🕋🕋🕋امامت رابشناس《۴》جابر گفت: خدمت حضرت زین العابدین صلوات الله علیه آمدیم. ایشان مشغول نماز بود. منتظر شدیم تا نمازش را تمام کرد. آنگاه رو به ما کرد و فرمود: محمّد صلوات الله علیه! مردم در چه حالند؟ جواب داد: جابر از قدرت خداوند چیزهایی دید که پیوسته در تعجب و حیرانی بود. جابر گفت: امیر آنها از ما خواست تا از شما در خواست کنیم به مسجد بیایید تا مردم جمع شوند و دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند که آنها را ببخشد. امام صلوات الله علیه تبسمی کرد و این آیه را خواند: «أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ. » [۱] می گویند مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوی شما نیاوردند؟ میگویند چرا، میگویند پس بخوانید ولی دعای کافران جز در بیراهه نیست. «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ. » [۲]
واگر ما فرشتگان را به سوی آنان میفرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن میآمدند و هر چیزی را دسته دسته در برابر آنان گرد میآوردیم، باز هم ایمان نمی آوردند جز اینکه خدا بخواهد، ولی بیشترشان نادانی میکنند.
گفتم: آقا! تعجب در این است که نمی دانند از کجا دچار چنین بلا شده اند. فرمود: آری. بعد این آیه را خواند: «فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ. » [۱] {امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار میکردند ما [هم] امروز آنان را از یاد میبریم. } به خدا قسم این آیات ما است و این یکی از آنها است، به خدا این است ولایت ما. جابر! چه میگویی درباره مردمی که سنت ما را از بین برده اند، با دشمنان ما دوست شده اند، احترام ما را نگه نداشتند و به ما ستم کردند، حق ما را غصب کردند، راه و روش ستمکاران را احیا کردند و به سیرت فاسقان عمل میکنند؟
جابر گفت: حمد خدا را که بر من منت نهاد به معرفت شما و فضل و مقام شما را فهماند و توفیق اطاعت از شما و دوستی با دوستان شما و دشمنی با دشمنانتان را به من عنایت کرد. فرمود: جابر! میدانی معرفت چیست؟ معرفت در درجه اول اثبات توحید و یکتایی خدا است. بعد معرفت معانی در مرحله دوم قرار دارد. سپس معرفت ابواب در درجه سوم و آنگاه معرفت و شناسایی مردم در درجه چهارم قرار دارد و بعد شناختن ارکان در مرتبه پنجم و در مرتبه ششم شناختن نقباء و پاکان است و در مرحله هفتم شناختن نجباء است و این تفسیر این آیه شریفه است: «لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمات ربی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً. » [۲] {بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، قطعا دریا پایان مییابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم. } آنگاه این آیه دیگر را نیز قرائت فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. » [۳] {و اگر
[۱]: . مومن / 50
[۲]: . انعام / 111
[۱]: . اعراف / 51
[۲]: . کهف / 109
[۳]: . لقمان / 27
آنچه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعا خداست که شکست ناپذیر حکیم است.
جابر! اثبات توحید و معرفت معانی: امّا اثبات توحید عبارت است از شناختن خدای قدیم و پنهان از دیدهها که دیدهها او را در نیابد، اما او دیدهها را در مییابد و لطیف و خبیر است. و او غیب است و باطن و به آن طوری که خود را ستوده، او را در مییابی. اما معانی، ما معانی خدا و مظاهر او در میان شماییم. ما را از نور ذات خویش آفرید و امور بندگان خود را به ما واگذارد. ما به اجازه او هر چه بخواهیم انجام میدهیم. ما وقتی بخواهیم، خدا میخواهد و هر گاه اراده کنیم، خدا اراده میکند. ما را خداوند به این مقام رسانیده و از بین بندگان خود برگزیده و ما را حجت خویش در زمین قرار داده است.
