تابلوی بالا👆 که به ابتکار شهید بهروز مرادی(رزمنده خرمشهری) طراحی و در مبادی شهر نصب شد
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
👆📷 رزمندگان خطه جنوب - اوایل جنگ
👆در عکس سمت راست: حسین فخری، مداح و شهید بهروز مرادی رزمنده هنرمند خرمشهری نیز در تصویر دیده میشوند
👆در عکس سمت چپ: غلامعلی کویتی پور، مداح دوران دفاع مقدس و شهید بهروز مرادی، رزمنده هنرمند خرمشهری در جمع نیروها دیده می شوند
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎥 روایتی متفاوت از نبود تجهیزات نظامی و کمبود نیرو از زبان شهید بهروز مرادی -----------------------
🌴بچه بسیجیهای خرمشهر
✍️ یادداشت های هنرمند شهید بهروز مرادی
— بخش اول
▫️ بسمه تعالی
آنچه که مینویسم و شما میشنوید ادراکاتی است که در اثر مجاورت و زندگی با بعضی انسانهائی بدست آمده که امروز در جمع ما نیستند و کبوتران خونینبالی را مانند که از بام هستی سر به آسمان در بینهایت در پروازند.
روزهای اولی که توی کوچه پسکوچهها به بازیگوشی و علافی عمر میگذراندند، بجز مزاحمت و شکستن شیشه در و همسایه، و یا احیاناً در شب دهه عاشورا چسباندن چسب روی زنگ منزل یهودیها و یا مسیحیها، از جمله افتخاراتی بود که به آن مینازیدند و عقیده داشتند که باید تا صبح عاشورا بیدار ماند.
هنگام سحر جگر آبپز شده گوسفندان قربانی را از دست آشپز مسجد محل قاپ زده و با ولع نوشجان میکردند یا احیاناً خبر کردن احمد و محسن و تقی و .... بهسرکردن عبای زنانه در مجلس عزاداری زنهای محل خود را قاطی نموده و یک چائی داغ بالا میکشیدند.
و صبح عاشورا هم که میشد میرفتند دنبال دسته زنجیرزنهای فلان تکیه و تا نزدیکیهای ظهر، بو میکشیدند که کجا ناهار امام حسین میدهند. و غروب هم بیحال، بیرمق، زهوار در رفته، برمیگشتند به خانههایشان و مثل لش ولو میشدند توی اتاق، درحالی که کف پاهایشان یکمن کثافت پینه بسته بود.
این همه آن چیزی بود که از عاشورا و امام حسین توی مخ بچههای کوچک محل رفته بود. کمکم اینها بزرگ شدند، و در سنین نوجوانی پا بهرکاب انقلاب. توی مسجد محل به اتفاق دیگران کلاس قرآن و حدیث تشکیل دادند، و بچههای کوچولوی محل را جمع کرده بودند، تا از این کلاسها استفاده کنند. ولی عموعلی خادم مسجد زیرلب قر میزد. که این دیگه چه وضعیه، مگه مسجد جای بچه کوچیکاس، برید بیرون برید گم شید. بچههای کوچک لجبازی میکردند، عموعلی هم عصبانی میشد.
چوب را بر میداشت و دنبال آنها داد و بیداد میکرد. دِ برید تخمسگهای مردمآزار.
محمود، سیدابراهیم، منصور، جمشید، تقی و بچههای دیگر ریشسفیدی میکردند، تا عموعلی را راضی کنند، ولی عموعلی سماجت میکرد و پا در یک کفش که: نه مسجد جای بچه کوچیکا نیست. اما هرطوری بود کمکم سدّ عموعلی هم شکست و با اجازه بانیان مسجد قرار شد که در هفته چند جلسه منظم توی مسجد تشکیل بشه. و بچههای محل در این جلسات شرکت کنند.
در خلال این مدت منصور و جمشید به اتفاق چندتای دیگه میرفتند توی نخلستانهای اطراف شلمچه و پل نو. تا وضع فقرای روستاها را از نزدیک بررسی کنند و احیاناً کمکی.
