سال 90 نیمه شب از خواب بیدار شدم
تیتراژ سریالی که شب گذشته در حال پخش بود، ذهنم رو درگیر کرده بود...
این متن رو نوشتم
دل نوشته
هو المحبوب
*************************
بعد از تشکر از زحمات شبانه روزی مسولین صدا و سیما از آنجا که سعه صدر والایی در آنها یافتیم
دل نوشته ای تقدیم می داریم
آنچه از دل برآید #شاید لاجرم بر دل نشیند.
متن زیر صرفا با اسامی فیلم ها و سریالها نوشته شده و مثبت یا منفی بودن یا مثبت یا منفی پنداشتن محتوای آن مد نظر نیست.
اسامی فیلمها در گیومه آمده است
*************************
«به کجا چنین شتابان؟؟»
***************'**********
«روزی روزگاری» در«همین دور،همین نزدیک» در «خاک سرخ» ایران تصورمان این بود که دراین دنیای وانفسا که با چنگ و دندان، دین و فرهنگ را به تاراج می برند، صدا و سیما مصداقی از کلام پر از درّ و گهر پیر مرادمان که فرمود دانشگاهی بزرگ ، شده، یکی از بهترین کانالهای صدور انقلابی می شود که درختش با خون صدها شهید آبیاری شده است و پر افتخار به انقلاب جهانی مهدی فاطمه می پیوندد.
«بهترین تابستان من » تمام شد، «غافل » از این که هر چه پیش می رود، بیشتر به جای «مهر مادری» از «زن بابا» سخن به میان می آید. به جای زمینه سازی تفکردر بهار - اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور- تفریح و سرگرمی را از حد گذرانده، چگونگی رقص در تیتراژ، ما را به فکر وا می دارد!
گاهی با «خوش رکاب» به «مدار صفر درجه» نزدیک می شویم، بی خبر از آنکه «اکسیژن» کم است و «بازگشت به خوشبختی»، اگر با ناشکری از دست برود، به این آسانی نیست.
صدای «پاورچین» نفوذ فرهنگ غرب و تبدیل ارزش ها به ضد ارزش و ضد ارزشها به ارزش کم را می شنویم !
در آن «چاردیواری» رنگارنگ چه می گذرد؟ چرا در آنجا بی فرهنگی «قسمت» چادری ها می شود؟
گویا خط بین « دارا و ندار » - از جهت توجه به دغدغه های پیامبر مهربانیها– بیشتر شده است.
منتظر « دلنوازان » بودیم
اما همچون «خسته دلان» برگشتیم،
چون خبری از «صاحبدلان» نیافتیم.
فکر می کردیم بعد از «دلِ خونِ» پدر، بیشتر «به نام پدر» توجه می شود، اما جز در زمان «مخمصه» ، کلیشه هایی بیش نیافتیم.
یادمان باشد:
اگر « بازمانده» را فراموش کنیم آنچه «بربادرفته»، یادآور
#اندلسی دیگر خواهد شد.
اگر به «313» نیندیشیم،
«300» «اسپایدر من »
و «مرد هزار چهره»
ما را چون «خروس جنگی» به جان هم انداخته،
به «سنگسار ثریا» خواهند خندید و «عملیات مرداب» را ادامه خواهند داد.
اگر در «جستجو»ی «هدیه خدا» راه را به خطا برویم
دوباره خواهیم گفت
«بازم مدرسم دیر شد»
و دیگر «نقطه چین...»
اگر غیرتمندانه از «بانو» و «عروس» وطن حمایت نشود
و سناریو فیلمها هر روز عاشقانه تر نوشته شده، از خط «قرمز» گذشته، حرکات دون شان مسلمان طراحی شود،
«عروس زندان» و «عروس آتش» کمترین خرج آن خواهد بود.
و «تاوان » سختی خواهیم داد اگر از «رستگاران» نباشیم.
خوب نشان ندادن شیرینی دین، با «برخورد» غیر دینی و غیرمنطقی ، «مسافری از هند » را پشیمان می کند؛ «بایکوت» هم که مناسب نیست پس تا قبل از «پاییز صحرا» باید فکری کرد.
تا کی « کتاب قانون » کنار نهاد شده سلیقه ای تصمیم بگیریم؟؟ که نتیجه ای جز تلخی «زندگی شیرین » نخواهد داشت. مباد که با «ساعت خوش» همه چیز را «فتیله»ای ببینیم.
«روز رفتن» «ترن» رسیده است؛ پس «خط شکن» کجاست؟ چرا «محیا» در «کما»ست؟
کاش «آخرین گناه »، «زیر باران» شسته می شد، تا امید بازگشت «گمگشته» «نرگس» در «شب دهم » بیشتر شده ، کمتر «دل شکسته»اش «به رنگ ارغوان» می شد.
به دنبال «کیمیاگر» یم تا راهی به «نردبام آسمان» باز کند تا با «ولایت عشق » از «جزیره مجنون» به «دیدار» برسیم.
خدا کند «آخرین شناسایی» درست انجام شود تا دیگر «تنهاترین سردار» تنها نماند و «آژانس شیشه ای» آرزویمان نشکند.
هنوز «قصه های مجید » تمام نشده، دوست داریم «زیر نور ماه» همچنان بنویسیم
«شاید وقتی دیگر» بگوییم «خداحافظ رفیق».
✍اسماعیلی(سما)
🦋@DrME1441