18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 نماهنگ | دعای امام زمان(عج)
🎥 قرائت دعای سلامتی امام زمان(عج) توسط حضرت آیت الله خامنهای
✏️ رهبر انقلاب: وقتی «اَلّلهُمَّ کُن لِوَلِیّک» را میخوانید، در واقع دارید ارتباط میگیرید با امام زمانتان، که فرمودهاند: ما را دعا کنید، ما هم شما را دعا میکنیم.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
↴#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
↴@Dlarammm7 🖇❤️🩹
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸﷽🌸
💠دعای عهد با صدای فرهمن
اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوب
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
↴@Dlarammm7 🖇❤️🩹
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماهنگ_الهی_عظم_البلا
همخوانی شهدا ...
🕥سـاعـت عـاشقـے
اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
↴↴@Dlarammm7 🖇❤️🩹
شب اول ربیع الاول:
این شب به نام «لیله المبیت» مزین است، در این شب یک حادثه مهم تاریخی واقع شده است؛ در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از مکه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیرمؤمنان حضرت علی(علیه السلام) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ایشان در بستر آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) را بکشند، حضرت علی (علیه السلام) را دیدند که از آن بستر برخاست، بدین ترتیب، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در فرصتی مناسب خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و امام علی(علیه السلام) نیز با این فداکاری، عشق، علاقه و برادری خود را نسبت به ایشان نشان داد؛ این در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی را که در آن بستر خوابیده بود به قتل برسانند. بنابراین آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آیه 207) بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند; وخداوند نسبت به بندگان مهربان است» درحق امیرالمومنین (علیه السلام) نازل شد.سال هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است وتحولی عظیم در جهان اسلام روی داد.
⇦ #عهد_میبندم هر صبح با آقامون ❤️🔥🤝
#امام_زمان
اۍنبضزمان؛
زمانہدلگیرشدهاست!
برگردکهظھورتان دیرشدهاست..(:💔
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
'
'
𝐂𝐡𝐚𝐧𝐞𝐥𝐞𝐡: @Dilaurum
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
↴
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
•┈••✾❀🕊🌱❀✾••┈••
@Dlarammm7 🖇❤️🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خم ابرو بگشایید ربیع آمده است...
@Dlarammm7 🖇❤️🩹
خدایا!
منهرگزبهخیرینرسیدهام
مگرازجانبتو
وهرگزاحدیازمنشریرابرنگردانده
غیرِتو،
ودرامرآخرتودنیایم
بهڪسےجزتوامیدندارم..
_صحیفہسجادیہ🍃
@Dlarammm7 🖇❤️🩹
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خانم خبرنگار و آقای طلبه💗
پارت٩٢
امروز بیست و دوم اسفنده و دقیقا یک هفته مونده تا نزول بلای آسمونی به سرم
امروز با مامان اینا رفته بودیم خرید وسایل سفره عقد و این چیزا
هر لحظه که توی بازار قدم بر میداشتیم فکر و ذهنم پیش محمد بود... چی میشد الان اون کنارم راه میرفت... اگه اون بود دوتایی مغازه هارو میگشتیم... اون برام لباس انتخاب میکرد... من برای اون... دست تو دست هم راه میرفتیم... هی... ولی الان چی... من و فاطمه عقب... مهدی و علی پشت سرمون... من توی فکر محمدم... مهدی تو فکر چزوندن من... از مهدی متنفرم... آرزوی مرگشک دارم... ولی من که به لطف این سرنوشت لعنتی قراره زنش شم... نامردیه فکرم پیش محمد باشه... ولی چیکار کنم که این قلب و این فکر پیشش مونده و دیگه نمیشه پسش گرفت
ساعت هشت و نیم بود و از بس طول و عرض بازار رو رفته بودیم و اومده بودیم پاهام از درد آتیش گرفته بود
فقط خرید آینه و شمعدونی مونده بود
عین بقیه خریدا بدون هیچ دخالتی انتخاب رو به بقیه سپردم.
هیچ شور و اشتیاقی نداشتم...
فاطمه جلوی یه آینکه بزرگ قدی ایستاد و گفت: فائزه عکس بگیر از این زاویه ازم
با دوربین عکسشو توی آینه انداختم و بهش لبخند زدم
گوشیم توی جیب شلوارم شروع به لرزیدن کرد...
به بدبختی آوردمش بیرون و نگاهم مات شماره ای شد که پیام داده بود...
دستام میلرزید و به نفس نفس افتاده بودم چشمام پر از اشک شده بود و دهنم خشک...
صفحه پیام رو باز کردم و سریع چشمامو بستم... رد اشک گونه هامو گرم کرد... احساس مختلف توی قلبم سرازیر شد... ترس... عشق... هیجان... دیگه نمیتونستم تحمل کنم و چشمامو باز کردم و پیام رو خوندم
سلام علیکم خانم جاهد...
میخواستم تماس بگیرم ولی گفتم شاید... به هرحال اینجوری بهتره... خواستم هم بهتون تبریک بگم بابت ازدواجتون هرچند تاریخ دقیق رو نمیدونم و دعوتتون کنم برای شب بیست و نهم اسفند جشن عقدم... خوشحال میشم با خانواده و همسرگرامی تشریف بیارید... فاطمه جانم سلام میرسونه... خدانگهدار*
جریان خون توی رگام یخ بست... احساس سرمای شدیدی بهم دست داد... دستمو به دیوار گرفتم تا نیوفتم... بالاخره تموم شد... سرنوشت تلخ من سلام...
عشق اول و آخر من خداحافظ...
#ادحدیث
https://eitaa.com/dfghkibnl0987