و محمود هم داخل مسجد با چندتای دیگه کار فکری و فرهنگی میکردند.
اما از چیزهای خیلی جالب این بود که این بچهها بیسر و صدا کمکهای جنسی را از این و آن توی طبقه بالاخانه مسجد جمع میکردند و شبها تا دیروقت میبردند بین مستمندان، میان روستاهای پر از نخل لب مرز تقسیم میکردند بدون اینکه کسی بوئی ببرد.
دفاع مقدس
🌴بچه بسیجیهای خرمشهر ✍️ یادداشت های هنرمند شهید بهروز مرادی — بخش اول ▫️ بسمه تعالی آنچه که مین
🌴بچه بسیجیهای خرمشهر
✍️ یادداشت های هنرمند شهید بهروز مرادی
— بخش دوم/پایانی
▫️ وقتی جنگ شروع شد، هنوز چند مدتی از ثبتنام اینها توی بسیج نگذشته بود. درخلال درگیریهای اولین روزهای جنگ، مثل بقیه مردم، دست به اسلحه شدند. و هستههای مقاومت داخل مساجد بوجود آمد. از بچههای کوچک داخل مسجد بعضیها ماندند و بعضیها رفتند.
عراقیها شهر را یکپارچه زیر آتش گرفته بودند و صدای انفجار، بوی باروت و دود، عرصه را بر همه تنگ کرده بود. شهدا را توی گورستان جنتآباد، کنارهم ردیف کرده بودند، و بدون غسل در شرائط دشوار بهخاک میسپردند.
شهر محاصره شده بود، و لحظات طاقتفرسا و دشواری بر همه میگذشت و در این میان اندک کسانی که تا آخرین لحظات مانده بودند، یکی بعد از دیگری در جنگ و گریزهای کوچه پسکوچههای شهر، در خون خود میغلطیدند.
جمشید توی یک راهپله، شهید شد.
سیدابراهیم هم یک کوچه آنطرفتر.
اکبر موقعی که داشت لب شط غسلشهادت میکرد شهید شد.
محمود مسئول کارهای فرهنگی مسجد، در کنار سامی، سر یک کوچه نزدیک مدرسه پشت گلفروشی باهم شهید شدند. و تعدادی از بچههای فضول آنروزها و مردان بزرگ و حماسهساز امروز، در لابلای آجرپارههای شهر مدفون شدند.
جنازه حسین و شبیر رویهم رفته یک کیلو کمی بیشتر نشد، که هردو را در یک قبر جا دادند، و جنازه محمودرضا هم لابلای نخلستانهای نزدیک دبیرستان دورقی پیدا شد، درحالی که یک لنگه کفش او کمی آنطرفتر پرت شده بود، و ساعت مچیاش هم لابلای شاخ و برگها از کار افتاده بود.
اینها که نوشتهام گذری کوتاه بود خلاصهوار درمورد شهدائی که اکنون در جمع ما نیستند، و دنیا را گذاشتهاند برای اهلش. تا زنده بودند و در عالم کودکی کارشان اذیت کردن و چوب توی سوراخ مورچهها کردن بود، و وقتی بزرگ شدند، هنوز در اوان نوجوانی که چون شمع بپای انقلاباسلامی آب شدند.
و حالا تصاویر چهرههای نورانی و دوستداشتنی آنها زینتبخش نمازخانه سپاه شده.
بهروز مرادی
7/10/63
خرمشهر
سال 1367 با تهاجم مجدد دشمن و اشغال بخشی از خاک ایراناسلامی، بهروز دوباره عازم میادین نبرد شد. او در جبهه شلمچه با یک قبضه آرپیجی 7 به همراه دیگر دوستانش به شکار تانکهای دشمن رفت و بهگفته همرزمانش، موفق شده بود 8 تانک دشمن را هدف قراردهد.
بهروز آنقدر گلوله آرپیجی شلیک کرده بود که از گوشهایش خون جاری بود ولی لحظهای استراحت را نمیپذیرفت.