هر کسی یکی از اینها را منکر شود و رد کند، خدای بلند آوازه را رد کرده و کافر به آیات و انبیا و پیامبران او شده. جابر! هر که خدا را با این صفت بشناسد، اثبات توحید کرده است، چون این صفت موافق قرآن مجید است در این آیه: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» [۱] {چشمها او را درنمی یابند و اوست که دیدگان را درمی یابد، و او لطیفِ آگاه است. } و این آیه: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ.
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
@DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس《۵》
[۲] در آنچه [خدا] انجام میدهد چون و چرا راه ندارد و[لی] آنان [انسان ها] سؤال خواهند شد
جابر گفت: آقا! چقدر یاران هم عقیده ما کم هستند! امام فرمود: هیهات هیهات! میدانی روی زمین چقدر یار و هم عقیده داری؟ عرض کردم: یا ابن رسول الله! خیال میکنم در هر شهر بین صد تا دویست و در تمام شهرها هزار یا دو هزار باشند و در روی زمین خیال میکنم صد هزار باشند. فرمود: نه جابر! گمان تو اشتباه است و نظرت نادرست. آنهایی که خیال میکنی، مقصّرند و از یاران تو نیستند.
[۱]: . انعام / 103، شوری / 11 با این تفاوت که در سوره شوری «وهو السمیع العلیم» است.
[۲]: . انبیاء / 23
عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه! مقصّر کیست؟ فرمود: کسانی که در معرفت امام و همچنین در معرفت آنچه خدا بر آنها از امر و روح خود واجب گردانده، کوتاهی دارند. عرض کردم: معرفت روح خدا چیست؟ فرمود: اینکه بداند خداوند به هر کسی که این روح را بخشیده، امر خود را نیز به او تفویض کرده و به اجازه خدا میآفریند و زنده میکند و به دیگری علم ما فی الضمائر را میآموزد و از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع دارد. چون آن روح از امراللَّه است، هر که خدا به این روح مخصوص گرداندش، کامل است و نقصانی ندارد؛ هر چه بخواهد با اجازه خدا انجام میدهد؛ در یک لحظه از مشرق به مغرب میرود؛ به آسمان بالا میرود و به زمین فرود میآید و هر چه اراده کند و بخواهد، انجام میدهد.
عرض کردم: آقا! دلیلی از این روح در قرآن برایم بیاور که خداوند آن را به محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بخشیده است. فرمود: بسیار خوب، این آیه را بخوان: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا. » [۱] {و همین گونه روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم، تو نمی دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولی آن را نوری گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مینماییم. } و این آیه: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ. » [۲] {در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تایید کرده است. } گفتم: خدا گشایش به تو عنایت کند، آنچنان که عقده دل مرا گشودی و مرا بر شناخت روح و امر موفق گردانیدی. سپس عرض کردم: یا سیدی صلی الله علیک! پس در این صورت بیشتر شیعیان مقصرند؟ من یک نفر از یاران خود را نمی شناسم که دارای چنین معرفتی باشد. فرمود: جابر! اگر تو یک نفر را نمی شناسی، من چند نفر اندکی را میشناسم! میآیند و سلام میکنند و از من اسرار و علوم پنهان و حقایق را میآموزند.
عرض کردم: ان شاء اللَّه فلان کس با یارانش از این نمونه هستند، چون من از آنها یکی از اسرار و حقایق شما را شنیدم، خیال میکنم به هدف رسیده اند و کامل شده اند. فرمود: فردا آنها را دعوت کن و همراه خود به اینجا بیاور. من روز بعد آنها را آوردم. آنها به امام سلام کردند و احترام گزاردند و او را بسیار گرامی داشتند و در مقابل ایشان ایستادند. امام فرمود: جابر! اینها برادران تواند. اینک یک مطلب باقیمانده؛ آیا شما جماعت اعتراف دارید که خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد و هر چه اراده کند حکم مینماید، هیچ کس نمی تواند حکم او را به تاخیر اندازد و قضایش را برگرداند، از آنچه خدا انجام دهد بازخواست نمی شود، اما مردم مورد مواخذه قرار میگیرند؟ گفتند: آری، خدا هر چه بخواهد میکند و هر حکمی را که اراده کند اجرا میفرماید. گفتم: خدا را شکر که روشن و عارفند و به هدف رسیده اند! امام فرمود: جابر! در مورد چیزی که نمی دانی عجله مکن! من متحیر شدم.
