چشم و دل، دانی چه خواهند این حوالی؟!
بودنت را، دیدنت را، قانعام! ، حتی کمی...
دلم تجربه اون حسی رو باهات میخواد که جمال ثریا میگه:
"دستم را بگیر و آنگونه دوستم داشته باش که انگار نفس توام.
اگر در سینهات نباشم خواهی مُرد."
دویی از خود برون کردم یکی دیدم دو عالم را
یکی جویم یکی گویم یکی دانم یکی خوانم