سرانجام روز چهارشنبه 4 تیر 1367 هنرمند جوان خرمشهری، نقاش، عکاس، خبرنگار، نویسنده، سخنران، بهروز مرادی فرزند شهید "قربانعلی مرادی"، برادر شهید "فرزاد مرادی"، هدف تیر دشمن قرار گرفت و به پدر و برادر شهیدش پیوست و پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش خرمشهر آرام گرفت.
پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۴ خرداد سالروز شهادت بهروز مرادی گرامی باد.
🔹روح انقلابی و کمال گرایی دینی شهید را در این ویدئو که مربوط به ساعاتی قبل از شهادت ایشان را با هم ببینیم. وصیت نامه شهدا نه فقط کاغذی است که شهید با خودکار اندیشه های خود را در آن نوشته، بلکه همه صحبت های شفاهی و سبک زندگی او هم شامل می شود.
🔹همیشه صحبت های موضوع این فیلم برایم جالب بود تا اینکه امروز فهمیدم تابلو «به خرمشهر خوش آمدید، جمعیت ۳۶ میلیون نفر» اثر ایشان است. زمانی که بعثی ها وارد خرمشهر شدند بر یکی از دیوارهای شهر نوشتند «جئنا لنبقی» یعنی «آمده ایم که بمانیم» و او خواست با نوشتن این تابلو پاسخی به ارتش بعث و حامیانش بدهد و بگوید که مردم ایران همه با هم اتحاد دارند.
🔹تابلوی معروف «این شهر به خون شهدا مطهر است با وضو وارد شوید» هم اثر این شهید بزرگوار است. شهیدی که دانشجوی رشته صنایع دستی دانشگاه هنر بود و همانند شهید آوینی هنر و تخصصش را در راه گسترش فرهنگ دفاع مقدس به کار گرفت و ۲۰۰۰ عکس در آرشیو دفاع مقدس یادگار تلاش او در به تصویر کشیدن مظلومیت خرمشهر و رزمندگان آن است.
♦️شهید آوینی: «روی تابلوی ورودی شهر نوشته است: کوچههای این شهر به خون شهدا آغشته است با وضو وارد شوید. این تابلو را بر دروازه خرمشهر، شهید بهروز مرادی نگاشته است، مردی از سلاله جوانمردان. او تا سال ۱۳۶۷ که به شهادت رسید، پای از جبههها بیرون نگذاشت. خانه شهید بهروز مرادی در خیابان نقدی، کنار مسجد اصفهانیها قرار دارد. در این خانه سه شهید زیستهاند، بهروز مرادی، پدر و برادرش»
🔸منبع کتاب «گنجینه آسمانی»
🔷 ۳ خرداد سالروز وفات شاعر بسیجی و مجنونِ دفاع مقدس و شاگرد مکتب شهید آوینی، زنده یاد محمدرضا آغاسی
⚪️ (قسمت اول شعر او برای شهید آوینی)
گريزم به معنا، ز قيد حروف
به روح شهادت بيابم وقوف
كه آنان كه بر سَرِ حق واقفند
سليمان تأويل را آصفند
به تعداد اگرچه آنان كَمند
ولی همچو پولاد مستحكمند
به امر ولی استقامت كنند
اشارت نمايد قيامت كنند
رهاتر ز طوفان، شتابان چو برق
چنان خنده رعد بر غرب و شرق
نبرد آفرينَند و آشوبناک
ندارند در دل هراس از هلاک
دل آگاه و مرگ آزمونَند و مرد
سرآغاز نورند و طوفان درد
به قاموس مردان عقب گرد نيست
كسی كاو گريزد ز حق، مرد نيست
بشارت به مردان شورآفرين
خدا بندگان شعور آفرين
زنور ولايت جهان روشن است
دلِ آشكار و نهان روشن است
جهان پر شد از نعره ياصمد
ولی گوش شيطان از آن می رمد
گَر ابليس درنزد ما خم نشد
ز مقدار ما ذرهای كم نشد
خدا تا جهان را پُر از نور كرد
جهولان بدكيش را كور كرد
به خفاش ها چشم بينش نداد
پَر پرسه در آفرينش نداد
