داعش: من زدم منافقین: نه کار حکومت بود آمریکا: داعش زده منافق: نه دروغ میگن کار نظام بود. فی قلوبهم مرض.. #شاهچراغ #شیراز_تسلیت

مگه نمی‌گید این کشته‌های شاهچراغ هم کار جمهوری اسلامیه؟ پس شروع کنید عکساشون و اسماشونو بذارید، برا مظلومیتشون گریه کنید، براشون توئیت بزنید برا کشته شدنشون کنار ضریح فراخوان بدید ولی نمی‌کنید می‌دونید چرا؟! چون در ازاش دلار و فالوور گیرتون نمیاد! تف به شرف نداشتتون #شیراز_تسلیت 🖤🏴 #لبیک_یا_خامنه_ای #ماپشت‌رهبرهستیم 💪🏼

من جوانم.. گناه اگر کردم.. خب غلط کردم💔 ببخشیدم...💔😞 #شب_جمعه #الهی_العفو #امام_زمان علیه السلام ✨

برای توی کوچه رقصیدن ....(:💔🚶🏻‍♂ #شاهچراغ #ایران_تسلیت #شیراز_تسلیت 🖤

🔴 اینترنشنال روش نشد وگرنه مینوشت گروهِ فرهنگی هنری داعش 😏

🌍#حمله تروریستی در آمل معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار مازندران: شامگاه پنج شنبه در یک عملیات تروریستی در شهر آمل، دو نفر از نیروهای بسیج مردمی به شهادت رسیدند. شهید هادی چاکسری متولد ۱۳۷۱ و شهید علی فاضلی متولد ۱۳۷۲ بود.دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی برای دستگیری تروریست‌ها همه امکانات خود را بسیج کردند. دستگیر نشدن تروریست ها در لحظه اول حاکی از این است که حمله با سلاح گرم و از فاصله دور صورت گرفته است. 🌍#درباره شایعه دفن مخفیانه زندانیان «لاکان» رشت بیمارستان پیروز: خبر نادرست و کذب است/ ۱۵۰ جفت جنین دفن شده است روزنامه همشهری نوشت: در پی حادثه درگیری در زندان لاکان رشت اخباری با عنوان دفن مشکوک قربانیان حادثه زندان لاکان در برخی از روستا‌های لاهیجان بین مردم و برخی رسانه‌های خارج‌نشین گیلانی دست به دست شد. بیمارستان پیروز لاهیجان نیز با اشاره به اتفاقات به وجود آمده، با انتشار بیانیه‌ای ادعای برخی رسانه‌ها در فضای مجازی مبنی بر دفن پیکر زندانیان زندان لاکان رشت در یکی از آرامستان‌های لاهیجان را نادرست دانست و اعلام کرد:طبق روال گذشته و دستورالعمل‌های مرتبط با توجه به پر شدن یخچال سردخانه بیمارستان دکتر پیروز لاهیجان تعداد ۱۵۰ جفت جنین با هماهنگی اداره اوقاف شهرستان لاهیجان در آرامستان روستای گلرودبار دفن شدند. 🌍#پیام روحانی در پی حادثه تروریستی در شیراز تروریست‌ها یکپارچگی و اتحاد مردم را نشانه گرفته‌اند. این جنایت نباید سبب شکاف در ملت ایران شود. می‌توانیم با گفت‌وگو درون ایران اسلامی مشکلات خود را حل کنیم. مردم ایران از هر نوع خشونت نفرت دارند. 🌍#شهادت یک بسیجی با کوکتل مولوتوف یک بسیجی به نام امیر کمندی در ناآرامی‌های چهارشنبه ۴ آبان در خیابان ستارخان تهران به شهادت رسید. برخورد کوکتل مولوتوف به او و جراحت شدید در ناحیه سر و گردن باعث شهادت او شد. 