✨
مهم نیست
اگر انسانی برای کسی که دوستش دارد
غرورش را از دست بدهد؛
اما فاجعه است
اگر بخاطر حفظ غرور
کسی را که دوست دارد از دست بدهد …!
💚💚
دوست داشتنت..
صبح و شام به من تزریق میشود
من معتاد عشق توأم!
تازه این روزها دوز اعتیادم بالا رفته انگار..
شبها دیوانه ترم
بی خواب ترم
آشفته ترم..
🍂
لیاقت چیست؟!
لیاقت آن است که تو در یک رابطه بتوانی بهترین و خالصترین محبت ها
را بدهی..
و بیشترین لذت و رضایت را ازکمترین لطف و عنایت طرف مقابلت دریافت کنی!
حالا در ارتباط با خدا چقدر لایقی؟!
در ارتباط با امام زمانت چقدر؟!
تو رابطت با دوستت چقدر؟!
من که خیلی بی لیاقتم😐😔
چه کسی میداند مسافر بعدی کیست؟!
به یاد نفس های گرمی که امروز در خاک سرد خفته اند..
فاتحه و صلواتی ختم میکنیم...🌹
بزرگترین چالش زندگی ام این است؛
سرد است هوا و...
گرم است دلم!
#قطب_به_وقت_استوا
❤️
&میدونم دوسم داری اما دوست داشتنت، برام کافی نیست....
&میدونی عاشقتم دونستنت برام فایده ای نداره...
&میدونم که هستی اما بودنت برای من نیست..
&اومدم که تنها نباشم بودنت تنهاترم کرد!
&وبا اینهمه من هنوز هم عاشقم!!
+یکی نیست بگه..
+مریضی تو!
+حالت خوش نیستا!
بابا بی خیال...
منو جمم کنه تا دیگه اینجا نباشم.
🍂
.
رفتن بد است …
اما بعضی ماندن ها هم افتخار ندارد.
چه رفتن ها که میارزد به ماندن های پوشالی
.
نمیخوام مثه همه شعار بدم بگم:
اونی که میخواد بره رو بذارید بره!
نه اتفاقا!
اگه میخوایش با جون و دل نذار بره...
کاری کن نه تنها از رفتن پشیمون بشه،
بلکه پشیمون باشه از اینکه یه روزی خیالِ به رفتن داشت...!
اما اگه بعدِ تلاشِ تو، بازم موندنی نبود،
خودت پیش قدم شو برا رفتن...
یه رفتنِ واقعی و بیبرگشت...
یه رفتن سرد اما محکم...
CQADBAADwgMAAo7EYFP9rI2ss11kaQI(1).mp3
5.1M
#کربلایی_حمید_علیمی
🎼 سنه قربان حسین...
✨ شب جمعه حرم یار چه دیدن دارد
به خدا ناز رقیه کشیدن دارد...♡
#شب_زیارتی_سیدالشهداءع💔
نیایش صبحگاهی
پروردگارا
ای که همیشه عاشقانه مرا هدایت کردی
به تو نیاز دارم !
محتاج مهر و عشقِ بی حد و کرانت هستم.
راه را به من نشان بده
هدایتم کن به سویی که عشق باشد،
هدایتم کن به سویی که پاکی باشد و خوبی و مهربانی،
هدایتم کن به راهی که انتهایش نور باشد،
نوری که از عشق تو می تابد .
هدایتم کن به راهی که آرامش را قرین لحظه هایم کند.
آمین
صبح از خواب بیدار میشوی و صورت نشسته زره جنگ میپوشی و آغاز به جنگیدن میکنی...
با لشکرِ غمها ، لشکرِ دلتنگیها ، لشکرِ نگرانی های آینده ، لشکرِ خاطرات ، لشکرِ گذشته ، لشکرِ نیازهای عاطفی ، لشکرِ مادیات ، لشکرِ شکستها و اصلاً گاه لشکرِ خوشبختیها و پیروزیها...
یک روزهایی آدم به خودش میآید و میبیند آنقدر درگیر جنگ بوده که خودش را فراموش کرده است!
وسطِ این همه جنگ ، یک روز دلمان برای خودمان تنگ میشود...
به آینه نگاه میکنیم و بعد خودمان را میبینیم که با بُغض میگوید که " فلان فلان شده ، مگر برای من نمیجنگی؟ پس چرا من را نمیبینی؟!
چرا من را فراموش میکنی؟!
چرا وسطِ جنگ من را گُم میکنی؟!
چرا اصلاً به من شمشیر میزنی؟ "
الحق که بدترین نوع دلتنگی این است که آدم دلش برای خودش تنگ شود...
این دلتنگیِ کذایی از دلتنگی برای مادر و پدر هم بدتر است...
یک روزهایی باید زره را از تن در بیاوریم
دستِ خودمان را بگیریم و ببریم گردش به صرفِ بستنی و چلوکباب ، بی هیچ جنگ و هیاهو...
#صبحتون_عاشقانه ❤️✨❤️