یه دیالوگ قشنگی تو سریال ‎لوسیفر بود که میگفت: "باخت و ناراحتی ای که باعث بشه آدمارو بشناسی خودش یه برگ برنده است!" همینو بفهمیم واقعا زندگی ساده تر‌میشه. . . . اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

📃 این ۵ تا کار رو با زنت نکن‼️ این موارد جزو مهمترین کارهاییه که باید از انجامش پرهیز کنی آقای محترم 🙏🙏🙏 کلا یادمون باشه رابطه ساختنیه و محافظت و عشق میخواد رابطه رو به حال خودش رها نکنید ... اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

میخوای آدما بیشتر روتون حساب کنن؟؟؟ این ۴ تا کارو انجام بده .... #دکتر_روح_انگیز_امینی اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

✒️استخوون فرزندانمون رو خورد نکنیم! . . اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

به نظر شما آیا مردم ایران از اصالت افتاده‌اند یا اصلا دزدها ایرانی نیستند؟ چند روز پیش بارون میومد تو خیابون میرفتم یه پیر مرد مسن که سوار یه موتور قدیمی و کهنه بود زمین خورده بود و یکم میوه تو خورجین داشت بنده خدا حتی شیشیه های عینکشم در اومده بود هیچ کس بهش کمک نمیکرد تا من رسیدم ماشین و جلوش نگه داشتم تا کسی روی خودشو میوه هاش نره رفتم کمک که یه خانوم مسن هم اومدکمک نمیدونم چرا ما اینجوری شدیم ما از اول این شکلی بودیم یا تغییرکردم برام سواله.. اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

شناخت آدمها مقوله سختیه ولی یه سری حالتها هست که آدما ذات واقعیشون رو نشون میدن این ویدئو برا همه است پس بفرست برا همه اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

زیادی بساز نباش…💕 🎙دکترروح‌انگیزامینی اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

👌🏻🤍 لول آدما به شعور و شخصیت معرفتشونه اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

لیاقت نداشتی 💔 اینکه تو منو نخواستی رفتی کاملا برام قابل درکه چون من بیش از حد دوست داشتم بیش از حد بهت اهمیت میدادم هر کاری میکردم که بخندی و حالت خوب باشه همیشه مراقب دلت بودم که نکنه کاری کنم بشکنه هیچ وقت بهت دروغ نگفتم و بهت خیانت نکردم و چه حیف که تو لیاقت هیچ کدوم از اینا رو نداشتی ...! اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

هيچ مردي پيدا نشده كه بخواد جاي يه زن باشه🦋 . بفرست واسه قوي ترين زن زندگيت🥰 . قبول داري كه زن ها گاهي يك اسطوره ان☺️؟ اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

تا حالا از غیر خداچیزی خواستی؟ چی جواب گرفتی؟ جز خدا از کسی چیزی نخواه ناامید میشی دلت میشکنه خدارو دوست داشته باش اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh

زندگی ، خالی و بیهوده و .. پر تکرار است دلخوشی اندک و ... دلتنگ شدن بسیار است یک نفر خفته ، ... در آغوش نگارش ، اما یک نفر از غم معشوقه ی خود ، ... بیدار است این طرف یک بدن خسته و یک حال خراب آنطرف تر دو سه تا دفتر و یک خودکار است از کجا آمده ام ، ... آمدنم بهر چه بود؟ در سرم ... درهٌ ای آکنده از این افکار است می نویسم ، که غم از شانه ی خود بردارم می نویسم که خدا غافل از این اسرار است دم به دم مشت به دروازه ی غم می کوبم چون همین مشت ،... نمایانگر یک خروار است قصه ی تلخ من این است ، که از بخت بدم پشت هر در بـــزنم ، ... آه ! فقط دیوار است اینستاگرام ما👇 @Dr_anoosheh