eitaa logo
𝑑𝑒𝑙𝑔𝑜𝑦𝑒/دِلگویه
2.4هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
785 ویدیو
93 فایل
"به نام خداوند شعر و غزل کلامش نشیند به دل تا ازل …🙂🌿 " ‴روزی¹⁰پست تقدیم نگاه گرمتان می شود‴ ‴تبلیغات ارزان و پربازده↻ < @tablighat_romankade> ‴رمانکده مذهبی↻ < @romankademazhabe>
مشاهده در ایتا
دانلود
ایـــده با ســنــگ🌸😍 یـــــاد بـــــگیریم😉 🎨 لطفاً کانال مارو به دوستانتون هم معرفی کنید😘
𝑑𝑒𝑙𝑔𝑜𝑦𝑒/دِلگویه
یه نفر دیگه بیاد میفرستم😍♥️ تمش کمیابه ها🤪
هورااااااااااااااااااا ممنون که زیادمون کردید🎉🎉🎉🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊الان تــ♥️ـــم رو میزارم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم سوپرایز بعدی مون با ما همراه باشید تا سوپرایز بعدی لطفاً کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید کپی=آزاد✅😍
❣ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🔹تفریح وبازى کنید، زیرا دوست ندارم در دین شما خشونتى دیده شود. 📚 نهج الفصاحه، ص ۲۵۹ 🖤⃟☕️¦⇢ 🖤⃟☕️¦⇢ ------------•☕️❤️•-------------- @donyayechadoryha
✳️ خاطرات آزاده اسماعیل کریمیان شاددل می باشد. 💠اسماعیل کودکی از یک روستای محروم از خراسان شمالی است که رد مسیر تحول اجتماعی برای خیزش انقلاب قرار می گیرد و همراه می شود. به دفاع از سرزمین خود به پا می خیزد و در خیل عاشقان امام و وطن به جبهه می رود و در عملیات خیبر به اسارت در می آید. زندگی در اردوگاه موصل از او شخصی صبور می سازد که در این میان داشته های خانوادگی خود را نیز از دست می دهد. ♦️سرانجام همراه دیگر اسرا در مرداد ۶۹ به وطن باز می گردد و می بیند اتفاقات زیادی در جامعه افتاده و از جمله از دست دادن همسرش، اما با این مشکلات هم کنار می آید و دوباره زندگی می کند. 📌گزیده ای از کتاب اسماعیل نذر آفتاب: 🔸غروب چهارم اسفندماه شصت و دو بود و در حالی که از دو دست و پای چپ تیر خورده بودم و به شدت احساس ضعف می‌کردم، همراه بقیه بچه‌ها، به دست عراقی‌ها افتادیم و اسارت با تمام هیبتش روی سرمان آوار شد. مرتب یاد جملهٔ پدرم می‌افتادم که می‌گفت تو نذر امام حسین هستی و باید در راه او بروی. سرنوشت نامعلومی در انتظار ما بود. خودم را به امام حسین سپردم و تسلیم سرنوشت شدم.... ‌<📗⃟🔗›¦↜ <📗⃟🔗›¦↜ ------------•☕️❤️•-------------- @donyayechadoryha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༺🍂༻ - - 🧡‌⃟🍁➻امـروز•• 🍁‌⃟🌞➺13مـهـر1400خورشيدے 🍁‌⃟🌙➺28صفر 1443قمرے 🍁‌⃟🌲➺5اڪتبر2021میلادے 🧡‌⃟🍁➻ •• یـــــاارحم‌الراحمین❈༄ - - ‌‌‌🍁•¦➺ 🧡•‌‌‌‌‌‌‌‌¦➺ ------------•☕️❤️•-------------- @donyayechadoryha
🍂هرصبح، یک حدیث🍂 ❣امام حسن (ع) میفرمایند: ☘ کسیکه در دلش هوایی جز رضایت خدا نگذرد، من ضمانت می‌کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند. 📚 بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۳۵۱ ¦🖤⃟🥀¦⇢ ¦🖤⃟🥀¦⇢ ------------•☕️❤️•-------------- @donyayechadoryha
✳️کتاب : خاطرات نسرین باقرزاده همسر سردار کتاب :خاطرات نسرین باقرزاده همسر سردار شهید بهمن باقری نوشته‌ی بهناز ضرابی زاده روایت‌گر سرگذشت یکی از زنان مقاوم و فعال در حوادث و اتفاقات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. ♦️ در این اثر جنگ تحمیلی با نگاهی انسان دوستانه، به تصویر کشیده شده است. 🔻کتاب ساجی جنگ تحمیلی را با یک نگاه انسان دوستانه روایت می کند. 🔺نسرین باقرزاده، راوی کتاب ساجی، هرگز فکرش را هم نمی کرد که روزی جنگ وارد خانه اش شود. او بدون سلاح می خواهد از کیان و خانواده اش دفاع کند و بسیاری از اقوامش شهید می شوند. وقتی همه چیزش را از دست می دهد، همچنان در پایان کتاب ساجی به بازسازی خرمشهر امید دارد. 📌در بخشی از کتاب ساجی می‌خوانیم:👇 می‌ترسیدم به مادرم بگویم باردارم. سحر یک‌ساله بود. یک روز نشسته بودیم پای سفرۀ شام. مادر هم بود؛ سعید و حمید هم. سحر بغل من بود. بهمن مدام به سعید و حمید و سحر و علی غذا می‌رساند. مادرم گفت: «ماشاءالله… بهمن، چه حوصله‌ای داری تو هم.» بهمن جواب داد: «عمه… من عاشق بچه‌م! دوست دارم هفت تا پسر داشته باشم هفت تا دختر.» مادر خندید. بهمن گفت: 📕⃟♥️¦⇢ 📕⃟♥️¦⇢ ------------•☕️❤️•-------------- @donyayechadoryha