[۱]: . شوری / 52
[۲]: . مجادله / 22
فرمود: از آنها بپرس آیا علی بن الحسین صلوات الله علیه میتواند به صورت فرزند خود محمّد صلوات الله علیه درآید؟ جابر گفت: پرسیدم، آنها از جواب دادن خودداری کردند و ساکت ماندند. فرمود: بپرس آیا میتواند محمّد صلوات الله علیه به صورت من درآید؟ باز سؤال کردم و باز آنها سکوت کردند و چیزی نگفتند. در این موقع امام نگاهی به من کرد و فرمود: این دلیل آن مطلبی بود که به تو گفتم که هنوز مقداری باقیمانده. من به آنها گفتم: چه شده؟ چرا جواب امامتان را نمی دهید؟ آنها سکوت کردند و مشکوک بودند. امام به آنها نگاه کرده و فرمود: جابر! این دلیل جریانی بود که برایت توضیح دادم که مقداری باقیمانده. حضرت باقرصلوات الله علیه فرمود: چرا حرف نمی زنید؟ آنها یکدیگر را تماشا کرده و از هم پرسیدند و گفتند: یا ابن رسول اللَّه! ما اطلاعی نداریم، به ما بیاموز!
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
@DinAssLamm
🕋🕋🕋امامت رابشناس 《۶》
حضرت زین العابدین صلوات الله علیه به فرزند خود حضرت باقرصلوات الله علیه اشاره کرد و از آنها پرسید که این کیست؟ گفتند: پسر شما است. فرمود: من کیستم؟ گفتند: پدر او علی بن الحسین صلوات الله علیه. در این موقع کلامی را بر زبان راند که ما نفهمیدیم. ناگاه محمّد صلوات الله علیه به صورت پدرش علی بن الحسین و علی بن الحسین به صورت فرزند خود محمّد صلوات الله علیه در آمد و همه گفتند: «لا اله الا اللَّه. » امام فرمود: از قدرت خدا تعجب نکنید! من محمّدم و محمّد من است. و محمّد صلوات الله علیه گفت: ای قوم تعجب نکنید از امر خدا! من علی و علی من است. همه ما یکی هستیم، از یک نور. روح ما از امر خداست؛ اول ما محمّد و وسط ما محمّد و آخر ما محمّد و همه ما محمّدیم. این سخنان را که شنیدند، همه به سجده افتادند و گفتند: به ولایت و پنهان و آشکار شما ایمان آوردیم و اقرار به امتیازات شما داریم. حضرت زین العابدین فرمود: سر بردارید! اینک شما عارف و رستگار و روشن بین و کامل و به هدف رسیده هستید. الله الله! مبادا آنچه از من و محمّد علیهم السلام مشاهده کردید به مقصرین مستضعف بگویید که شما را مسخره میکنند و تکذیب مینمایند! گفتند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا. » [۱] {شنیدیم و اطاعت میکنیم. } فرمود: اینک بروید! رستگار و کامل باشید. آنها هم متفرق شدند.
جابر گفت: آقا! اگر کسی این مقام را به این صورتی که انجام دادی و آشکار کردی نداند، اما شما را دوست داشته باشد و به مقام شما اعتراف کند و از دشمنانتان بیزار باشد، وضع او چگونه است؟ فرمود: در خوبی و خیر است تا برسد.
جابر پرسید: یا ابن رسول اللَّه! آیا ممکن است بعد از این معرفت، چیزی موجب مقصر شدن آنها بشود؟ فرمود: آری، وقتی که در مورد حقوق برادران خود کوتاهی کنند، آنها را در اموال خود و اسرار و آشکار خود شریک ننمایند و خود در لذت دنیا به سر برند و آنها را بی بهره گذارند، در این موقع است که نیکی از آنها سلب میشود و از آنها گرفته میشود و گرفتار آفات و بلاهای دنیا و گرفتاریهای طاقت فرسا و دردهای غیر قابل تحمل در مورد خود میشوند، مالشان از دست میرود و پراکندگی در جمعیت خود مییابند، چون در رسیدگی به برادر دینی خود کوتاهی کرده اند.