از اين رو گرفتار خودبينی اند
فرو رفته در ظلمت آيينی اند
فرومايه گَندخوارند و بَس
زبان بهر انكار دارند و بَس
زبان گَر نگويد ز حق لال باد
چنان خار و خَس پست و پامال باد
زباني كه لغزد به شرک و نفاق
چه دارد به جز خرقه افتراق
بكوشد به تعميم فسق و فساد
كشد تيغ تعقيب بر عدل و داد
زبانی كه سرگرم نشخوار شد
حقايق بر او سخت دشوار شد
زبان نيست، آن بوق اهريمن است
زبان بسته مخلوق اهريمن است
نی انبان نان است و شيپور نام
به هر گوشه خاک گسترده دام
فريب آشنا شيطنت می كند
به واخوردگان سلطنت می كند
چنين غول از شيشه برون زده
درختی است بی ريشه بيرون زده
درختی خبيث و شرافت ستيز
كه هر شاخ و برگش بود فتنه خيز
ولی در مقابل زبانی دگر
كه سرخ است اما ز خون جگر
زبانی چنان تيغ حيدر دو دم
كه لبريز نور است در هر قدم
زبانی كه حق گوی و حق باور است
چنان كشتی نوح پهناور است
ندارد ز طوفان هراسی به دل
نيفتد به گردابه آب و گل
بود متصل بر سرانديب وحی
بچرخد چو پرگار بر امر و نهی
به تيغ خروش و به تير دعا
حفاظت كند از حدود خدا
زبانی كه حق را ستايش كند
شب و روز خورشيد زايش كند
چه گويم كه با دل چه ها می كند
به هر جمله طوفان به پا می كند
چنان سيل از خود رها می شود
عصا در كفش اژدها می شود
زبان كه لغزد به سطح دروغ
نخواهد رسيدن به حد بلوغ
بلوغ زبان در سخن آوری است
بلوغ بشر در خداباوری است
خداباوري چيست؟ انكار خويش
رهايی ز نفس گرفتار خويش
هلا ای مسلمان تسليم نفس!
تو ای بنده نفس از بيم نفس!
چو بر نفس اماره پُل می زنی
به تمجيد شيطان دهل می زنی
ز تنهايی و شام هجران منال
چو خود در ميانی چه جای وصال
كه هر قطرهای هستی خويش ديد
به دريای هستی نخواهد رسيد
دل از خويش كندن جنون بارگی است
عطش در تكاپوی آوارگی است
خدابندگی كن نه خودبندگی
رها شو، رها زين سرافكندگی
خدابندگی كن ،خداوند باش
سحر باش، سرشار لبخند باش
خدابندگی چيست؟ فانی شدن
به امر ولی آسمانی شدن
شبانگه سر از خواب برداشتن
به محراب خون قامت افراشتن
وضويی ز خون جگر ساختن
پس آنگه به تسبيح پرداختن
چراغ مناجات افروختن
و در انتظار سحر سوختن
ز خاكستر چشم خون ريختن
نماز و عطش در هم آميختن
دو ركعت تماشا، دو ركعت حضور
دو ركعت توجه به آفاق نور
دو ركعت تقرب، دو ركعت صفا
به آيين آيينه مصطفی (ص)
به هنگام هنگامه روزگار
بجز درگه مرتضی (ع) رو مدار
علمدار آهنگ خون كرد باز
جنون زاده عزم جنون كرد باز
به «نون» بست نقش و «مايسطرون»
جنون كرد وَز خويشتن شد بُرون
نشان داد كاين جاده بن بست نيست
عدم در سراپرده هست نيست
هلا بوالفضولان خُرد و كلان
چه دانيد از خاستگاه يَلان
فرو خفته در نفس اهريمنيد
در اين دخمه تا كی نفس می زنيد
به همدستی اهرمن آمديد
به توحيد جاری شبيخون زديد
به هفت آسمان ريسمان بافتيد
ز خلط مباحث چه ها يافتيد؟
غرض زين همه شطح و طامات چيست؟
رهاورد اين نفی و اثبات چيست؟
شما را هدف چيست زين التقاط
گهی انقباض و گهی انبساط
خداوند در بست وهم شماست
كه كوتاه چون سقف وهم شماست
شكم بارگان گريزان ز جنگ
نشستيد بر سفره نان و ننگ