🌍#قاتل شهید مدافع امنیت در ملایر دستگیر شد سپاه همدان: به‌دنبال شهادت سرگرد پاسدار شهید علی نظری ‌که دیروز در اغتشاشات و حین عملیات تعقیب و گریز روی داد، ۵ متهم اصلی بازداشت و قاتل اصلی در کمتر از ۱۲ ساعت در استان مرکزی دستگیر شد. 🌍#اتحادیه اروپا با تأخیر ۲۴ ساعته حمله به شاهچراغ را محکوم کرد سخنگوی دستگاه سیاست خارجی اتحادیه اروپا بعد از ۲۴ ساعت سکوت درباره حمله تروریستی به حرم مطهر شاهچراغ دقایقی قبل با صدور بیانیه‌ای این جنایت را محکوم کرد. پیتر استانو در این بیانیه هم از اغتشاشات حمایت کرده و ایران را به استفاده از «خشونت» متهم کرده است. 🌍#جنایت شیراز با آشوب‌های اخیر آبشخور واحدی دارند مدیر مسئول روزنامه کیهان: بعید نیست اطلاعیه‌ داعش برای رد گم‌کردن و سفید کردن آشوبگران باشد. مهاجم حرم شاهچراغ به راحتی با یک کلاشنیکف وارد حرم شده؛ چگونه مسئولان امنیت احتمال نمی‌دانند که چنین خطری متوجه حرم باشد؟ آشوبگران اصلاً در قد و قواره براندازی نیستند، چراکه ما ۴۳ سال است با تمام قدرت‌های ریز و درشت درگیریم و در این مدت آن‌ها نتوانستند هیچ کاری انجام دهند./فارس 🌍#به رگبار بسته شدن مردم، این‌بار در مهاباد! براساس خبرهای رسیده از مهاباد، در جریان حوادث امروز در این شهر، یک موتورسوار، تعدادی از شهروندان را به رگبار بسته است. هنوز از جزئیات این حادثه خبری منتشر نشده، اما گفته می‌شود یک زن مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.مطالبه افکارعمومی از دستگاه‌های امنیتی، برخورد قاطع‌تر با برهم‌زنندگان امنیت مردم است. 🌍#فرمانده انتظامی مهاباد: در سلامت کامل هستم فرمانده انتظامی مهاباد با رد برخی اخبار مبنی بر مجروحیت شدید در اغتشاشات امروز این شهرستان اعلام کرد که در صحت و سلامت هستم و در مجموعه انتظامی شهرستان محکم و استوار در دفاع از امنیت مردم ایستاده‌ایم. سرهنگ محمد توحیدی: هم‌اکنون امنیت مطلوبی در شهر برقرار است و هیچ‌گونه مشکل، تجمع و اغتشاشی در سطح وجود ندارد. 🌍#رئیس‌پلیس زاهدان برکنار شد شورای تأمین سیستان و بلوچستان: فرمانده انتظامی زاهدان و رئیس کلانتری ۱۶ این شهر از سمت خود عزل شدند. 🌍#اختلاف خانوادگی آتش بر جان ۹ نفر انداخت مردی به دنبال اختلاف خانوادگی در «شهر آلنی» مشگین‌شهر خانواده‌اش را به آتش کشید! شهردار آلنی شهرستان مشگین‌شهر: در روز اول این حادثه دختر هشت ساله خانواده و امروز نیز دختر سه ساله و مادرشان و نیز زن همسایه که برای نجات جان بچه ها به کمک آنها رفته و دچار آتش سوزی شده بود ، در اثر جراحات ناشی از سوختگی جان باختند. بر اثر این آتش‌سوزی عمدی که در اثر اختلافات خانوادگی رخ داد، پنج نفر دیگر مصدوم شده و به مراکز درمانی اردبیل و تبریز انتقال یافتند.

یکم زیبایی ببینیم قدردانی مردم شریف از نیروهای حافظ امنیت خداقوت به تمام کسانی که جان خود را بخاطر امنیت ما به خطر انداختن

"💙☁️" آنچھ خوبان همہ داࢪند تو یڪ‌جا‌دارۍˇˇ🌿!

