eitaa logo
دختران چادری🌹 ''🇵🇸
191 دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
37 فایل
نظرات ناشناس شما https://harfeto.timefriend.net/16312864479249 مدیر اصلی کانال @ftop86 جهت تبادل @Jgdfvhohttps (فقط کانال مذهبی پذیرفته می‌شود) جهت ادمین شدن @ZZ8899 همسایه‌‌ کانال🌸🌸 @Khaharaneh_Chadoory1400
مشاهده در ایتا
دانلود
يا صاحب الزمان عج من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! اللهم عجل لوليک الفرج🤲
🌺 آثار تسبیحات حضرت زهرا (س) 🌾 جلوگیری از تیره بختی 🌸 امام‌صادق علیه السلام به من فرمود: ای ابو‌هارون،‌ ما کودکان خود را همان‌گونه که به نماز فرمان می‌دهیم،‌به تسبیح حضرت زهرا(س) نیز امر می‌کنیم. پس بر این ذکر مداومت کن؛ زیرا هر بنده‌ای بر آن مداومت کند، تیره بخت نمی‌شود. 🌾 خشنودی خداوند، دوری کردن شیطان 🌼 امام باقرعلیه السلام فرمود: ‌هرکس تسبیح حضرت زهرا را بگوید،‌سپس طلب آمرزش کند، آمرزیده خواهد شد. این تسبیح به زبان یک‌صد مرتبه است، ولی در میزان عمل یک هزار تسبیح به حساب می‌آید و شیطان را دور و خداوند رحمان را خوشنود می‌سازد.» 🌾 آمرزش گناهان 🌷 امام صادق علیه السلام نیز به فضیلت تسبیح بعداز نمازهای واجب چنین اشاره کرد:‌ « مَن سَبَحَ تَسبِیحَ فَاطِمَةَ ع قَبلَ أَن یَثنِیَ رِجلَیهِ مِن صَلَاتِهِ الفَرِیضَةِ غَفَرَ اللَهُ لَهُ ، هرکس بعداز نماز واجب تسبیحات حضرت زهرا(س) را بجا آورد قبل از اینکه پای راست را از بالای پای چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده می‌شود» ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خسته نباشید اگرزحمت نیست این هشتک رو هر جا که می شناسید به اشتراک بزارید تا به بعضی ها بفهمانیم این دهه حرمت دارد
⚠️ ⃟شاید_تلنگر گفت‌ازشنبه‌دعای‌عهد‌را‌میخوانم 📖😊 شنبه‌شداز‌هفته‌دیگر 🙂📆 هفته‌دیگرشدگفت حوصله‌ندارم 😪 حوصله‌اش‌سرجاش‌اومد‌ ☺️ گفت وقت‌ندارم ⌚️😕 ‌‌وقت‌که‌داشت ☺️ بازم‌‌از‌شنبه 📆😟 بعدیه‌چشم‌برهم‌زدن‌دید‌که‌امام‌زمان‌ظهور کرد ونتوانست‌که‌ازجمع‌یارانش‌باشد...! رفیق‌ هیچ‌چیزی‌رابرای‌فردا‌نگذار ❌ مخصوصا‌ دو‌چیزرا✌️🏻 ¹- یار‌امام‌زمان‌شدن ²- توبه ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- -‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ الحمـدللّٰھ‌ڪہ‌نـوڪرتم . . الحمـدللّٰھ‌کہ‌مادرمـۍ . .🖤 💔:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌- - ـ ـ ـ ـــــ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
᪥࿐࿇🌹✶﷽✶🌹࿇࿐᪥ ‌ مراسم چهلم شهید آرمان علیوردی👆👆👆👆👆
🐬🦋🌌🐬🦋🌌🐬🦋🌌🐬🦋🌌🐬 🌊 یه حس خاصی بهم دست داد نمیدونم دلیلش چی بود. امیرعلی_ اینجا مزار شهداس . _ اون خوشگله هم اینجاست. امیرعلی خندید و گفت : امیرعلی _ اون خوشگله لبنانه. من میشینم تو ماشین حوصله ندارم. امیرعلی_ حوصلت سر میره ها. _ اومممم. خیلی خب بریم . وارد اون قطعه شدیم. برام جالب بود. یه خانم محجبه که داشت ریسه گل درست میکرد برای قبر یکی از شهیدا. یکی دیگه داشت حلوا پخش میکرد. یه پیر زن هم نشسته بود سر قبر یه شهید و داشت گریه میکرد. نمیدونم چرا ولی بدجور دلم براش سوخت . و کمی اونور تر….. نمیتونستم چیزی رو که میبینم باور کنم. یه دختر بچه ۴٫۵ ساله سرشو گذاشته بود رو یه قبر و گریه میکرد و میگفت: بابایی. بابا پاشو دیگه. بابا دلم برات تنگ شده. یعنی باباش شهید شده بود ؟ نه مگه میشه ؟ الهی بمیرم. با حس خیسی گونم متوجه شدم حسی که به اون دختر کوچولو داشتم فراتر از یه دل سوزیه ساده بود و پاشو گذاشته بود تو مرحله بعد ؛ اشک ریختن برای کسی که اصلا نمیشناختمش. برگشتم ببینم امیرعلی چه عکس العملی نشون میده که همزمان با برگشتن من یه قطره اشک از چشمش ریخت. میدونستم که امیرعلی ارادت خاصی به شهدا داره ولی فکر نمیکردم ارادتش در حدی باشه که اشک یه مرد رو در بیاره. دل از نگاه کردن به امیرعلی و اون دختر کوچولو کندم و رفتم یه گوشه وایسادم ؛ واقعا نمیتونستم اشک های اون بچه معصوم رو تحمل کنم. امیر علی هم چند دقیقه بعد اومد ؛ امیرعلی_ خواهری من میخوام برم سمت مدافعان حرم ،مامان ایناهم فکر کنم رفتن اونجا. میای؟ اول اومدم بگم نه. ولی یاد اون پسر خوشگله افتادم امیر میگفت اونم مدافع حرم بوده. تو یه تصمیم آنی گفتم خیلی خب بریم. وای چقدر شلوغ بود. همه چشماشون خیس بود حتی مردا. و اکثرا هم از اون تیپ آدمایی که من اصلا خوشم نمیومد ازشون آدمایی مثله مهدی. البته نمیدونم چرا انگار چهره های اینا خیلی معصوم تر از اون گودزیلا بود. یادآوری امیرعلی و برخورداش برام یادآور شد که همه آدما مثله هم نیستن. همچنین برخوردی که از فاطمه و زهراسادات و ملیکا سادات دیده بودم خیلی با برخوردای اون دختر محجبه های دانشگاه و حتی مدرسه فرق داشت. با صدای امیرعلی برگشتم سمتش امیرعلی_ سلام حاج آقا. حال شما؟ روحانیه_سلام امیرعلی جان. خوبی؟ کم پیدایی از شلمچه که برگشتیم دیگه……. گفتم شاید امیرعلی دوست نداشته باشه اون حاج آقاعه منو با این تیپ ببینه به خاطر همین رفتم اونور و دیگه حرفاشونو نشنیدم 🐬🦋🌌🐬🦋🌌🐬🦋🌌🐬🦋🌌🐬
﷽ 🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃 🌊 _ مامان ، من دارم میرم امیرعلی_ ببخشید بانو. میتونم بپرسم کجا تشریف میبرید؟ البته اگه فضولی نیستاااااا _ اختیار دارید حاج آقا. دارم تشریف میبرم مسجد راز و نیاز کنم دعا کنم یه عقلی به تو بده . وای کاش مسجدو نمیگفتم الان میفهمه مسخرش کردم ناراحت میشه یه وقت. امیرعلی_ مچکرم خواهر. مارو هم از دعای خیرتون محروم نفرمایید. بله طبق معمول خان داداش ما از مسخره شدن توسط دیگران ناراحت نشد. اوووووف البته خوبه ها. _ باشه. افتخار میدم که بدونی کجا تشریف میبرم . داریم با بر و بچ میریم دربند. امیرعلی_ خواهری دربند محیطش خوب نیست به خصوص برای چندتا دختر تنها. کاش هماهنگ میکردی باهم میرفتیم یه سری. _ امیر داداش اولا که ضد حال نزن. بعدشم دوستای من همه آشنان ؛ یاسی و شقایق و نجمه. الان بیا بریم. امیرعلی_ الان که نمیتونم قرار دارم. _ پس بابای امیرعلی_ حانیه _ تانیا هستم. امیرعلی_ خواهری مواظب خودت باش. این دل نگرانی های برادرانشو دوست داشتم ؛ اما ارزو به دلم موند یه بار تانیا صدام کنه. کلا تو فامیل همه حانیه صدام میکردن ، اسمی که ازش متنفر بودم…. 🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃🍎🍃
حرفی_نظری_انتظاراتی_سوالی و .... دارید در مورد رمان دارید . ●به صــــورت نـاشنـاسـ... برای ما ارسال بفرمایید● 👇 https://harfeto.timefriend.net/16668633602491 نظر شما عزیزان در مورد رمان چیه ؟ بـاتــشـــکر🌹 🌹
{🌱•ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •🙂💔• ببینم رفیق اگه تو یه نفر رو خیلی دوست داشته باشی براش چی کار میکنی؟! برای اینکه خوشحالش کنی و ازدستت راضی باشه هر کاری می کنی درسته؟! حتی اگه طرف مقابلت زیاد دوستت نداشته باشه ولی چون دوستش داری هر کاری میکنی خوشحالش کنی.... تو که نمیدونی چقدر دوستت داره شاید کم...یازیاد... ولی یه لحظه صبر کن! میدونی تو دنیا به این بزرگی هیچ کس هیچ کس مثل خدا و امام زمان دلسوز و مهربان تر از مادر برامون نیست!!! میدونستی آقا امام زمان حتی ماهایی که با گناهمون ظهورشون رو عقب می ندازیم و از دستمون حسابی دلخور میشن هم دوست داره!!! بیشتر حتی بیشتر از ماد نگرانمون هستن.... بیشتر از مادر دلسوز تر... و حتی بیشتر از مادرمون دوستمون دارن و مثل یه پدر واقعی برامون هستن!! امام زمان با کوچیکترین کار ما برای شاد کردنشون کلــــی خوشحال میشن!!!😍 حالا نمی خوای برای پدر مهربونت که انقدر دوستت داره و به فکرت هست به جای گناه کارهایی کنی که خوشحالشون کنی!(: بخدا چیزی تو دنیا به این بزرگی به اندازه ی لبخند رضایت امام زمان نیست!!!!☺️😍🙃🦋 🌺 ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •😭💔• رفیق! حضرت زهراۖ برای امام زمانشون و دفتع از ولایت پشت در کتک خوردن... چادرشون سوخت... پهلوشون شکست..😭 جنینش سِخت شد...💔 صورتش کبود شد😢 اصلا هر بلایی بگی سر حضرت زهرا پشت پیش چشمای امام علی آوردن...