غبار عناوين و القابتان
نشسته است بر چشم پرخوابتان
بجز قطب تزوير و قطر شكم
چه خوانديد در مكتب بوالحكم؟
به فردا كه عذری پذيرفته نيست
اگر اهل درديد بايد گريست
مبنديد بر ديدگان راه را
ببينيد مرد دل آگاه را
كسی را كه عزمش چو پولاد بود
پر از ذكر و تسبيح و فرياد بود
دلش رنگ بی رنگی كردگار
به عزم رسيدن به حق بيقرار
به اسرار پرواز آگاه بود
كزين خاكدان سوی حق پرگشود
چو جام پر از زهر را سركشيد
چو عنقا به هفت آسمان پركشيد
به هنگامه ي رزم «اهل قلم»
چو او كم بود مرد ثابت قدم
كه او سيدی رِند و آزاده بود
ز تقدير در غربت افتاده بود
ادامه👇👇
دفاع مقدس
🔷 ۳ خرداد سالروز وفات شاعر بسیجی و مجنونِ دفاع مقدس و شاگرد مکتب شهید آوینی، زنده یاد محمدرضا آغاسی
به همت كمر بست و بازو گشاد
به سَرحلقه امر گردن نهاد
به هنگام بر نَفسِ خود پاگذاشت
سفر كرد و ما را به خود واگذاشت
اجل تيغ برسينه او گُشود
خدا، رو به آيينه او گُشود
شهيدانش ديدند همدوش خويش
گرفتند او را در آغوش خويش
كه بود آن خدايی يَلِ رادمرد
پيام آورِ عرصههای نبرد
يلان را به آوای خود می نواخت
چو خورشيد از داغشان می گُداخت
چو طوفان گذشت از خَمِ هفت خوان
زداغش سِيَه پوش هفت آسمان
ندانستم اين آهنين مرد كيست
كه چشم ولايت به سوگَش گريست
كدامين قلم ميتواند سرود
كه شمشير حق جمع اضداد بود
زبان شعله، فرهيخته، استوار
ستيهنده، بالنده، اميدوار
مصيب كش و در مصائب صبور
تقلا، تكاپو، تَرَنُّم، عبور
تَشَرَُف، تشرُّع، تضرُّع، نياز
توكل، توسل، توجه، نماز
شريعت، طريقت، حقيقت، معاد
عنايت، ولايت، رضايت، جهاد
تأمل، تحمل، تحول، كلام
تفاهم، تلاطم، تهاجم، قيام
ترحم، تظلم، تكلم، تپش
تقدس، تفحص، تشخص، منش
اشارت، بشارت، نظارت، سفر
سيادت، سعادت، شهادت، ظفر
الا روح طوفانی مرتضی
سليمان تسليم امرِ قضا
از آن دم كه در خون شنا كردهای
مرا با جنون آشنا كردهای
جنون را به حيرت درآميختی
قلم را ز غيرت برانگيختی
بگو نسبتت با شهيدان چه بود
كه مرغ دلت سويشان پرگشود
چه ها كرد حق با تو در شام قدر
كه همسفرهای با شهيدان بدر
ببخشای اگر از تو دم ميزنم
و يا در حريمت قدم می زنم
برآنم كه درک ولايت كنم
مبادا كه ترک ولايت كنم
كنون خالی از عجب و خودبينی ام
پر از سكر آوایِ آوينی ام
به صحرا روانم من هَرزه گَرد
مهيای تيغم به عزم نبرد
به خون می تپد توسن سركشم
سزد تا چو تير از كمان پَر كِشم
زبان سرخ و سر سبز و دل زخمناک
خوش آن دم كه در خون فتم چاک چاک
سر سبز گر سرخ گردد رواست
كه اين شيوه شيعه مرتضاست
مرا غير از آهنگ خون چاره نيست
جنون زاده را جز جنون چاره نيست
به فردای قحطی، به امر امير
كشم نعرهای گرم و طوفان ضمير
به مردانگی خامه را بشكنم
هياهوی هنگامه را بشكنم
قلم باز آهنگ خون می كند
جنون زاده عزم جنون می كند
دفاع مقدس
🔷 ۳ خرداد سالروز وفات شاعر بسیجی و مجنونِ دفاع مقدس و شاگرد مکتب شهید آوینی، زنده یاد محمدرضا آغاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر سوزناک مرحوم محمدرضا آقاسی در مورد امام رضا(ع)...
