eitaa logo
دخترونه
2هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
5 فایل
تعرفه تبلیغ 👇 @tabligh_honar_dar_khane
مشاهده در ایتا
دانلود
36.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕پیرمرد تو جاده یه جمله جالبی گفت که حیفم اومد به شما هم نگم: زندگي مثل آب توی ليوانه ترک خورده ميمونه... بخوری تموم ميشه نخوری حروم ميشه از زندگيت لذت ببر چون در هر صورت تموم ميشه... از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر! به قول فامیل دور که میگفت: آقای مجری بهت یه نصیحت برادرانه میکنم اگه زندگیت ته کشید بشین با ته دیگش حال کن ! هی نگو به آخرش رسیدم..... ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی رویایی از تصاویری زیبا که هیچ گاه در عمر خود ندیده اید ! این تصاویر و موسیقی آرامش سرشاری را به جانتان تزریق می کند👌👌 ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
دلتان نگیرد از تلخی ها؛ یک نفر هست همین حوالی، دورتر از نگاه آدمها، نزدیکتر از رگ گردن، روزی چنان دستتان را میگیرد که مات میشوند تمام کسانیکه روزی بهتان پشت پا زدند الهی🙏 ای نفست هم نفس ِ"بی‌ڪَسان" جزتوکسی نیست کَس ِ"بی‌ڪَسان" بی‌ڪَسَم وهم نفس من"تویی" روبه که آرم که ڪَس ِمن"تویی ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
1.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباالفضل العباس یا قمربنی هاشم (علیه السلام) ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
یه اهل دلی می گفت......💔😔 صلی الله علیک یا ابا عبدالله😔💔 ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اقرار میکنم به گناه و بعید نیست منکر شود خدا و بگوید: کجا؟ چه بود؟! ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
{۰ می‌گفت: {۰ هرکسی روزی ³ مرتبه {۰ خطاب به حضرت مهدی ~عج~ بگه : {۰ بابی انت و امی یا اباصالح المهدی {۰ حضرت یجور خاصی براش دعا میکنن .. :) { شهید بابک نوروزی}🌱 🕊 ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣9⃣ اون شب به اصرار من قرار شد این مراسم عقد خیلی کوچیک و مختصر باشه و فقط درجه یکا رو دعوت کنیم. و اینکه همون شب توی خونه عاقد بیاد و عقد ببنده نه اینکه از صبح بریم محضر... حتی یک ساعت دیرتر محرم شدن با مهدیم برام غنیمت بود😢 امروز بیستم اسفنده و یعنی فقط نه روز مونده بود تا بدبختی😢 از امروز به بعد دیگه کلاسای دانشگاه تق و لق برگزار میشن منم تصمیم گرفتم دیگه نرم. با بچه ها خداحافظی کردم و از در دانشگاه اومدم بیرون. سوار ماشین شدم و زنگ زدم به فاطی و گفتم آماده شو میام دنبالت بریم یکم بگردیم😉 در خونه سوارش کردم و رفتیم. فاطی: به سلام عروس خانوم😍 _علیک سلام ننه بزرگ😂 فاطی: کوووفت بی ادب اگه به علی نگفتم😝 _اگه منم به گودی نگفتم😜 فاطی: یاحسین😳 گودی کیه؟ _مهدی گودزیلا رو میگم ها😂 فاطی با خنده گفت: خاک تو سرت ناسلامتی قراره زنش شی ها😂 _ببین من زن اینم بشم بازم واسه من همون زامبی ی گودزیلا ی جنگلیه☺️ فاطی: اینجوری که تو پیش میری ماه اول طلاقت داده ها _اتفاقا قصدمم همینه که بره طلاقم بده بگه مهرم حلال جونم آزاد😂 فاطی: این مثل برای خانوماس ها _ایش اون جنگلی اصلا قاطی ادم نیست چه برسه خانوم یا اقا باشه😁 فاطی: کجا داری میری زنه جنگلی؟ _هیچی فعلا بپر پایین دوتا کاسه آش بگیر دلم هوس کرده بعد بهت میگم😊 فاطی: تو دهات شما خجالتم خوب چیزی هست؟😁 _نه نیست😊 فاطمه پیاده شد و از مغازه دوتا کاسه آش رشته خرید و سوار شد. همونجور که میخوردم راه افتادم. فاطی: تصادف میکنیم ها وایسا بخور اول😖 _نترس ننه جون😄 فاطی: خب کجا میخوای بری حالا😳 _اوه بابا تو چقدر عجله میکنی خب خودت میفهمی یکم صبرکن😡 فاطی: باشه بابا حالا بیا منو بخور😣 ... ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣9⃣ توی پارکینگ جنگل قائم ماشین رو پارک کردم و یه آخیش طولانی گفتم😊 به فاطمه نگاه کردم داشت با تعجب نگام میکرد. فاطی: واسه چی اومدیم اینجا😳 _اومدم بگردونمت خواهری😊 فاطمه مشکوک نگاهم کرد: واسه چی اینجا؟😒 نفس عمیقی کشیدم و گفتم: هیچی همینجوری چون اینجا خوش هواست😊 با فاطمه از ماشین پیاده شدیم و از محوطه سرسبزش رد شدیم تا رسیدیم به حوض بزرگی که پر از فواره بود. _فاطی بیا همینجا بشینیم رو چمنا😍 فاطی: ای بابا حداقل بزار بریم یه چیزی بگیریم بخوریم. _حالا دو دقه بشین هوا بخوری بعد بفکر اون شیکمت باش حاج خانوم😁 من و فاطمه روی چمنای کنار حوض نشستیم و خیره شدیم به آبشار مصنوعی که از پشت فواره ها معلوم بود... من با قصد و فاطمه بی قصد...😔 _فاطمه فاطی:جانم _شب عقدمون من میام خونه شما فردا صبحم با یه بلیت دوتایی میریم جنوب... خوبه؟ فاطمه نود درجه گردنشو چرخوند و تقریبا با داد گفت: چی؟؟؟؟😳 _همینی که شنیدی فاطمه حرف اضافم نباشه😒 فاطی: بریم جنوب؟؟؟؟ روز اول عقدت؟؟؟ روز عید نوروز؟؟؟ دوتا دختر؟؟؟؟ _رضایت همه یا من تو فقط بیا...😔 فاطی: بلیط گرفتی؟ _نه فردا میریم دوتایی دنبالش😁 فاطی: فائزه... محمدجواد کی عقد میکنه؟ _هی.... احتمالا همین روزای آخر اسفند...😔 فاطی: نمیخوای زنگ بزنی حداقل به محمدجواد تبریک بگی؟ _چی میگی واسه خودت فاطمه😡 آقای حسینی از زندگیه من برای همیشه حذف شدن😕 فاطمه همونجور که بلند میشد زیر لب گفت: باشه منو گول بزن... دل خودتم میتونی...😏 شب تا ساعتای هشت و نیم جنگل بودیم بعدم شام خوردیم و فاطمه با من اومد خونمون بخوابه که صبح باهم بریم بلیط بگیریم. وقتی رسیدیم خونه خاله و مهدی زامبی هم اونجا بودن😡 سر دردو بهونه کردم و رفتم تو اتاقم بست نشستم. حوصله بیرون رفتن و قرار گرفتن تو محیطی که برام مثل جهنم بود رو نداشتم😁 روی تخت دراز کشیدم و پتو رو تا سرم کشیدم. امروز آهنگ بی بی بی حرم حامد اومده بود روی سایتا... دانلودش کردم و بعدم پلی ش کردم... یاد محمد افتادم... تصور کردم محمدو که داره اون آهنگ رو میخونه... هی.. خیلی سخته تا آخر عمر حتی با شنیدن صدای خواننده محبوبت یاد عشق اولت بیوفتی...😭 یا زهرا کمکم کن... بچگانس این آرزو... و خیلی محال... اما وقتی طرف حسابت بی بی بی حرم باشه هیچ چیز محال نیست... یازهرا یعنی ممکنه محمد مال من باشه....😭 ... ____●○•°🦋●○•°______ @dokhtaran_zinabi👈