[۱]: . بقره / 285
جابر گفت: به خدا قسم خیلی غمگین شدم و گفتم یا ابن رسول اللَّه! حق مؤمن بر برادر مؤمن خود چیست؟ فرمود: در شادی او شاد و در حزن او محزون است و تمام گرفتاری هایش را برطرف میکند، هرگز برای هیچ چیز بی ارزش دنیای فانی افسرده نمی شود، مگر اینکه با برادران خود مواسات کند که در خوبی و بدی برابر باشند. عرض کردم: مولای من! چگونه خداوند تمام اینها را برای برادر مؤمن واجب کرده است؟ فرمود: زیرا مؤمن برادر مؤمن است، از پدر و مادر، بنابراین در صورتی که استفاده از ثروتش منحصر به خودش باشد، نمی تواند برادرش باشد. جابر گفت: سبحان اللَّه! چه کسی میتواند این طور باشد! امام علیه السّلام فرمود: کسی که میخواهد دربهای بهشت را بکوبد و با حوریههای زیبا هم آغوش شود و در دار السّلام با ما همنشین باشد.
جابر گفت: عرض کردم: به خدا قسم هلاک شدم یا ابن رسول اللَّه! چون من در مورد حقوق برادرانم کوتاهی کرده ام. من نمی دانستم که چنین رفتاری موجب تقصیر درباره رعایت حقوق برادران مؤمن میشود. حتی گمان من بر یک دهم آن هم نمی رسید. أتوب إلی الله تعالی یا ابن رسول الله! به خاطر تقصیر در رعایت حقوق برادران مومنم.
و من الله توفیق
بحار الانوار جلد بیست و ششم از صفحه ۸تا۱۷
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
@DinAssLamm
🕋🕋🕋از سه بانو در تاریخ به عنوان کنیز حضرت فاطمه(س) یاد می شود :
1⃣اسماء بنت عمیس
2⃣امّ ایمن بنت ثعلبة
3⃣فضّة نوبیه
واما....
⚘أسماء بنت عمیس :
او از همان ابتدای مسلمان شدنش، حرة بوده و کنیز نبوده است.
اسماء ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب(ع) بوده است و از وی سه پسر به نام های عبدالله و محمد و عون به دنیا آورد.
بعد از شهادت جعفر در جنگ موته، اسماء در سال نهم به تزویج ابوبکر ابن ابی قحافه درآمد.
پس؛ هنگامی که حضرت فاطمه(س) لحظات آخر عمر شریف خود را سپری می کرد، اسماء همسر ابوبکر بوده است و حتی از او فرزندی به نام محمد ابن ابی بکر داشته است.
حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند :
📋《رَحِمَ اللّهُ الأَخَواتِ مِن أَهلِ الجَنَّةِ!》
♦️خدا خواهران بهشتی رامورد رحمت قرار دهد!(۱)
که منظور حضرت(ص)؛
اسماء دختر عمیس همسر جعفر بن ابی طالب(ع)، و سلمی دختر عمیس همسر حمزة سیدالشهداء(ع) و میمونةُ دختر حارثِ همسر نبی اکرم(ص) و ام فضل دختر حارث همسر عباس بن عبدالمطلب بود که همگی از یک مادر متولد شده بودند.
در اینجا لازم به ذکر است که؛ اسماء در سال هفتم بعثت همراه همسرش جعفر به حبشه هجرت کرد و بعد از ده سال در سال هفتم هجری همراه دیگر مهاجران، به مدینه بازگشته است.
پس اینکه برخی اسماء را که در شب ازدواج فاطمه(س) به عنوان کمک کار ایشان، ذکر می کنند، دروغ است، چون او در آن سال در مدینه نبوده است.
به هر حال؛ پس اسماء کنیز فاطمه(س) نبوده و از باب علاقه و ارادتی که به این خاندان داشته است، به حضرت فاطمه(س) در امور منزل کمک می کرده است.
