🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
#عکس_یادگاری_شب_عملیات_والفجر_8
بیمارستان خرمشهر
#خط_شکنان_لشگر_10
شهید احمد امینی با بادگیر سبز
مداح شهید داوود دهقانی با بادگیر آبی
دکتر علی زاکانی- حاج محمد تیموری- محمود عطایی- محمد زمانی و...
#پیکر_مطهر_شهید_احمد_امینی در حال انتقالی به پشت جبهه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از مستند «نبرد در آسمان» تهیه شده توسط موسسه روایت فتح که در آن خلبانان نیروی هوایی به روزهای اول جنگ میپردازند. سرهنگ خلبان صمد بالازاده در این مستند حضور دارد که شاید یکی از جذابترین و جالبترین مستندهایی باشد که در آن میتوان حس خلبانها پس از گذشت ۴۰ سال از روزهای اول جنگ را به خوبی درک کرد...
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
از #مادربزرگ تا #پدربزرگ
یلدای بیعزیز
عزیز مثل همهی مادران شهدایی بود که دیده بودم؛ نورانی، مهربان، احساساتی، کم و بیش وسواسی، اهل قناعت، عمیقا #عزیز و با مهارتی شگرف در هنر آشپزی. جمعهای را به یاد میآورم که هنوز ساعت نه نشده بود؛ راه افتادم بروم کبابی پدربزرگ، هلیم بگیرم. داشت #برف میآمد و برف چند روز قبل هم روی زمین #یخ زده بود. همین که از خانه زدم بیرون، نگو یکدفعه به دل عزیز افتاده بود زنگ بزند مغازه تا برای من هلیم نگه دارند. جمعهها خیلی زود هلیم تمام میشد و #خدا میداند ما نوهها وقتی صف دور و دراز مشتریهای قابلمه به دست کبابی پدربزرگ را میدیدیم، چه پزی میدادیم! حالا شانس ما را ببین: «حسین را نفرستیها! نیمساعتی است هر چی هلیم داشتیم، فروختهایم! نگهش دار برای فردا!» این شد که عزیز با آن سن و سال، بدو بدو آمده بود #کوچه تا به من بگوید نروم؛ ولی خب! پیرزنی که همان زمان هم دستکم #هفتاد را داشت، کجا میخواست به من تیز و بز برسد که اقلا نصف راه را هم رفته بودم. اینها حالا خیلی مهم نیست؛ مهم این است که عزیز بندهی خدا، وسطای کوچه روی آن همه برف یخزده سر میخورد و میافتد زمین و چند تایی از مهرههای کمرش #ضرب میبیند؛ آنقدری که مجبور شدیم زنگ بزنیم اورژانس. برداشتم به عزیز که داشت #درد میکشید، گفتم: «برای چی راه افتادی دنبالم؟ فوقش با دست خالی برمیگشتم!» از آن خندههای قشنگش کرد: «آخه بالام جان! وقتی حاجی گفت هلیم تموم شده، دلم نیومد تا مغازه بری!» بعد هم از آنجا که دوست نداشت مرا #شرمنده ببیند، برداشت گفت: «خودمم #هوس کرده بودم عمرسوخته!» دروغ میگفت! بعدها که تقدیر روزگار، توپ فوتبال را از زیر پایم درآورد و در عجیبترین تعویض ممکن #قلم را به کف دستم سنجاق کرد، فراوان #مصاحبه کردم با مادران شهدا و انکشف همهشان- از مادر حسن باقری در تهران بگیر تا مادر محمود کاوه در مشهد- همچین دروغهایی گفتهاند! مورد داشتیم مادر شهیدی گفته بود: «لحظهی خداحافظی، برای آنکه دلش #قرص باشد، به تکپسرم #محسن گفتم: «خیال نکنی از این مادرها هستم که از الان تا وقتی برگردی، بشینم برات زار بزنمها! قوی باش پسرم! برو و #محکم بجنگ! از منم خیالت جمع باشه!» دروغ گفتم! همین که رفت، اشکهایم شروع شد و تا الان هم که پیکرش برنگشته، این دیده هنوز بارانی است!» بله! داشتم میگفتم که کم پدر شهید ندیدهام ولی بابابزرگ شبیه هیچ کدامشان نبود! بحث بهتر و بدتری نیستها! به شهادت همین عکس، کلا در همهچیز #تک بود؛ آن دردانهای که ما صدایش میزدیم باباکبابی...