#لبیک_یا_خامنه‌ای✌️🏻🌱! اگر به من توهین کردند ؛سکوت کنید! ولی اگر به رهبر توهین کردند ساکت ننشینید! - ولی فقیه تنها و مظلوم است -

•| #عاقبت_بخیرها |• فرض کن داری با خدا کنار ضریح گوشه گوشه‌ی حرم درد و دل میکنی خدا همون موقع میگه: « بنده‌ی خوبم!حرفات رو شنیدم. اما حالا وقتشه بیای پیشِ خودم. » و همون لحظه میشه که پر میکشی... ـــــــــــــــــــــــــ🕊💔ـــــــــــــــــــــــ #گلآبتون به‌یادِ شهدای #شاهچراغ..

بشدت دلم هواتو کرده ؛💔 بابای مهربونم؛ #شاهچراغ #شیراز_تسلیت #ایران_تسلیت

🚨 بمب گذاری در شیراز خنثی شد 🔹فردی که چهارشنبه شب و پس از حادثه تروریستی حرم شاهچراغ(ع)، در پوشش زباله‌گرد قصد بمب‌گذاری در خیابان پرتردد معالی‌آباد شیراز را داشت، توسط سازمان اطلاعات سپاه استان فارس دستگیر و بمب نیز خنثی شد. #شیراز_تسلیت #شاهچراغ

📍این پرستار جوان در حادثه رانندگی فوت کرد براندازها دوباره گفتن پلیس کشته 😐 🔹پدر پرستار مائده جوانفر که در شبکه های اجتماعی او را یکی کشته شدگان اغتشاشات اخیر اعلام کردند، گفت: دخترم مائده در حادثه تصادف در محور قزوین - رشت جان باخت و آنچه در باره فوت وی در اعتشاشات شهر رشت می گویند واقعیت ندارد. 🔸حتی امروز در مراسم خاکسپاری دخترم، یک جوان ناشناس یک عکس از ایشان را که شخصی و در شان دخترم نبود را از رشت به همراه خود آورده بود و به دنبال برهم زدن مراسم بود که همسرم،(مادر مائده) با ناراحتی عکس دخترم را از ایشان گرفت. 🔹در مراسم خاکسپاری دخترم یک دختر جوان ناشناس شروع به دادن شعار کرد که با برخورد از سوی خانواده محل خاکسپاری را ترک کرد.

چگونه یک بی شرف باشیم؟

🎆 #رمان شب #پارت۱۶ #جبهه_ای_در_شهر 🌹 ایمان واقعی 🔹علی سکوت عمیقی کرد ... - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم، اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم.☺️ 💢 دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ... - اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ ...😠 🔸 تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... اما حالت صورتش بدجور جدی شد ... - ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ 😒 من همون شب خواستگاری فهمیدم که چون من طلبه ام، چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست. 🌷 آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط، ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ... ⭕️ این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارین منزل ما...قدمتون روی چشم ماست. عین پدر خودم براتون احترام قائلم...اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ...☺️ 💢 پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ... - می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری!!! در رو محکم بهم کوبید و رفت...💢 🔹پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... ⭕️ بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند. علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ... 🌱

🌌 #رمان شب #پارت۱۷ #جبهه_ای_در_شهر "ثبات قدم" 🔹مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ... 🔸نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ...😰 🔸چند لحظه بعد، علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ... 🌷 سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ... - تب که نداری؟ ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟😥 بغضم ترکید ... نمی تونستم حرف بزنم ... خیلی نگران شده بود ... - هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟ ... 🔸 در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ... - علی ... - جان علی؟ ... - می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟ 😢 لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ... - پس چرا؟ چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟😓 - یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کفو هم باشن تا خوشبخت بشن ... 🌷 من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کفو من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ...☺️ سکوت عمیقی کرد ... - همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست ... تو دل پاکی داشتی و داری ... مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی... 🔸 و گرنه فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی ها حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ... مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ... 🌻راست می گفت ... من حزب باد و ... بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها... 🔹 اما یه چیزی رو می دونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و من... ادامه دارد