eitaa logo
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
674 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
493 ویدیو
14 فایل
‹بسم‌اللّٰھ..!› -وَاذْکُرِاسْـمَ‌رَبِّكَ‌وتَبَتّّـل‌ْإلَیْه‌ِتَبْتِیـلاً نام‌ پروردگارت‌ رایادکن؛و ازهمه‌گسسته وبااوپیوسته‌ شو . .🌱' - رسالتمون‌تسکین‌دادنِ‌حالِ‌شماست ؛ ➪https://daigo.ir/secret/5733420600 فرهنگِ‌فورواردرابه‌جای‌آورید!'
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
از اون روز پیش هر کی رسیدم که یه خورده دلش از گرھ هایِ کارهاش گرفته بود، این روایت رو تعریف مےکردم و
مےخوام یه داستان براتون بگم .. شاید حسرتش رو لای کلمات دیدید و هشدار گرفتید تا اونے که دچار حسرت شد وقشنگ دعانکرد ، آخرین مصدوم این حادثه باشه💔!
قول و قراری گذاشت و راهۍِ مقصدی شد که به گواهِ دلش، نقطه‌ی وصال مقصود بود❤️(:
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
قول و قراری گذاشت و راهۍِ مقصدی شد که به گواهِ دلش، نقطه‌ی وصال مقصود بود❤️(:
رفت، رسید، ماند اما .. ندید💔! هنگامِ برگشت بود .. بایدمےرفت درحالےکه ناکام ماندھ بود! نوبتِ آخرین سلام ڪه رسید، نگاهش بینِ جمعیتِ صحن دویید .. چیزی در وجودش تکان خورد لغزید و افتاد و دلش را شکست💔 !
🇮🇷𝑻𝒂𝒃𝒂𝒕𝒕𝒂𝒍 |تبتـل
رفت، رسید، ماند اما .. ندید💔! هنگامِ برگشت بود .. بایدمےرفت درحالےکه ناکام ماندھ بود! نوبتِ آخرین
حاجتش صدایِ بلندی شد و در فراز و نشیبِ وجودش پژواک شد : خدایا ؛ من مےخوام آقام رو ، امام زمانم رو ، بابام رو ببینم 💔! و .. پتکِ سرزنش بود که لحظه‌ای صدبار بر سرِ دلش کوبیده مےشد و صدایے ڪه خطایِ دعایش را در گوشش فریاد مےزد !
با خود گفت : بار ها وقتِ سلام، نامتان را بردم و زمزمه کردم آقایِ من ! اگر دیدمتان و نشناختمتان، سلام علیڪم💕!
لبخندِ تلخے به رطبے ڪه خود خوردھ بود در حالے که چند باری دیگران را از آن منع کرده بود زد و رو به گنبد، با چشمے اشڪی گفت : ممنون ڪه حاجتم رو دادید❤️(:
و سلامِ آخر را داد و رفت .. اما همچنان، صدایے در گوشش فریاد مےزد : دعا ڪردی ببینے اما نگفتے ببینم و بشناسم و سلامے کنم و .. ! حاجتے که نصفه و نیمه خواسته بودی‌اش را گرفتے .. دیدی ! ولے نشناختے💔(:
آرھ خلاصه .. - قشنگ دعا ڪنید !✨ که وقتۍ خدایِ مجیب، حاجتتون رو داد، حسرتِ چیزی رو نخورین 💔(:
حضرتِ حاجاتِ ما ! بیا .. شبتون‌امام‌زمانے🌙؛