تا جایی که امام باقر(ع) از امام علی(ع) روایت می کند که ایشان فرمودند :
📋《أَوْصَتْ إِلَیَّ فَاطِمَهُ(س) أَنْ لَا یُغَسِّلَهَا غَیْرِی، وَ سَکَبَتْ عَلَیَّ الْمَاءَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ》
♦️فاطمه(س) به من سفارش کرد؛ غیر از من، کسی او را غسل ندهد و اسماء بنت عمیس، آب بریزد.(۲)
بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) اسماء با امام علی(ع) ازدواج کرد و از زمان دقیق وفات اسماء اطلاعی در دست نیست.
⚘امّ ایمن :
بَرَکة دختر ثعلبة مشهور به امّ ایمن، کنیزی حبشی و متعلق به عبدالله بن عبدالمطلب، پدر رسول اکرم(ص) بوده و سپس به پیامبر اکرم(ص) ارث رسیده است و و پیامبر(ص) پس از ازدواج با حضرت خدیجه(س) او را آزاد کرد.
ام ایمن همچنین پس از درگذشت آمنه، مادر حضرت محمد(ص) در ابواء، وظیفه مراقبت از پیامبر(ص) را تا ورود به مکه و پس از آن تا سنین بلوغ و رشد، بر عهده داشت.
ام ایمن پیش از اسلام در مکه با عبید بن عمرو ازدواج کرد و از او فرزندی به نام أیمَن به دنیا آورد که در غزوه حنین در سپاه اسلام بود و کشته شد.
پس از درگذشت عبید بن عمرو، پیامبر(ص) روزی در بین اصحاب فرمود :
📋《مَن سَرَّهُ أَن يَتَزَوَّجَ امرَأَةً مِن أَهلِ الجَنَّةِ فَليَتَزَوَّج أُمَّ أَيمَنَ》
♦️هر کس میخواهد با زنی بهشتی ازدواج کند، ام ایمن را به عقد خود درآورد.(۳)
پس؛ ام ایمن با زید بن حارثه ازدواج کرد و اسامة بن زید، فرزند آن دو است.
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) ام ایمن همچنان به خانه حضرت فاطمه(س) تردّد داشت و حتی به همراه امام علی(ع) برای بازپس گرفتن فدک از ابوبکر، شهادت داد که پیامبر(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشیده است.(۴)
پس ام ایمن نیز کنیز حضرت فاطمه(س) نبوده است.
⚘فضّه :
در منابع آمده است که؛ حضرت على(ع) و حضرت فاطمه(س) در ابتدای ازدواجشان از رسول خدا(ص) خواستند تا در تقسیم امور خانواده بین آن دو قضاوت کند.
📋《فَقَضَی عَلَی فَاطِمَةَ(س) بِخِدْمَةِ مَا دُونَ الْبَابِ وَ قَضَی عَلَی عَلِیٍّ(ع) بِمَا خَلْفَهُ》
♦️پیامبراکرم(ص) نیز کارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه(س) و کارهاى بیرون خانه را براى على(ع) تعیین کرد.
حضرت فاطمه(س) در این باره فرمود :
📋《فَلایَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه ُ بِاِکْفائى رَسُولُ الله(ص) تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ》
♦️جز خدا کسى نمى داند که من چقدر از این تقسیم خوشحال شدم زیرا از شانه به شانه شدن با مردان بیگانه نجات یافتم و مشکل برخورد با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.(۵)
بعد از اینکه بچه های این دو بزرگوار به دنیا آمدند، کارهای منزل بر حضرت فاطمه(س) سخت شد و از آنجایی که امام علی(ع) مدام در جنگها شرکت می کرد، پس در غنایم جنگی سهم داشت.
