#قاصدک
خَبر از من بِبَر و
با خَبری
باز بیا...
از مَنِ خَسته بُرو
با خَبرِ یار
بیا...
#قاصدک
لحظۂ دیدار
بِجای من و دِل
بوسه بر
چهرۂ چون ماهِ نگارَم
بِنِگار...
#قاصدک
نکُند رَفته و بَعد
دیر کُنی
یا خَبر را بِبَری
نَزدِ نِگار
گیر کُنی...
#قاصدک
مُنتظرَم
زود بیا با خَبرش
نکُند
فاش کُنی
دَردِ دِل از
هِجر و غَمَش...
که اگر
بی مَن و این عِشق
خوش است
#قاصدک هیچ مَگو،
اصلاً این قصّه
بَس است...
برو و چَرخ
بِزَن دورِ سَرَش
زود بیا
از #خُدا
بَهرِ نگارَم
تو فقط
خَنده بِخواه
که صِدای خوشی اش
گوشِ فَلک را
بِدَرد...
تا کسی
فِکرِ پریشانیِ او را
نکُند...
#قاصدک
عَطرِ گُلِ یاس
به هَمراه بِبَر
لااقل #تو
مَنِ بی حوصله
از یاد
مَبَر...