•❤️•
#عاشقانه_حضرت_علی_وحضرت_زهرا
اطراف شهر چشم انداز خوبی داشت. بعدازظهر با فاطمه به آنجا رفتیم. میان نخل ها قدم زدیم، حرف زدیم، شوخی کردیم. خسته که شدیم، کنار جوی روی تخته سنگی نشستیم. فاطمه از کیفش ظرف خرما را درآورد و دهانم گذاشت(۵١)
– خودت هم بخور
– همسر جان میل کنند، انگار من خوردهام.
۵١)فرهنگ فاطمیه،، ص١٨٩، تحلیل سیره فاطمه زهرا سلام الله علیها، ص١٣۴
#عاشقانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•📮♥️•
-
-
همِہگلولہها؎ِجَنگنرممِثلخمپارهشَصتہ!
نہسوتدارھونہصِدا...
وقتۍمیفَهمیماومده؛ڪِہمیبینیم:
فلانۍدیگِہهیئتنِمیاد؛
فلانۍدیگِہچادرسَرشنمیڪُنہ!!
‹-شھیدحجتاللھرحیمۍ-›
-
-
#شهیدانه
『 @Dokhtarane_parva 』
•📓🔗•
-#آقامونه
-
چگونہسیࢪشودچشممـ،ازتمآشآیت؟!
ڪہجاودانہترینلحظھےِتماشایۍツ
-
-
#مقام_معظم_دلبری😍
『 @Dokhtarane_parva•🖤•
دخترانِ پرواツ
#از_روزی_که_رفتی👀📚 _پس مرد خوبیه! _برای ما بیشتر پدره! دلش حسرت زده ی پدر بود! آنقدر حرفش حسرت داش
#از_روزی_که_رفتی👀📚
_من به خواست خودم وارد زندگی آقای زند نشدم که الان به خواست خودم برم بیرون.
_بالخره که صدرا طلاقت میده، تو زودتر برو!
_کجا برم؟
_تو کار داری، حقوق داری، میتونی زندگی خودتو بچرخونی. از اون خونه برو! من صدرا رو راضی میکنم.
_هنوز نفهمیدید آقای زند دیگه به حرف شما زندگی نمیکنه!
_و این تقصیر توئه... تو بری همه چیز درست میشه!
رویا فریاد زد و آیه نفس گرفت. صدا را شناخته بود. از مراجعش عذرخواهی کرد و به سمت اتاق رها پا تند کرد. تازه وارد پنج ماهگی شدهِ بود و سنگینیاش هر روز بیشتر میشد، در اتاقِ رها را که باز کرد، چند اتفاق افتاد... رها رو گرداند سمت در و نگاه به آیه دوخت. رویا آیه را دید و برافروخته تر شد و فریاد زد:
_همهش تقصیر شما دوتاست، شوهرمو دوره کردید که از من بگیریدش!
رها چشم از آیه نگرفت. نگاهش شرمنده ی آیه اش بود. رویا به سمت رهایی رفت که ایستاه بود مقابل میزش و نگاه به آیه داشت. با کف دست به سینه ی رها زد. رهایی که حواسش نبود و با آن ضربه، به زمین افتاد و چشم هایش بسته شد.
آیه جیغ زد و نگاهش مات رهای بیحرکت شد. خون روی زمین را که قرمز کرد، دکتر صدر و مشفق هم رسیدند... سایه که رها را دید جیغ
کشید.
دکتر مشفق: خانم موسوی... خانم موسوی... با اورژانس تماس بگیرید!
تمام مراجعان و کادر درمانی آنجا جمع شده بودند. دکتر مشفق در حال معاینه ی رها بود، استاد روانپزشکی رها بود. پلیس آمد، اورژانس هم آمد،
یکی رویا را برد و دیگری رها را!
『 @Dokhtarane_parva 』
#از_روزی_که_رفتی👀📚
در بیمارستان، رها هنوز بیهوش بود. آیه بالای سرش دعا میخواند و گه گاه با تلفن رها به صدرا زنگ میزد... هنوز خاموش بود!