روزی؛ حضرت فاطمه(س) به پیشنهاد امام علی(ع) قصد داشت از رسول خدا(س) خادمی برای خانه بخواهد، اما پیامبر اکرم(ص) در پاسخ به درخواست ایشان، فرمود :
📋《یَا فاطِمَه(س)! ﺃُﻋَﻠِّﻤُﻜُﻤَﺎ ﻣَﺎ ﻫُﻮَ ﺧَﻴْﺮٌ ﻟَﻜُﻤَﺎ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﺨَﺎﺩِﻡِ؟》
♦️ای فاطمه(س)! آيا بهتر نيست چيزى به شما تعليم نمايم كه از خادم براى شما بهتر باشد؟
ادامه مطالب :
〽️اللهم عجل لولیک الفرج 〽️
@DinAssLamm
🕋🕋🕋سپس تسبیحات را به ایشان آموخت و فرمود :
📋《ﺇِﺫَﺍ ﺃَﺧَﺬْﺗُﻤَﺎ ﻣَﻨَﺎﻣَﻜُﻤَﺎ ﻓَﻜَﺒِّﺮَﺍ ﺃَﺭْﺑَﻌﺎً ﻭَ ﺛََﻼﺛِﻴﻦَ ﺗَﻜْﺒِﻴﺮَﺓً، ﻭَ ﺳَﺒِّﺤَﺎ ﺛََﻼﺛﺎً ﻭَ ﺛََﻼﺛِﻴﻦَ ﺗَﺴْﺒِﻴﺤَﺔً، ﻭَ ﺍﺣْﻤَﺪَﺍ ﺛََﻼﺛﺎً ﻭَ ﺛََﻼﺛِﻴﻦَ ﺗَﺤْﻤِﻴﺪَﺓً》
♦️ای فاطمه(س)! هرگاه خواستید بخوابید، سی و سه مرتبه سبحان الله، و سى و سه مرتبه الحمدالله و سى و چهار مرتبه الله اكبر بگوييد.
سپس حضرت زهرا(س) از آموختن این تسبیح خرسند شد و فرمود :
📋《رَضِيتُ عَن اللهِ و عَن رَسُولِه》
♦️من از خدا و رسولش راضى شدم.(۶)
بعد از اینکه پیامبر اکرم(س) از مساعدت و دادن خدمتگزار به حضرت فاطمه(س) امتناع نمود و براى تقويت جسم و جان فاطمه(س) تسبيح هاى معروف را به دختر ارجمند خويش آموخت، طولى نكشيد كه آيه نازل شد و اين روحيه پيامبر(ص) را موجب رضايت پروردگار عالم و پاداش بزرگ الهى اعلام كرد، و در عين حال جلب رضايت و مساعدت فاطمه(س) را نيز مجاز و سبب خوشنودى خداوند دانست.
📋《وَ إِمّٰا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ اِبْتِغٰاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّكَ تَرْجُوهٰا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُورَاً》
♦️و اگر به امید رحمتى که ازسوی پروردگارت جویاى آنى، از ایشان روى مى گردانى، پس با آنان به نرمی سخن بگو.(۷)
نقل شده است که؛
📋《فَلَمَّا نَزَلَت هَذِهِ الآیَةُ أَنفَذَ رَسُولُ اللهِ(ص) إِلَیهَا جَارِیَةً لِلخِدمَةِ وَ سَمَّاهَا فِضَّةً》
♦️هنگامی که این آیه نازل شد، حضرت رسول خدا(ص) کنیزی را به استخدام و خدمتگزارى فاطمه(س) مامور كرد و او را فضه نامید.(۸)
حضرت علی(ع) در مورد فضه فرموده است :
📋《اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِی فِضَّتِنَا》
♦️خدایا برای ما، فضه را مایه برکت قرار بده.(۹)
بعد از آمدن فضه، حضرت فاطمه(س) کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم می کرد؛ یک روز خود و یک روز فضه کارها را انجام میداد.
قطب الدین رواندی می نویسد :
روزی سلمان فارسی به خانه فاطمه(س) آمد.
آن حضرت(س) را دید که در کنار آسیاب نشسته و به آرد کردن جو برای خانواده مشغول است.
دست بانوی دو سرا، مجروح شده و پینه بسته و خونش بر چوب آسیا لخته بسته است.
در همان حال فرزند کوچکش امام حسین(ع) در گوشه ای از خانه از گرسنگی در اضطراب و گریه است.
