🔅 #هر_روز_با_قرآن 🔅
شرکت در ختم قرآن برای فرج
صفحه:277
♥🥀♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀
🥀
#الــلــهــم_عــجــل_لــولــیــک_الــفــرج
#لــبــیــک_یــا_خــامــنــه_ای
#شــهــیــد_مــدافــع_حــرم_مــحــمــدرضــا_دهــقــان_امــیــری
♥ @dehghan_amiri20 ♥
🥀
♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀♥🥀
💔 #حسین_جانم 💔
این چند روزھ
خوب نوکری کن تا به چشم آقا بیای !
حواست باشه
ارباب دست خالی نوکر هاش رو هیچ وقت
از درب هییت بیرون نفرستادھ ...🫀😭
♥🥀♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀
🥀
#الــلــهــم_عــجــل_لــولــیــک_الــفــرج
#لــبــیــک_یــا_خــامــنــه_ای
#شــهــیــد_مــدافــع_حــرم_مــحــمــدرضــا_دهــقــان_امــیــری
♥ @dehghan_amiri20 ♥
🥀
♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀♥🥀
🥀 #خاطرات_شهدا 🥀
تبریز دیروز شاهد تشییع شهیدی بود که از آن جوانهای امروز مارکپوش و عطرزده و البته دکتری بود که جانش را داد برای شهرش و عزای حسینی.
پدر شهید مدافع امنیت امیر حسین پور :
⏺این پسر آنقدری خاص بود که هر چقدر هم بگویم باز هم ناگفتههای زیادی میماند! هی میگفت میخواهم مدافع حرم شوم! آن موقعها کم سن و سال بود و اجازه ندادم؛ مدام میگفت کاش در کربلا شهید شوم.
⏺ وقتی از پایگاه به امیر زنگ زدند که انگار چند نفر میخواهند بنرهای امام حسین(ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است را آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت. میگفت نابرادرها به امام حسین(ع) زورتان نمیرسد به جان بنرهایش افتادهاید؟ پسرم دست خالی بود! آن نابرادر چند ضربه به او زد و چاقو به یکی از چشمهایش زده بود که شدت جراحت به قدری زیاد بود که بعد از 4 روز به شهادت رسید همان آرزویی که داشت.
🥀 شادی روح شهدا صلوات 🥀
♥🥀♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀
🥀
#الــلــهــم_عــجــل_لــولــیــک_الــفــرج
#لــبــیــک_یــا_خــامــنــه_ای
#شــهــیــد_مــدافــع_حــرم_مــحــمــدرضــا_دهــقــان_امــیــری
♥ @dehghan_amiri20 ♥
🥀
♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀♥🥀
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 #حسین_جانم 💔
بازم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچه ها دارند از بازار پرچم میخرند
♥🥀♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀
🥀
#الــلــهــم_عــجــل_لــولــیــک_الــفــرج
#لــبــیــک_یــا_خــامــنــه_ای
#شــهــیــد_مــدافــع_حــرم_مــحــمــدرضــا_دهــقــان_امــیــری
♥ @dehghan_amiri20 ♥
🥀
♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀♥🥀
🕊 #پندانه 🕊
✍ نه پستفطرت و خسیسم، نه حاضر به زیانکردن
روزی دو بازرگان به حساب معاملههایشان میرسیدند.
در پایان، یکی از آن دو به دیگری گفت:
طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم.
بازرگان دیگر گفت:
اشتباه میکنی! تو یکونیم دینار به من بدهکار هستی؟
آن دو بر سر نیم دینار باهم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن باهم حرف زدند اما باز هم اختلاف، سر جایش ماند. هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سروصدا تا غروب آفتاب باهم درگیر بودند.
سرانجام بازرگان اولی خسته شد و گفت:
بسیار خب! تو درست میگویی! یک روز وقت ما بهخاطر نیم دینار به هدر رفت.
سپس یکونیم دینار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و بهسمت خانهاش به راه افتاد.
شاگرد بازرگان اولی پشتسر بازرگان دوم دوید و خودش را به او رساند و گفت:
آقا، انعام من چی شد؟
بازرگان، ۱۰ دینار به شاگرد همکارش انعام داد.
وقتی شاگرد برگشت، بازرگان اولی به او گفت:
مگر تو دیوانهای پسر؟! کسی که بهخاطر نیم دینار، یک روز وقت خودش و مرا به هدر داد، چگونه به تو انعام میدهد؟!
شاگرد ۱۰ دینار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد.
آن مرد خیلی تعجب کرد و در پی همکارش دوید و وقتی به او رسید با حیرت از او پرسید:
آخر تو که بهخاطر نیم دینار این همه بحث و سروصدا کردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟!
بازرگان دومی پاسخ داد:
تعجب نکن دوست من، اگر کسی در وقت معامله نیم دینار زیان کند در واقع بهاندازه نیمی از عمرش زیان کرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حکم میکند که هیچ مبلغی را نباید نادیده گرفت و همه چیز را باید به حساب آورد.
اما اگر کسی در موقع بخشش و کمک به دیگران گرفتار بیانصافی و مالپرستی شود و از کمککردن خودداری کند نشان داده که پستفطرت و خسیس است.
پس من نه میخواهم بهاندازه نیمی از عمرم زیان کنم و نه حاضرم پستفطرت و خسیس باشم.
♥🥀♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀
🥀
#الــلــهــم_عــجــل_لــولــیــک_الــفــرج
#لــبــیــک_یــا_خــامــنــه_ای
#شــهــیــد_مــدافــع_حــرم_مــحــمــدرضــا_دهــقــان_امــیــری
♥ @dehghan_amiri20 ♥
🥀
♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀♥🥀
Negar_1689598679741.jpg
8.97M
🕯#از_عاشورا_بگو🕯
روایتِ اول: حضرت مسلم بن عقیل
عکس باز شود🔺
♥🥀♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀
🥀
#الــلــهــم_عــجــل_لــولــیــک_الــفــرج
#لــبــیــک_یــا_خــامــنــه_ای
#شــهــیــد_مــدافــع_حــرم_مــحــمــدرضــا_دهــقــان_امــیــری
♥ @dehghan_amiri20 ♥
🥀
♥🥀
🥀♥🥀
♥🥀♥🥀