دفاع مقدس
شعر سوزناک مرحوم محمدرضا آقاسی در مورد امام رضا(ع)...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙شعرخوانی طوفانی مرحوم آقاسی درباره حضرت رهبر 💕
🤲 خدا را شکر بر امت، ولی هست ..
دفاع مقدس
📊 #اطلاع_نگاشت 🗓 ۴ خرداد ( ۱۳۶۱ ) حملات موشکی به دزفول ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📆 5 خرداد 1364- آغاز
🌷به مناسبت ۴ خرداد روز دزفول، روز ملی مقاومت و پایداری
🌷حضرت امام خمینی(ره) در تقدیر از این مردم فرمودند: «شما دزفولیها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید. شما دین خود را به اسلام ادا کردید» یا مقام معظم رهبری فرمودند: «هم مقطع ورودی خوزستان گرفته میشد. اینکه مرحوم قاضی در دزفول ماند و موجب شد که مردم در دزفول بمانند و با این همه موشکی که به دزفول زدند، دزفول تخلیه نشود، راز آن اینجاست؛ چون اگر دزفول از سکنه خالی میشد، گرفتن آن آسان بود؛ مرحوم قاضی با آن چشم نابینا، در آن شهر ماند و موجب شد که همه در آنجا بمانند».
این گفتهها موجب افتخار و سرافرازی دزفولیهاییاست که به هشدارهای موشک باران رادیوی بعث عراق که به «الف دزفول» مشهور شد، پوزخند میزدند.
💥بازار و مغازههای دزفول، تعطیل نبود و جو فرهنگی و مذهبی شهر هم باعث شده بود که خیلی از فرماندهان و رزمندگانی که پادگان و مقر یگان شان در اطراف دزفول بود خانوادههای شان را به دزفول بیاورند، خانهای اجاره کنند و خود هر چند روز یک بار به مرخصی بیایند و به خانواده سرکشی کنند. خیلی از رزمندگان عزیز کشورمان، خوب با دزفول و مردم خونگرمش، با امامزاده آن یعنی حضرت محمدبن موسی الکاظم(ع) معروف به سبزقبا و محلههای شهر و... با رودخانه دز و آب و شنای در آن، آشنا هستند. در تابستان و هنگام خرماپزان و در گرمای طاقتفرسای خوزستان زیر پل قدیم و جدید دزفول، رزمندگان جوان در رود دز شنا میکردند و خود را به آب خنک رود میسپردند. اغلب مغازهها و حتی منازل شهر پذیرای رزمندگان برای استراحت و تماس با شهر و دیارشان بودند. بستنیفروشیهای دزفول پاتوق رزمندگان بود. آبهویج و بستنی یکی از خوردنیهای مطلوب آنها بود. همچنین رستورانها، قهوهخانهها و حمامها دایر بود و رزمندگان مشتریهای پروپاقرصشان بودند.