سلمان گفت : ای دختر رسول خدا(س)! دست های شما از آسیاب کردن مجروح شده است.
فضّه خادمه تان حاضر است چرا این کار را به او نمی سپارید؟
حضرت(س) فرمود :
📋《اَوْصَـانى حَبيبِى رَسـُولُ اللهِ(ص) اَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَها يَوْماً وَلى يَوْماً فَكانَ اَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِها وَ الْيَوْمُ يَوْمُ خِدْمَتى》
♦️رسول خدا(ص) به من وصیت کرده است که خدمت خانه یک روز با او باشد و روز دیگر با من و امروز نوبت من است.(۱۰)
فضه در ماجرای بیماری حسنین(ع)، که علی(ع) و فاطمه(س) نذر کردند در صورت بهبودی آنان سه روز روزه بگیرند، با آنان همراه شد و چنین نذری کرد.(۱۱)
امام علی(ع) هنگام دعوت به وداع فرزندان خود با پیکر مادر، فضه را هم خطاب قرار داده و فرموده است :
📋《یا أُمَّ كُلْثُومٍ(س) یا زَینَبُ(س) یا سُكَینَةُ یا فِضَّةُ یا حَسَنُ(ع) یا حُسَینُ(ع) هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّكُم》
♦️ای ام کلثوم(س)، ای زینب(س)، ای سکینه، ای فضه، ای حسن(ع)، ای حسین(ع)، بشتابید و بیایید با مادرتان وداع کنید.(۱۲)
فضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، به امام علی(ع) رسید و امام علی(ع) او را پس از آزادی به همسری ابوثعلبه حبشی درآورد و او از خانه امام(ع) خارج شد و بیست سال بعد از شهادت فاطمه(س) زندگی کرد.(۱۳)
تاریخ دقیقی بعد از این جریان در مورد او در دست نیست.
〽️〽️نتیجه گیری :
اسماء و ام ایمن کنیز فاطمه زهرا(س) نبودند و
تنها کنیز فاطمه(س) فضه بود. حتی طبق قول یکی علمای معاصر ، فضه نیز کنیز نبوده و از دختران پادشاهان هم جوار بوده که شهرت فاطمه زهرا(س) را شنیده بود و خواستار آشنایی با قرآن را داشت و به این ترتیب، به مدینه آمد تا شاگرد قرآن فاطمه زهرا(س) باشد، ولی حضرت(ع) به خاطر مشغله خانه داری و بچه داری قبول نکردند، تا اینکه فضه گفت :
من در امور منزل تو را کمک می کنم، تا تو نیز به من قرآن یاد بدهی و حضرت(س) قبول کرد!
و این شد که؛ فضه پس از شهادت حضرت فاطمه(س) حدود بیست سال با آیات قرآن حرف میزد و به دیگران پاسخ میداد.
که به نظر، صحت این قول بعید است.
📚منابع :
۱)خصال شیخ صدوق، ج۱، ص۳۶۵
۲)اسد الغابه ابن اثیر، ج۷، ص۲۲۶
۳)صحيح بخاری، ج۵، ص۲۱۴۰
۴)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۳۸
۵)وسائل الشیعه حر عاملی، ج۱۴، ص۱۲۳
۶)علل الشرائع شیخ صدوق، ج۲، ص۳۶۶
۷)سوره اسراء، آیه ۲۸
۸)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۴۳۴
۹)الثاقب فی المناقب طوسی، ص۲۸۱
۱۰)الخرایج و الجرایح راوندی، ص۵۳۰
۱۱)اعلام النساء المؤمنات حسون، ص۶۹۹
۱۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۹
۱۳)الحسین(ع) و بطلة کربلاء مغنیة، ص۲۸۷
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
@ DinAssLamm
🕋🕋🕋 برگی از تاریخ سرخ شیعه
۲۴ سال زندانی بودن امام موسی بن جعفر علیه السلام با کثرت_فرزندان این امام همام، چگونه تحلیل می شود؟
پاسخ
✨ امام موسی کاظم (علیه السلام) در سال ١٢٨ هجری به دنیا آمدند و در سال ١٨٣ هجری به شهادت رسیدند و سن شریفشان در هنگام #شهادت، ۵۵ سال بود.