🥀 حضرت عباس شمر براشون امان نامه فرستاد همون جا امان نامه رو تیکه تیکه کردن و تا آخرین نفس از جان و مال و همه چیزش برای امام زمانش گذشت...🙂 دستش بریده شد ولی همون لحظه نگاهی به حسینش ۖ با شرمندگی تمام نگاه کرد!!! حالا با لب های خشکیده ی برادرانم چه کنم؟!😭 سرش رفت ولی قولش نه... نمیخوایم این عزیزان رو الگوی خودمون قرار بدیم؟! ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓ @DokgtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •🙂💔• ای کاش می شد... امسال توی ایام فاطمیه... امام حسین دعوتمون کنن پیششون 🥀 امسال ایام فاطمیه در آغوش امام حسین🙂💔 وسط بین الحرمین این بار بگیم.. مظلوم مادر.. بی کس مادر.... ای کاش میشد...🙃😢 ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀━━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀━━┛
{🌱•ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •😍💚• قیامت بے حسین غوغا نداࢪد..🙂✋🏾 شفاعت بے حسین معنا نداࢪد(: حسینے باش که دࢪ محشࢪ نگویند... چࢪا پࢪونده ات امضا نداࢪد؟!🙂😢 ┏━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━┓ @DokhtaranehChadoory ┗°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┛
{🌱•ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •😍🌹❤️• ما تِشنِهِ ے عِشقیمُ وَ شِنیدیم کِه گُفَتن ࢪَفعِ عَطَش عِشق فَقَط نامِ حُسین اَست...!😍🙂 آقا جان!🙂💖 میشه یه شب جمعه... کنار عاشق و شیداهای دیگه ت چشمامو ببندم و داد بزنم: به جون مادرم دوستت دارم...😢😍💔 ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━┛
{🌱•ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •💔😭🥀• مادر جان... در نفس های آخر دعا های نیمه شبت.. مرا هم دعا کن(: آخر وقتی تو بروی... کدام مادر تا سحر برای همه دعا کند؟! وقتی تو بروی خدا پیش ملائکه به کدام بنده ش در حال نماز افتخار کنه؟!😢 وقتی تو بری وقتی علی آمد خانه چه کسی کاری کنه که تموم غم هاش فراموش بشه.... غمخوار علی نرو.... علی خیلی تنها شده🥀😭 ┏━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀━━┛
{•🌱ه‍‌و ال‍‌رح‍‌م‍‌ن‍‌ •🌱} •🌸💖• پیامبر اکرم(ص): فاطمه خداوند با خشم تو خشمگین می شود و با خشنوی تو خشنود میشود!! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 امام علی(ع): اگر خداوند از اگاهان عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر زیاده خواهی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند(حق مظلوم را از ظالم بستانند و به او بازگردانند) حکومت بر شما را رها می کردم آنگاه می دید که ارزش های دنیا برای من از عطسه ی بز بی ارزش تر است!! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ┏━━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━┓ @DokhtaranehChadoory ┗━°❀•°:🎀 - 🎀:°•❀°━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام تو این کانال درس عبرت میدیم به برعندازای اینستاگرامی و ریپورتشون میکنیم در مواردی هم پاتک می‌زنیم به جنگ روانی دشمنان اسلام و ایران 😎 خوشحال میشیم همکاری کنید🙏 https://eitaa.com/joinchat/73531651C02d719c052
خاطره شنیدنی امر به معروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان حرم امام رضا (ع) در تاریخ 9 آذر 1401 ⭕️ ‏سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه‌گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. 21 سالمه ولی مثل 50 ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟‌ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از 8 تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا 10 تومان هم زیاد میشه قبول؟دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‌‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟‌ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم...
ان شاالله بزودی شاهدش هستیم😭😭❤️❤️
Hossein Taheri _ Neshon Nadare Madaram (128).mp3
10.53M
نشون نداره مادرم..منم نشون نمیخوام..😭😭😭