیگر جنی نشده و فقط چند تا توپ و خمپاره روانه خط ما کردند! 🌿...من عبا و عمامه را گوشه سنگر گذاشتم و رفتم وضو بگیرم. بیرون سنگر فریبرز را دیدم که وضو گرفته بود و داشت به طرف سنگر حسینیه می‌رفت.😆 مرا که دید، سلام کرد.😠 وبا  خنده ائی موذیانه مرا بدرقه می کرد😵  جوابش را سرسنگین دادم. ولی سراسر بدنم از نگاهش لرزید😳 وضو گرفتم و برگشتم طرف سنگر.😔 اما ای دل غافل. خبری از عبا و عمامه‌ام نبود! هر جا که بگویید، گشتم. اما اثری از عبا و عمامه‌ام پیدا نکردم. یکهو یک صدایی به گوشم خورد:😳 الله‌اکبر، سبحان‌ الله! برای لحظه‌ای خون در مغزم خشکید.😔 تنها امام جماعت آن‌جا من بودم!😠 پس نماز جماعت چه‌ طوری برگزار می‌شد؟😎 🌿...شلنگ تخته زنان با سرعت دویدم به طرف حسینیه. 😏 صف‌های نماز بسته، همه مشغول نماز بودند. اول فکر کردم که بچه‌ها وقتی دیده‌اند من دیر کرده‌ام، فرمانده لشکر را جلو انداخته و او امام جماعت شده.😆 اما فرمانده که آن‌جا در صف دوم بود! 😇 با کنجکاوی جلوتر رفتم و بعد چشمانم از حیرت گرد شد 😵 و نفسم از تعجب و وحشت بند آمد؛ 🎩 بله، جناب فریبرزخان، عمامه👳 بنده بر سر و عبای نازنینم روی دوشش بود وجای مرا غصب کرده بود!😠 🌿...خودتان را بگذارید جای من، 😭چه می‌توانستم بکنم؟😢 سری تکان دادم. در آخر صف ایستادم و الله‌اکبر گفتم و خودم را به رکعت سوم رساندم. 😵 لااقل نباید نماز جماعت را از دست می‌دادم؛ نماز جماعتی که امام جماعتش عبا و عمامه مرا کش رفته بود! و امام جماعت قلابی بود...😊
سلام ودرودخدا بر شهیدان راه حق وحقیقت امروز ۲۵ اسفند ماه بیست وچهارمین سالگرد شهادت صیاد لحظه های اطلاعات وعملیات لشکر ۱۱ امیر المومنین ع است کاظم کسی بود که دنبال مقام ومنصب نبود وازسال 59تاسال 78ازجنوب وغرب کشور دنبال شهادت میگشت وتا اینکه در عصر بیست وپنجم اسفندماه سال 1378پس از پاکسازی هزاران هکتار از زمینهای کشاورزی الوده به مین مهران دربرخورد با مین ضد تانک تله ای به همرزمان شهیدش پیوست یاد ونامش گرامیباد 🌹🌹 💠 دلاوران استان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 25 اسفندماه 66 - بمباران‌شیمیایی‌حلبچه در جریان‌ عملیات‌ والفجر ده ⭕️صدام‌ حسین، دیکتاتور عراق، به‌ تلافی‌همکاری‌ مردم‌ عراق با رزمندگان‌ اسلام، منطقه‌عملیاتی و به ویژه حلبچه‌ را با سلاح های اهدایی غرب، بمباران‌ شیمیایی‌ کرد🔥🔥 🔴 این جنایت بزرگ 5000 کشته و 10000 زخمی بر جای‌ گذاشت ⛔️ در طول جنگ تحمیلی، رژیم بعث عراق کاملا توسط ابرقدرتهای جهانی و دست نشانده های منطقه ای آنها مورد حمایت مادی، تسلیحاتی و تبلیغاتی قرار می گرفت. نمونه آن، همین بمب های شیمیایی بود که آلمان های چشم آبی و مدعیان ‼️ به صدام جنایتکار داده بودند تا بر سر مردم بی دفاع بریزد!!!