eitaa logo
دفاع مقدس
3.8هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
11هزار ویدیو
932 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ قسام، شهادت مجری عملیات شهادت‌طلبانه تل آویو را تسلیت گفت ✅ گردان‌های قسام شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی حماس، شهادت جعفر سعد منی، مجری عملیات شهادت‌طلبانه اخیر در تل آویو را تبریک و تسلیت گفت. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
98.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهیدان: 🌹سردار علی اصغر خنکدار، شهادت شب اول عملیات والفجر۸ 🌹جعفر خنکدار، شهادت کربلای۵ 🌹ومحمدباقر خنکدار ، اسارت ۴تیر۶۷وشهادت پس از اسارت، از کلاگر محله قائم شهر
آن روضه را که ما شنیدیم دیده است اینگونه صبر را زِ که تعلیم دیده است؟! «ننه مریم» مادری که وقتی خبردار شد پسرش برای پاکسازی شهر بر اثر انفجار مهمات شهید شده است. به محل حادثه رفت و وقتی با بدن قطعه قطعه شده‌ی پسرش در خرمشهر مواجه شد، یک پتو آورد و اعضای بدن شهیدش را جمع کرد و همراه با رزمندگان او را به خاک سپرد
هدایت شده از دفاع مقدس
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹یادش بخیر آن جبهه‌های نور، یاران 🌷این عقده‌ها تا کی کنم مستور، یاران 🎙حاج حسین سازور شهدا شرمنده ایم 🕌 ایام اربعین، یادی کنیم از رزمندگانی که با نثار خون خود، مسیر کربلا را باز کردند / دوران جنگ تحمیلی 🌴 یا اباعبدالله الحسین(ع)🚩🚩 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
با این که مدام به جبهه میرفت، خیلی اصرار داشت تا ازدواج کند. روزی یکی از اقوام به او گفت: «شما با این حضور دائمت در جبهه، معلوم نیست عمری طولانی داشته باشی ... آن وقت میخواهی داماد شوی؟» محمدرضا جواب داد: «شهیدی که متاهل باشد در لحظه‌ی شهادت، سرش بر دامان امیرالمومنین (ع) خواهد بود؛ در حالی که شهدای مجرد، فقط موفق به رویت آقا میشوند. میخواهم بعد از شهادت، سر بر دامان مولایم بگذارم.» تازه آن وقت بود که دلیل اصرارش را فهمیدم ... وقتى من در هنگام عزيمتش به جبهه گريه مى‏ كردم، مى‏ گفت: مادر، مگر در زيارت عاشورا نمى‏ خوانيد: كاش بودم و ياريت مى‏ كردم. امروز روز يارى امام خمينى، فرزند حضرت زهرا(س) است، چگونه مى‏ خواهى من دست از يارى او بردارم.» ✍به روایت مادربزرگوارشهید 📎معاون طرح‌وعملیات و قائم‌مقام تیپ‌جوادالائمه 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۱۸ مشهد ●شهادت : ۱۳۶۴/۱/۲ هورالعظیم ، عملیات بدر
من شهید شدم تا راه کـربلا باز شود و شما در فردایی شیرین در حرم امام حسین علیه‌السلام به یاد شهدا (باشید) و به یاد شهدا بگریید 🚩🌷🚩🌷🚩🌷🚩🌷🚩 شهید «محمدعلی فتاح‌زاده» بیست و هشتم بهمن سال ۱۳۴۲ در تبریز متولد شد. وی به‌عنوان پاسدار در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و سرانجام در تاریخ بیست و ششم اردیبهشت سال ۱۳۶۴، بر اثر اصابت گلوله هنگام آموزش نظامی در «پادگان امام حسین» به شهادت رسید و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
دفاع مقدس
🎥 ۱ شهریور ۷۷ - سالگرد شهادت مردی است که پسر سرکرده منافقین (مسعود رجوی) را در عملیات پاکسازی یکی از
