خادمالشہداء|khadem .
آخ....
حاج مهدی چی داری تو صدات اینجوری دل آدمو میبره کرببلا؟
شما منو بیشتر آتیشم زدین...
بیشتر...
با صدای بوق ماشینا به خودم اومدم..دیدم ماشین منحرف شده...
فرمون و چرخوندم...دیدم ماشین داره میره بیرون جاده...داشت میخورد به ماشین جلویی...
تمام توانم و ریختم تو پاهام و گاز دادم تا بلاخره ماشین ایستاد...
یهو سیم های زیر فرمون جرقه زد...
متوجه شدم ماشین داره آتیش میگیره...
ماشین و روشنش کردم...
داشتم میرفتم که ترمزم برید...
چاره ایی نداشتم...
کلی آدم پشتم میدوییدن و داد میکشیدن...
صدای یا ابوالفضل شون رو میشنیدم...
میخواستم در ماشین و باز کنم....که باز نمیشد...قفل شده بود...
_خدااااااااااااااااااااااا همینجا منو بکش و راحتم کن...
ماشین محکم خورد به دیوار...
سرم خورد تو فرمون....
داشتم بیهوش میشدم...حواسم نبود...خوابم میومد...سرم پر خون بود...
با دستم شیشه ماشین رو شکوندم.... دستم هم خون اومد...
گوشیم و برداشتم و زنگ زدم به سجاد...
_جانم داداش
_س...سجاد...م...ن....سج..اد...
_چیشده آرمین کجایی...
_س...جاد...
گوشیم از دستم افتاد...
نتونستم بگیرمش...
شیشه ها رو کندم...
وقت نداشتم...
دو نفر اومدن و از پنجره دستامو گرفتن...
کشیدنم بیرون...
شیشه دستامو زخم کرد...
_خوبی پسرم؟
حواس نداشتم...سرم درد میکرد...
ماشین آتیش گرفت...
یه آقایی گوشیم و گرفت و داشت صحبت میکرد...
چشمام بسته بود اما میشنیدم.
_نه آقا یهو دیدیم ماشین منحرف شد بعد هم ترمز برید و خورد به دیوار ماشین آتیش گرفت به زور درش آوردیم.
_........
_خیابون....
_....
_یعنی زنگ نزنیم به اورژانس؟
_....
_چشم بیاید..
اومد سمتم.
تکونم میداد.
_داداش خوبی؟
آروم چشمامو باز کردم..
_بهوشی؟
_خوبی؟
_آره...خوب...م...م..ن...
_بابا آقایون این حالش خوب نیست یکی زنگ بزنه اورژانس داره از سرش خون میاد
_نه الان داداشش بود گفت زنگ نزنین خودم میام دنبالش...
چشمامو هی باز میکردم و میبستم..
انگار چشمام از باز بودن خسته میشد...
دیدم یه ماشین کنارمون ایستاد...
یه نفر پیاده شد و اومد سمتم.
_آرمین جان خوبی؟
_سجاد؟...س..
_جانم.
_بب...ر...منو..
اومد سمتم..
بغلم کرد گزاشتتم تو ماشین...
بعد هم گفت زنگ زد به صد و ده ...
نفهمیدم کجا بردتم ولی تو راه باهام حرف میزد تا نخوابم...
_آرمین پرونده رو چیکار کردی
_ن...م...
_آرمین
_ما..درم...
نمیتونستم کامل حرف بزنم.....
نمیدونم چقدر گذشت که سجاد پیادم کرد...
سجاد هم تا فیها خالدون منو کشید بیرون...
رفتیم تو یه ساختمون...سازمان بود!..
صدای یا ابوالفضل بچها رو میشنیدم..
احساس کردم جای آشنایی هیت..
اتاق خودم بود...
احساس خیسی کردم رو پیشونیم...
خوابم میومد ولی سجاد نمیزاشت بخوابم...
یه سرم بهم وصل کرد...
یکم هوشیاریم بهتر شده بود....
_آرمین بهتری؟
آروم چشمامو بستم و خوابیدم...دیگه نتونستم...
#سجاد.
یهو دیدم خوابید.
چند بار صداش زدم اما تکون نخورد...
منتظر موندم تا دکترمون اومد...
خواهر زاده سرهنگ بود.
اومد تو اتاق...تا آرمین و دید متعجب نگاش کرد
_این کیه
_خانم شما بگو الان چیکار کنم...
اومد سمتش.
نبضش و گرفت..
_حالشون خوبه...فقط زخماشونو پانسمان میکنم...
ممکنه تب کنن اگه تب کرون این سرم رو بهشون وصل کنین.
این قرص هم بدید.
_چرا اینجوری شده؟
_فشار...روحی...
اینو گفت و آروم گریه کرد...
مگه چه به روز آرمین اومده بود؟؟
دستش رو پانسمان کرد...
سرهنگ وارد شد.
_ریحانه!
_جانم.
_تو؟
یا حسین آرمین چش شده؟
_آسیب روحی دیده تو ماشین حالش بد شد ماشین خورد به دیوار و آتیش گرفت.
_جدی؟.
_اره
_چرا نبردیش بیمارستان
_بیمارستان چیه آقا..اگه میبردمش بیمارستان زنگ میزدن به خونوادش.
خونواده اش کجان؟
همه اینجان دیگه.
_خونواده آرمین اینجا چیکار میکنن؟
_آرش تهرانی پدرشه
آرتین تهرانی داداشش.