آیه به پلیس هر آنچه را که دیده بود گفته بود و اکنون منتظر همسر رها بودند! طرف کدام را میگرفت؟ زنش یا نامزدش؟
بعد از چند ساعت بالخره تماس برقرار شد و صدای صدرا در گوشی پیچید:
_رها الان کار دارم، تازه از دادگاه اومدم بیرون! تا نیم ساعت دیگه یه دادگاه دیگه دارم، خودم بهت زنگ میزنم.
قبل از آنکه تماس را قطع کند آیه سخن گفت:
_آقا صدرا!
قلب صدرا در سینه اش فرو ریخت؛ از صبح دلش شور میزد و حالا... چرا آیه با تلفن رها به او زنگ زده بود؟ رهایش کجاست؟
_چی شده؟ رها کجاست؟
_بیمارستان... بیاید! بهتون نیاز داره.
صدرا بدون فکر کردن به هر چیزی فقط گفت:
_اومدم!
صدرا بیقرار بود، با سرعت میرفت. به بیمارستان که رسید، چشم چرخاند برای دیدن آشنا... کسی نبود! از اطلاعات درباره ی رهای این روزهایش پرسید و به آیه رسید...
_آیه خانم!
آیه نگاه به صدرای بی قرار کرد، میدانست سوالش چیست، پس منتظر نشد که او بپرسد: _بیهوشه، هنوز به هوش نیومده؛ ضربه ی سختی به سرش خورده!
_چرا؟ تصادف کردید؟
تلفن صدرا زنگ خورد. پدر رویا بود! چه بدموقع! صدا را قطع کرد اما دوباره زنگ خورد. کالفه از آیه عذرخواهی کرد و جواب داد:
_الان نمیتونم، باهاتون تماس میگیرم!
『 @Dokhtarane_parva 』
#سلام_به_امام_زمانم🙂❤️
✨ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ
سلام بر تو هنگامي كه بر مي خيزي، سلام بر تو زماني كه مي نشيني
⇦ روزمون ࢪو با سلام بہ امام زمان شࢪوع ڪنیم ↯ 👀
🖤 ➣『 @Dokhtarane_parva 』
#سیدناخامنهای:
آزمونهایی سر راهِ کشورها و ملّتها قرار میگیرد
که در آن آزمونها گاهی خوب میدرخشند؛
مخصوص ملّت ما هم نیست،
منتها برای ملّتِ ما در دوران انقلاب
و بعد از پیروزی انقلاب تا امروز
از این آزمونها زیاد بوده است
و از این درخششها هم زیاد بوده است
و ملّت درخشیده که یکیاش
روز نهم دی سال ۸۸ بود.
یعنی حضور ملّت در عرصهی فضای عمومی
و در کف خیابانها توانست یک توطئهی ریشهدار
و مهم را از بین ببرد. پریروز مردم
در سرتاسر کشور، آن روز را، آن حرکت را،
آن قیام مردمی را گرامی داشتند؛
پاسداشت آن حرکت بزرگ و آزمون بزرگ بود
که بسیار چیز لازمی است.
۱۳۹۸/۱۰/۱۱
#آقامونه #نه_دی
『 @Dokhtarane_parva 』
هدایت شده از ریحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷سالروز حماسهی ۹ دی
🌱 @Khamenei_Reyhaneh
.💖.
#تلنگر
🌱بزرگیمیگفٺ:
همهمردمنسبتبههمدیگهحقالناسدارن!!
پرسیدمینیچیکهنسبتبههم؟
فرمودنوقتییکیزارمیزنه
تاامامزمانشروببینه.
یکیمبیخیالدارهگناهمیکنه!
اینبزرگترینحقالناسیهکهباهرگناه..
میفتهبهگردنمون(((:💔"
#تلنگر
#امام_زمان
『 @Dokhtarane_parva 』
#خنده_حلال😂
با مادرم داشتیم انباری خونه رو تمیز میکردیم ...
یهو یه بسته مداد رنگی بیست و چهارتایی پیدا کردم. نشون مامان دادم .
زد زیر خنده، گفت: وقتی بچه بودی، اینو خریدم که هر وقت بیست گرفتی بهت بدم ...
خاک تو سرت... 😐😂✋
#لبخند_بزن_رزمنده☺️
『 @Dokhtarane_parva 』