eitaa logo
دختران نظامی
624 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6هزار ویدیو
145 فایل
بسم‌رب‌الشہید ‌مشخصات کانال و‌قسم‌بہ‌خستگے‌چشمانت! ‌ ‌شروع‌خادمے:1400/11/4 پایان‌خادمۍ: انشاءالله‌شہادٺ _‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:) برای حرفای قشنگتون... :) https://daigo.ir/secret/6203690599
مشاهده در ایتا
دانلود
اِلهى وَرَبّى مَنْ لى غَيْرُكَ خدايا، پروردگارا، جز تو كه را دارم
-‌باچادرامون؛ کاخِ‌سفیدتونو سیــــــــاه می‌کنیم🔥!
!💔 ان‌شاءالله انتهای رفاقت همتون این شکلی باشه...
وقتِ مرگم بنویسید به رویِ کفَنم سَر و عمّامه‌یِ من، هر دو فدای وطنم ای دواعش صفتان جمله بسوزید که من تا حسینی شده‌ام، نیست خیالِ بدنم آرزویم به جهان، خادمیِ دین خداست قلمَم جوهرِ عشق است و سلاحَم سُخنم تقدیم به ملبسین عزیزی که، تاج ملائک را روی سر دارند❤️ العمامه تیجان الملائکه
⚠️دختران‌هم‌به‌سربازی‌می‌روند...‼️ همینڪه‌چادربه‌سرمیڪنے... مراقب‌حجابت‌هستے... جامعه‌راازفسادحفظ‌میڪنے... لباس‌زهرااطهرعلیهاسلام‌را درجامعه‌رواج‌میدهے.. خودش‌سربازیست..
🎆 ۲۷ "حمله زینبی" 🔸 بیچاره نمی دونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ... با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست ... از حالتش خنده ام گرفت ... - بزار اول بهت شام بدم ... وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ... کارم رو شروع کردم ... یا رگ پیدا نمی کردم ... یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد ... ✅ هی سوزن رو می کردم و در می آوردم ... می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ... ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ... - آخ جون ... بالاخره خونت در اومد ... یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ... با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد ... خندیدم و گفتم ... - مامان برو بخواب ... چیزی نیست ... انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ... - چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... 😒 🔸اون وقت میگی چیزی نیست؟ ... تو جلادی یا مامان مایی؟ ... و حمله کرد سمت من ... علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد... - چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ...☺️ 🔷سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد ... 💢 حتی نگذاشت بهش دست بزنم ... اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود . ‍‌‌‌‌
🌠 ۲۸ ❤️ مجنون علی 🔷تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت.😒 🔸علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... 🔺 لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ... ❣️ روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... 🔸تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ...😌 ✅ من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... 💕 بو می کشیدم کجاست ... تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ...😢 ☢️ هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... 😌 🔸همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ...😥 💢 بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ... 💔 🔷زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... 🔸تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ... تو اون اوضاع ... 💢 یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ...😭 🌱
🌠 ۲۹ "جبهه پر از علی بود" 🔸با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... 💢 تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود 😭 ... چشم های بی رمقش رو باز کرد ... 💢تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ...😒 🔸مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت: - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ...😒 - برادرتون غلط کرده!!!😕 من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... 😓 🔸محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... 💢و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... 😭 مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... 🔷 اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... 🌷🌺 جبهه پر از علی بود ...
- خانوم یا آقا که هرشب از پنجره‌ی خانه‌ات فریاد می‌زنی: "مرگ بر خامنه‌ای!" من یقین دارم خامنه‌ای هرشب تو را هم دعا می‌کند..✋🏻 |توابین| 💚
جنازه تفنگامون بعد ۴۰ سال هنوز سمت دشمنه‼️
‏جایزه بهترین بوسه در پویش عمامه بوسی هم تقدیم میشود به حاج قاسم عزیز برای خلق این تصویر ماندگار ♥️
بزرگی‌میگفت: ازعَقرب‌نبایدترسید! ازعَقربه‌هایۍبایدترسید که‌بدون‌یادخدابِگذره..🤚🏻🖇 +چقدر‌حق‌میگفت:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه چادر بپوشیـ...فلانـ... و... بهمانـ...و...😕 چقدر مردم دنیا رو جدی گرفتن😏 بیخیال خدا با ماست...🙃
میدونۍ‌خدا‌چۍمیگہ...؟! میگہ...↓ اے‌بنده‌من‌محالہ‌شڪسٺ بخوࢪۍ‌ٺاوقٺۍڪھ من‌ یاوࢪٺم🖤` ...📜
🔴بازیکنان تیم واترپلو ایران در تایلند به صورت کاملا هماهنگ شده سرود ملی را نخواندند طبیعتا با این بی‌غیرت‌ها برخورد نشه بازیکنان تیم ملی فوتبال هم همین جفتک‌ها را در جام جهانی اجرا خواهند کرد. در فرانسه هر کس به سرود ملی بی احترامی کنه ۷۵۰۰ یورو جریمه میشه. اگر دادگاه تشخیص بده این توهین سازماندهی شده بوده ۶ ماه زندانی داره. در آلمان هر کس به پرچم فدرال توهین کنه تا ۳ سال زندانی داره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیم ملی واترپلو در دیدار با هند از خواندن سرود ملی امتناع کردند ماله کش ها بیان وسط
♨️🔥 اعتراضات در یک نگاه: شروع: ۱-📛 زن، زندگی، آزادی ادامه: ۲-📛 سنگ، اغتشاش، قربانی هدف: ۳-📛 بغل، بدن، مجانی، نتیجه: ۵-📛 ویرانی، عریانی، فساد، فحشا، بیماری سوءاستفاده: ۴-📛 داعش، ترور، اسراییل
شا پسری که زده بود زیر عمامه ی یه روحانی بازداشت شد بقیه شاپسرا هم منتظر باشن... این روند در جهت دو قطبی کردن فضای ایران است. در جهت خشمگین کردن جامعه ی مذهبی و واکنش گرفتن... البته همه میدانند که جامعه مذهبی که در دوقطبی شیعه و سنی هوشیاری به خرج داده و راه وحدت در پیش گرفته ، هوشیارانه رفتار میکند... نجابت این جماعت جای خود آنهایی که از این نجابت سو استفاده میکنند هم باید کمی فرصت اینکه در یک اتاق تنها باشند و به کارهای بدشان فکر کنند را پیدا کنند... پرچم بالاست✌️🇮🇷 ✍🏻آقای تحلیلگر