💥یکی از عناصر روحیه دهنده به رزمندگان، رادیو جبهه بود. رادیو جبهه از دزفول برای کل جبهه جنوب پخش میشد. شاید باورش سخت باشد که چند جوان کمتجربه با یک ضبط صوت و میکروفون این رادیو را راهاندازی کرده باشند. آنها با همین بضاعت کم توانستند رادیویی تأسیس کنند که با استقبال کمنظیر رزمندگان و مردم خوزستان مواجه شد. آهنگ و موزیک برنامه از همین ضبط صوت معمولی پخش میشد و چند رزمنده و جوان دزفولی مسئولیت نوشتن برنامههای رادیو جبهه را بهعهده داشتند...
💥مردم شهید پرور دزفول مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک بر شهر، همزمان بخش های تخریب شده را بازسازی می کردند و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و درهم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند.در این مدت باوجود موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانه روزی حامیان آنان، اهالی دزفول هرگز تسلیم نشدند و هر هفته همراه رزمندگان به امامت آیت الله قاضی، نماز جمعه را در این شهر اقامه می کردند. این شهر در دوران جنگ بارها مورد هجوم و موشک باران رژیم عراق بود تا آنجا که آن را با نام شهر موشکها یاد کردهاند...
⭐دشمن بعثی ۱۷۶ موشک زمین به زمین، ۲۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما به دزفول زد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد...
💥وقتی دزفول ایستاد👈 دشمن بعثی ۲ لشکر از ۶ لشکری که برای حمله به خاک میهنمان آماده کرده بود، مامور فتح دزفول کرد تا خوزستان را دور بزند و درنهایت این استان را به تصرف خود درآورد و اگر مقاومت مردم دزفول نبود، خوزستان سقوط می کرد، عملیات فتح المبین وجود نداشت و مقدمه آزاد سازی خرمشهر فراهم نمی شد. دزفول در مقاومت قهرمانانه اش ۲ هزار و ۶۱۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد که از این تعداد ۲۵۰ شهید از سه روز تا ۱۰ سال داشتند. به پاس مقاومت عزتمندانه این شهر در سال ۱۳۶۵، دزفول به عنوان شهر نمونه معرفی شد و لوح زرین آن در یکی از میدان های شهر نصب شد.
#کتاب_کشکول_خاطرات_دفاع_مقدس
#ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷چهارم خرداد، روز دزفول گرامیباد
🔸درطول دوران دفاع مقدس ۱۷۶ موشک، ۲ هزار و ۵۰۰ گلوله توپ و ۳۳۱ راکت هواپیما توسط ارتش بعث عراق به دزفول اصابت کرد و بیش از ۱۹ هزار واحد مسکونی و تجاری در این شهر تخریب شد.
🔸دزفول در مقاومت قهرمانانه اش ۲ هزار و ۶۱۰ شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرد.
امام خمینی (ره) در پیامی به مردم دزفول فرمودند: شما دزفولی ها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید، شما دِین خود را به اسلام ادا کردید.
#دزفول_قهرمان
🔷 ۴ خرداد، دزفول پایتخت مقاومت، شهری که در شیرینی آزادی خرمشهر گم شد!
🔹عراقی ها به آن بلد الصواریخ و ایرانی ها به آن شهر هزار موشک می گفتند. شهر کوچکی که در طول ۸ سال ۱۷۶ موشک بعضاً ۹ و ۱۲ متری در کوچه های ۳ متری آن فرود آمد و بماند ۳۰۰ راکت هواپیما و ۲۵۰۰ گلوله توپ خالی شده بر سر مردمش!
🔹شهری که بیشترین شباهت را به غزه امروز داشت و از ۲۶۰۰ شهیدش، بیشتر آنان را زنان، کودکان و شهروندان بی دفاع تشکیل می داد. شهری که در آن یک موشک ۱۲ متری به منزل «حاج ابراهیم آریانپور» برخورد و ۲۳ نفر از اعضای خانواده وی از جمله عروس، داماد، پدر، مادر، خواهر، برادر، نوه و مادربزرگ او را به کاروان عاشورا رساند.
🔹شهری که میگهای عراقی وقتی قصد بمباران جایی را داشتند و در آن خصوص موفق نمیشدند، برای اینکه موشک های خود را به عراق بازنگردانند آنها را بر سر مردمش خالی میکردند!