#حسین_قدیانی
📡 @DefaeMoqaddas 🕊🕊
✅ کانال #دفاع_مقدس
هدایت شده از یاد ایام
وزیر اطلاعات رژیم صهیونسیتی پس از ترور شهید فخری زاده به زبان آمد و به نقل از رسانههای رژیم صهیونیستی این مطالب را گفته است: «به نظر من دانشمندان هستهای ایران با آرامش نمیخوابند، آنها میدانند که اتفاقات این هفته ممکن است برای هر یک از آنها رخ بدهد. فخری زاده را شناسایی سپس تعقیب کردیم و فهمیدیم که درحال انجام چه کارهایی است. فخری زاده در پروژهای فعالیت داشت که خاورمیانه و تمام جهان را به خطر میانداخت! برای ما روشن است که ایران با تمام توان تلاش خود را خواهد کرد تا به سلاح هسته ٫ای دست یابد اما اسرائیل هیچگاه به آن اجازه نمیدهد که این کار را انجام دهد.»
هدایت شده از یاد ایام
نگاهی به ترور شهید فخری زاده.mp3
24.54M
نگاهی به برنامه ترور شهید فخریزاده
⏳ تحلیل یک هفته قبل
ا 🎤 K Jafari
🆔 @yade_ayyam
✅ کانال "یاد ایام"
هدایت شده از یاد ایام
چرا_صهیونیستها_مسوولیت_ترور_را_پذیرفتند.mp3
33.75M
🔴 چرا رژیم صهیونیستی مسوولیت ترور شهید فخریزاده را پذیرفت؟
💠 بررسی اظهار نظر وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی در مورد ترور شهید فخریزاده
⏳ امروز
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
➕ بخش دوم سخن: بررسی مسائل مرتبط با بلندیهای جولان . در این بخش ضمن برشمردن اتفاقات روی داده در بلندیهای اشغالی جولان به نگرانی عمیق صهیونیستها از این اتفاقات اشاره شده.
علل و عوامل نگرانی رژیم صهیونیستی چیست؟ محور مقاومت چه فعالیتهایی آنجا دارد؟ روابط میان فرماندهان ارتش سوریه و مستشاران محور مقاومت چگونه است؟
ا 🎤 K Jafari
🆔 @yade_ayyam
✅ کانال "یاد ایام"
هدایت شده از یاد ایام
👈 کانال: "یاد ایام" @yade_ayyam
🔹 ایتا: http://eitaa.com/yade_ayyam
🔹تلگرام: http://t.me/yade_ayyaam
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر
📢🎥 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز📷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 رزمنده ایرانی که به اسارت نیروهای ایرانی دراومده😂
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 تقدیم به فرزندان عزیز شهدا 🌷
💕 به قربان آن غبار نشسته بر سر و رویت
🌷شهید مرتضی یاغچیان
🌴 قائم مقام شهید مهدی باکری، فرمانده لشگر همیشه پیروز عاشورا
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
ما به آغوشِ پدرانهی تو
برای دل کندن از دنیا نیازمندیم...
.
.
حاج قاسم🥀
.
#قهرمانِمن
تا هفته قبل، خیلی از ما، حتی یک بار هم نامِ #شهید_محسن_فخری_زاده را نشنیده بودیم؛ دانشمندِ گمنامی که عُمر خود را وقف ایران کرده بود؛ و حالا عزیز دُردانه ملت ایران شده است.
آوینی چه زیبا گفت:«گمنامی برای شهرت پرستها دردآور است؛ وگرنه، همه اَجرها در گمنامی است»
#عند_ربهم_یرزقون
📜 بخشی از وصیت نامه شهید علی فرج پور
💢تکلیف شرعی دانستم که در این جنگ حق بر علیه باطل از هستی خود در راه مکتبم به رهبری امام امت خمینی گذشته و در مقابل صدام و صدامیان بجنگم و تا آخرین قطره خونم از #اسلام عزیزم و از ولایت فقیه دفاع کرده و بلکه به ندای هل من ناصر ینصرنی جواب داده باشم.
#وصیت_شهدا
#خاطره
✍️یک مرحله به دشمن زده بودیم اما نشد خط را تثبیت کنیم. ناچار برگشتیم عقب. جنازه شهدا ماند بین خاکریز خودی و دشمن.
سوار موتور بودم که دیدم جیپ روباز حاجي آمد توی خط.
آمده بود برای تقویت روحیه بچه ها و شناسایی منطقه.