آیسان تهرانی هم خواهرش.
_ واقعا؟ آرمین گفته بود وضعش خوبه اما نه به این اندازه.
ریحانه دایی حالش چطوره؟
_با این سرم حالش جا میاد.
با اجازه.
سریع رفت بیرون.
_سرهنگ خانم حالشون خوب بود؟
_مهم نیست.
الان سرش پتو بزار داره میلرزه.
چرا من نفهمیدم چرا تحقیق نکردی در این مورد.؟
_چون پرونده رو دادم دست خودش
_چه دلی داشت این پسر...
منه بی رحم فرستادمش تا از داداشش اعتراف بگیره..!
وای خدایا منو ببخش..
منو ببخش...
_چیشده پرونده به کجا رسیده.
_آرتین هیچکاره بود..
آیسان تهرانی هم همینطور.
در واقع آرش تهرانی از بچهاش سو استفاده کرد.
_الان کجان.
_میخوان آرمین و ببینن برا همین اومدم سراغش.
_بگین بیان همینجا تا ببینن چه بلایی سر برادرشون آوردن...
سرهنگ رفت بیرون...
آرمین میلرزید...
دُنیٰابَمٰآنَدبَرٰاےِعٰاَقِلْهٰا
مٰآمَجْنونٖیمْوُدِلِمٰان
هَوٰاۍپَرکِشٖیدَںدٰارَد..
#دلی✨🌱
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد.
#چریکی😎🌸
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
قبول داری مثل آهنگ بی کلام میمونه با ریتمش آرومت میکنه.
#شهیدانه❤️
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
ڪاشتوبودۍومیگفتۍ
جمهورۍاسلامۍحرماست...
ڪاشبودۍودرفضاۍغبارآلود
امروزافقرابا همانانگشتِنگشترۍات
نشانمانمۍدادۍ💔:)
#چریکی
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
ـ مـٰاڪَربـٰلانَرفتـھزِدنیـٰانمۍرَویـم
مـٰابےحُسیـنجنّـتاَعـلانمۍرَویـم...!💔
#دلتنگی #امام_حسین
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
باشهداصحبتڪنید
آنهاصداۍشمارابہ
خوبےمۍشنوند
وبرایتاندعامےڪننددوستے
باشهدادوطرفہاست🖐🏼 ..!(:
#شهیدانه
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
وَتَجْعَلَنِىبِقَِسْمِكَ
رَاضِياًقانِعاً ...
میشودآمدنت
قسمتِزندگانیِماباشد؟!💚🕊
#منتظرانه
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
ازنیروهاےحشدالشعبےبود،
بهشگفتم:حاجقاسمرودریك
جملهتعریفکن..!
باصداےبلندفریادزد:
حاجقاسم،عباسالعراق...💔!
#شهیدانه
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
مهــدی جان
برای دعاهایمان دعـا کن
که مبادا دعای ما برای شما
حکایت نامه های کوفیان شود
برای ارباب حسین.
#امامزمانم #امام_حسین
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
بِہفَداۍرُخچونمـٰاهوچِنینسَرورۍات
جـٰانبِہقربـٰانتووعَکستودِلبـرۍات
هَمہعـٰالمشُدهمَبھوتتواۍآقـٰاجان
#رهبرانه
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
•بویسجادهیخونینکسیمیآید•🖤
#آمادهشدنحرممولا:)
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
.
- اربابم ...
کربلایت آرزوست ؛
مـےشود مـرا هم بطلبـے(: ؟!
- امامحسینِدلم♥️
#امام_حسین
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
بعضےاز گـناهـان
یهجورےبینمون عادےشدن،
ڪهتا بهطرفمیگۍ،چرااینکار رو
انجاممیدے !؟
میگہ: «همـہ»انجاممیدن،حالابرامنعیبہ ... !
! اینخیلیچیزخطرناڪیہ ...!✖
بهاینافرادبایدگفت:
اوندنیادیگہ، «همــہ» قرارنیست
بجای توبرن جهـنم، تو خودت بایدبرے ..!
💡یادموننره:
خودمونمسئولکارهایۍڪه
انجاممیدیم، هستیم ... پس
بابهـانہ،خودمونو فریبندیـم .
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
دݪهزاراندرد دارد💔|••
یڪدواآنهمتویۍ|••
صدهزارانغصہدارد|••
یڪشفاآنهمتویۍ🌿|••
سفرهدݪرانڪردمباز،|••
منبہڔڪسۍ ♥️|••
یڪنفربادردمنهست|••
آشناآنهمتویۍ...🙃|••
⃟🇮🇷#منتظران_ظهور
⃟🇮🇷#دلانه
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
از شخصی پرسیدند:
کدامین خصلت از خدایِ
خود را دوست داری؟!🌱😍🌸
گفت:
همین بس که میدانم
او میتواند مچم را بگیرد
ولی دستم را میگیرد ..!!😇💫
⃟🇮🇷#تلنگر
⃟🇮🇷 #خدای_مهربان #خدا_گونه
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای
- عالممنـتظرامامزمـانهوامامزمـانمنـتظرآدمـایی هسـتكبلندبشـنوخودشـونروبسـازن!
بلندشورفیق من،بلنـدشو :)!
- استادپنـاهیان
#برای_ایران #امام_زمان #شب_قدر #ماه_رمضان #لبیک_یا_خامنه_ای