🔹علی رغم همه فشارهای عجیبی که در طول ۸ دفاع مقدس بر دزفول بود اما این شهر نه تنها هیچ گاه تخلیه نشد، بلکه رونق هم گرفت! همان شهری که مردمش هشت سال شبانه چراغ خانه خود را روشن نکردند اما چراغ های زندگی و دل خود را روشن تر از قبل نگه داشتند و امروز دزفول نام یک موشک ایرانی است!
🔹امام خمینی (ره): «شما دزفولیها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید. شما دین خود را به اسلام ادا کردید.»
♦️شهید آوینی: «صراط مستقیم از متن جهنم می گذرد، جهنمی که با دست اغواشدگان شیاطین بر کره زمین برپا شده است. هر کس به پیامبر اسلام (ص) گرویده، مأموریت به استقامت دارد.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 صحنه هایی تلخ از
موشک باران صدام
بر سر مردم دزفول
۴ خرداد، روز مقاومت و پایداری دزفول گرامیباد
#دزفول_قهرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ مردم منتظرند آقای رئیسی...
این جمعه قرار بود به سیستان و بلوچستان بروی
1_5727846439.mp3
1.95M
# در سوگ رئیس جمهورشهید سیدابراهیم رئیسی ویاران شهیدش
# بانوای دلنشین حاج صادق آهنگران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کار جدید عبدالرضا هلالی برای آیت الله رئیسی ،خادم الرضای شهید
+شهید زندگی کنی شهید میشی
#شهید_خدمت
بسم الله الرحمن الرحیم
آقا سید!
خداقوت...
خسته نباشی بزرگمرد مغتنم و خستگی ناپذیر...
خسته نباشی رئیسی عزیز...
خوش به سعادتت مرد!
یه کنج از حرم جایگاه ابدیات شد.
آخرین کشیک را هم با آغوش امام رضاجانمان به اتمام رساندی و با مولای رئوف رفتی به بهشتِ ربِّ کریم...
به جایی که دیگر نه تهمتی باشد و نه دروغی و نه طعن و نمکدانشکنی...
میروی جایی دور از تمسخر دلسوزیهایت،
دور از پوزخند به ارزشهایت،
دور از شبههافکنی ها درباره تحصیلات و اهدافت،
دور از دنیایی که تکلیف مداری تو، سندرم پست بیقرار تلقی شود!
فدای مظلومیتت ای بیقرارِ دردِ مردم...
سیدِ محرومان!
از جانب تکتک آنهایی که گره از کارشان واکردی؛ با تن زهراییات، با قطعههای پیکر پاکت، با تو وداع میکنیم...
از جانب کسانی که فکر نمیکردند در محله و روستایشان رئیس جمهور را ببینند،
بر خاک عبایت درود میفرستم.
سید! الوداع.
از جانب کارگری که نگران غذایش بودی، سید! الوداع.
از جانب رانندهای که به او گفتی آرام براند، مردم عزیز خدایند؛ سید! الوداع.
از جانب کودکان تحت پوششی که در دیدارشان گفتی اگر پشتی برای همه نیست، آنهایی که برایت چیدهاند را جمع کنند؛ سید! الوداع.
من مطمئنم تار و پود آن پشتیها هم برایت داغدار و دلتنگ شده اند...
من مطمئنم آن دانشجویی که موانع ازدواجش را رفع کردی، این شبها بارانِ باران است...
آخر تو همانی که آقا گفت:
ما یکی از بهترین عناصرمون در زیر این آسمان رو از دست دادیم...
#شهید_جمهور
#رئیسی_عزیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امروز، اولین جمعه ای بود که رئیسجمهور، برنامه کاری نداشت!!
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️#شهید_حسین_امیرعبداللهیان
جالبه بدونید
سردار همیشه تأکید داشتن
بدونید که شما برای #نظامی
دارید کار میکنید که
عاقبت بخیر خواهید شد.
#حاج_قاسم_عزیز