بعثی ها از ترس شروع مرحله دوم عملیات،
خط را گرفته بودند زیر آتش.
یکهو خمپاره خورد کنار ماشین حاجی.
گردوغبار و دود غلیظ شد سهم چشم هایمان.
نفسمان بالا نمی آمد.
فکر کردیم حاجی شهید شده.
توی همین هول و ولا دیدیم ماشین از بین دود و آتش بیرون آمد و راهش را ادامه داد.
با موتور رفتیم پشت سرشان.
جادههای مارپیچ را رد کردیم تا رسیدیم به چادرهای اورژانس صحرایی.
حاج قاسم به زحمت از ماشین پیاده شد.
از لباسهای سوراخ سوراخش معلوم بود چند ترکش به بدن و پایش خورده بود.
رفتیم زیر بازویش را بگیریم نگذاشت.
صاف ایستاد.
نمی خواست توی این شرایط روحیه رزمنده ها ،
با مجروح شدنش از بین برود.
دردش را مچاله کرد توی خودش.
📚راوی: سید محمد حسینی
🌷 حاج قاسم #سردار_دلها
🆔 @DefaeMoqaddas
✅ کانال "دفاع مقدس"
به یاد امام و شهدا
به یاد دو اسطوره
نبردهای کردستان
سرداران سرافراز
نهضت امام روح الله
🇮🇷"حاج احمد متوسلیان"
🇮🇷"شهید نجیب پیران ویسه"
یک نکته مهم در رابطه با آزادی مناطق
کردستان و غرب از چنگال ضد انقلاب
استفاده از نیروهای بومی بود
که با توجه به شقاوت و بی رحمی
وحشتناک ضد انقلاب و گروهک ها با مردم
که حتی با همشهری و هم زبان خودشان هم
طوری رفتار می کردند که مردم و جوانان منطقه
داوطلب مبارزه و بیرون انداختن آنها
از شهر و دیار خود بودند.
هشت_سال_دفاع_مقدس.pdf
1.94M
🌴 #دفاع_مقدس
🔴 جنگ هشت ساله که توسط رژیم بعث عراق و به پشتیبانی ابرقدرت های شرق و غرب بر ایران تحمیل شد
⚪️ دفاع جانانه ملت بر علیه تجاوز
🆔 @DefaeMoqaddas
💠 خمپاره هم حرمت وضو را نگاه داشت!
🌸 در تاریخ 16 آذر 1359 در منطقه جنگی گیلانغرب یگان ما برای مأموريت در خط مقدم جبهه بود. بچه ها هر کدام در سنگرهای پر از نور و عشق با خدا و آقا امام حسین (ع) میثاق می بستند و قلب هایشان را با آوای ملکوتی آیات قرآن مجید جلا می دادند و خود را برای حمله ای که در پیش بود آماده می کردند.
🌼 من دیدهبان یگان بودم، نزدیکی های غروب بود. وارد سنگر دیدهبانی شدم. دوربین دیدهبانی را بالا آوردم به طوری که قسمت جلوی آن روی گونی های دیواره سنگر دیدهبانی مقابل خورشید که درست روبروی کوه بود قرار گرفت....
🍀 نور خورشید به لنز دوربین خورد و به سمت دشمن تابید. این اشتباه، عاملی برای پی بردن دشمن به محل دیدهبانی شد. لحظاتی طول نکشید که دشمن شروع به کوبیدن منطقه ای کرد که یگان ما در آنجا مستقر شده بود.
🌻یکی از بچه های یگان که مسئول عقیدتی بود؛ جهت گرفتن وضو برای نماز مغرب و عشاء از سنگرش بیرون آمد؛ همین که آمدم به او بگویم فلانی مواظب باش، خمپارهای با زوزه ای بلند در کنارش اصابت کرد، چشمانم را گرفتم و با خود گفتم: خدایا دود شد! هیچی از او باقی نماند. فوری به طرفش دویدم. وقتی رسیدم؛ دیدم دارد وضو می گیرد و می گوید «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
🌿 با چشمانی حیرت زده دیدم گلوله خمپاره در کنار او در خاک فرو رفته بود، به طوری که قسمتی از آن بیرون و عمل نکرده بود. اشک از چشمانم سرازیر شد، او را بوسیدم و از خدا تشکر کردم.
─ (راوى: جليل عبداللهى شكرانلو)
***(منبع: 📚 كتاب "خاكيان افلاكى به روايت نسل سومى ها")
🆔 @DefaeMoqaddas