📚 منتهی الامال ج٣ ص١۵٢۶
📔 به روایت شیخ کلینی در کافی، در ۵۴ سالگی به شهادت رسیدند.
📚الکافی ج١ ص۴٨۶
⭕️ مدت زندان ایشان ٢٠ سال #نبوده است، بلکه ایشان ۴ سال آخر عمر شریفشان را در زندان بودند.
🔸 حضرت از سال ١٧۶ به دستور هارون زندانی شدند و نهایتاً در زندان #هارون_الرشید و در سال ١٨٣ به دستور هارون #مسموم شدند و به شهادت رسیدند.
📚عیون الاخبار ج١ ص١٠۴
📚سیره پیشوایان ص۴٨۶
📚بحار الانوار ج۴٨ ص٢٢٨
مرحوم ابن شهر آشوب تعداد فرزندان امام را #سی_نفر می داند.
📚مناقب ال ابی طالب ج۴ ص٣٢۴
شیخ مفید فرزندان ایشان را سی_و_هفت نفر میداند که از آنان هیجده تن پسر و نوزده تن دختر بوده اند.
📚الارشاد ج٢ ص٢۴۴
🔸 فلسفه کثرت فرزندان ایشان روشن است.
امامان معصوم، همواره تحت فشار دستگاه حکومت، آزادی عمل چندانی برای تبلیغ #دین و معارف حقه و الهی نداشتند.
▪️تنها راه پیش روی آن بزرگواران، تولید و تربیت نسلی پاک بوده تا با تعلیم و تربیت آنان و فرستادن به مناطق مختلف، دین را از خطر انحراف، نجات داده و آیین حقه الهی را در همه جا گسترش دهند.
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
🆔 @DinAssLamm
🕋🕋🕋 حکومت جهانی امام زمان عج
از بشارت مزامیر داود علیهالسلام تا وعده قرآن کریم
〽️〽️یکی از وعدههای قطعی الهی، ظهور منجی و حکومت جهانی صالحان و برگزیدگان الهی بر زمین است که در متون دینی مختلف به آن اشاراتی صریح و غیر صریح شده است.
یکی از این موارد، وعده خداوند در قرآن کریم است که چنین میفرماید:
📖{وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ}
[الأنبیاء: 105]
📖 در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند شد».
این وعدهی صریح الهی است که قطعا محقق خواهد شد. اما جالب است که وقتی امروزه به مزامیر داود (علیهالسلام) مراجعه میکنیم، آثاری از این وعدهی مسبوق به سابقهی الهی در آن مشاهده میکنیم.
از جمله:
〽️〽️ زیرا که شریران منقطع خواهند شد. و امّا منتظران خداوند وارث زمین خواهند بود.
عهد قدیم، مزامیر، فصل 37، فقره ی 9.
و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانیِ سلامتی متلذذ خواهند گردید.
عهد قدیم، مزامیر، فصل 37، فقره ی 11.
〽️〽️ زیرا که بازوهای شریران، شکسته خواهد شد. و امّا صالحان را خداوند تأیید میکند. خداوند روزهای کاملان را میداند و میراث ایشان خواهد بود تا ابدالآباد.
عهد قدیم، مزامیر، فصل 37، فقره ی 17و18.
〽️〽️ صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود.
عهد قدیم، مزامیر، فصل 37، فقره ی 29.
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
@DinAssLamm
قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بخوان دعای فرج را دعا اثردارد
دعاکبوترعشق است بال وپردارد
⚘اللهم عجل لولیک الفرج ⚘
@DinAssLamm
12.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬زیارت حضرت ولی عصر (عج) در روز جمعه
🎤 #استاد_فرهمند
📌چند دقیقه وقت بگذاریم برای زیارت امام زمان (عج)
@DinAssLamm
28.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟥کلیپ ۱۳رجب
🟦اثبات ولادت #امیرالمؤمنین علی علیه السلام
@DinAssLamm