eitaa logo
بازنشر عملیات‌های دختران حاج قاسم
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
34 فایل
قرارگاه دختران حاج قاسم کل کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرا حسن زاده: دستی به موهای چتری غزل که از زیر مقنعه سفیدش بیرون ریخته بود زدم و مرتبش کردم صدای گریه های بی امان پسر بچه داشت اوج می گرفت دوتا شکلات از کیفم درآوردم و یکی و دادم غزل و اون یکی رو به سمت پسر بچه گرفتم بهش گفتم پسرم مدرسه که ترس نداره ببین دختر من چقدر خوشحاله که میره مدرسه پسر بچه برگشت بهم نگاه کردو با یه لحنی که می خواست مردونگی صداش و به رخ بکشه گفت من از مدرسه نمی ترسم هفته پیش که رفتیم کیف و وسایل خریدیم بابام خودش قول داد امروز مرخصی می گیره و من و می بره مدرسه اما زد زیر قولش و باز دوباره شروع به گریه کرد شاید ده دقیقه ای طول کشید که دیگه آروم شدو صداش قطع شد به چهره زیبا و معصومش نگاه کردم بچه خوابش برده بود رو به مادرش گفتم خانم کاش همسرتون یه امروزو مرخصی می گرفت و سر قولش می موند امروز برای همیشه تو ذهن بچه ها می مونه دیدم اشک روصورتش و آروم با دستمالی که دستش بود و پاک کردو گفت بابای امیر علی از نیروهای انتظامی بود که چندروز پیش به دست اغتشاشگرا شهید شد هنوز جرئت نکردیم بهش بگیم باباش شهید شده و گفتیم رفته ماموریت دیگه از حرف های اون خانم چیزی نفهمیدم تو ذهنم صد بار به خودم لعن گفتم به خاطر حرفی که زده بودم آرامش و امنیت امروز ما مدیون اشک های امیرعلی هایی هست که روز اول مدرسه رو با حسرت حضور پدر آغاز می کنند 🇮🇷