‌ خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی حمید داودآبادی بخش اول از همان سال ۶۰ که با نام حاج "سید اسدالله لاجوردی" و قاطعیت و شجاعتش در برابر عملیات وحشیانه تروریست های منافق آشنا شدم، دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. همه از او می گفتند که چگونه سد راه جنایتکاران شده و برای منافقین نیز کابوسی شده که خواب راحت از چشم آنان گرفته بود. دست بر قضای روزگار، سال ۶۹ در قوه قضائیه استخدام و در "هیئت مرکزی گزینش" مشغول به کار شدم. بعد از مدتی به گزینش دادستانی مستقر در ساختمانی مقابل زندان اوین منتقل شدم. طی زمان کوتاهی که در آن جا مشغول بودم، گاهی برای انجام امور اداری به ساختمان اداری وسط زندان اوین رفت و آمد می کردم. در همان جا بود که چندین نوبت با چهره مومن و باصفای حاج اسدالله روبه رو شدم. بچه ها راست می گفتند که: "هیچکس نمی تونه در سلام کردن، بر حاج اسدالله پیشی بگیره ..." با بچه ها سر این موضوع قرار گذاشتیم و گفتم که من می توانم. من که او را می شناختم، ولی او اصلا مرا نمی شناخت و حتی نمی دانست در آن ساختمان چه کار دارم. یک ساعتی به اذان ظهر مانده بود که برای وضو گرفتن رفتم طرف دستشویی. ناگهان حاج اسدالله که صورتش از وضو خیس بود، وارد راهرو شد. تا آمدم به خودم بجنبم و سلام کنم، با لبخندی بسیار زیبا، نگاهی انداخت و گفت: - سلام عزیزم، چطوری ... خوبید شما؟ فقط این بار نبود. دفعات بعد هم همین طور شد. بچه ها راست می گفتند. اصلا نمی شد در سلام کردن بر حاج اسدالله پیشی گرفت. تازه، فقط سلام نبود. هر کس که بودی، کارمند، پاسدار، خانواده زندانی، و حتی خود زندانی، همین که مقابل دیدگان حاج اسدالله قرار می گرفتی، اولین کسی که سلام و احوال پرسی می کرد او بود. گفتم زندانی، یکی از نکات جالب حاج اسدالله این بود که با زندانی ها که بیشتر هم منافقین و چپی بودند، آن قدر راحت بود که گاهی با آنها والیبال یا فوتبال بازی می کرد. گاهی نیز به سلول آنها می رفت و غذایش را در جمع آنان می خورد. و البته این کار با مخالفت شدید بچه های حفاظت روبه رو می شد، ولی لاجوردی وقتی به کسی اطمینان می کرد، دیگر کسی نمی توانست به او بگوید این قدر راحت به میان زندانیان نرو، هر چه باشد تو رئیس کل زندانها یا دادستان و ... هستی! در اتاق خودش هم که بود، همان غذایی را می خورد که برای زندانیان می بردند. ادامه دارد ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ حاج اسدالله لاجوردی در حال والیبال با زندانیان منافق در اوین! 👇👇
دفاع مقدس
‌ خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی حمید داودآبادی بخش اول از همان سال ۶۰ که با نام
‌خاطراتی کوچک از شهید بزرگ حاج سید اسدالله لاجوردی حمید داودآبادی بخش دوم چند وقتی می شد که حاج اسدالله سیستم جدیدی برای امور اداری زندان اوین راه اندازی کرده بود. دیوارهای طبقه دوم ساختمان را برداشتند و سالن بزرگی ایجاد کردند. چندین میز اداری چیدند و همه مسئولین سازمان زندان ها در پشت آن میزها مستقر شدند. هر کس از پله ها بالا می آمد، درست مقابل رویش میزی می دید که سه نفر پشت آن نشسته بودند. غالبا در اولین برخورد فکر می کردی مثل همه اداره ها میز اطلاعات و راهنمای مراجعین است. چه بسا همین طور هم بود. جلو که می رفتی، مردی مسن با لبخندی بسیار زیبا سلام و احوال پرسی می کرد و با همین لحن می پرسید: - چیه عزیزم با کدوم قسمت کار داری؟ نامه ات را می گرفت، زیر آن چیزی نوشته و امضا می کرد، بلند می شد و از همان جا مسئول مورد نظر را صدا می زد و می گفت که کارت را راه بیندازد. و اگر شکایتی داشتی، نامه ات را می گرفت، خودش بلند می شد همراهت می آمد تا میز مربوط و دستور می داد که مشکلت را رفع کن. و چه بسا اکثر مراجعه کنندگان که خانواده زندانیان بودند، متوجه نمی شدند آن که این گونه دنبال کارشان است، کسی نیست جز حاج اسدالله لاجوردی رئیس کل سازمان زندان های کشور! و چه زیبا بود وقتی دو سه بار به او مراجعه کردم و خودش بلند شد آمد دنبال کارم تا به نتیجه رساند و آخر سر خندید و گفت: - راضی شدی عزیزم؟ ادامه دارد ▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ حاج اسدالله لاجوردی درحال صرف غذا داخل در کنار زندانیان