#ادامهپارتچهلششم✨
بازم همون صدا بهم میگفت
گم نمیشی نگران نباش
.
.
.
از خواب پریدم
هوا هنوز تاریک بود
صدای اذان بلند شد
وای خدا این چه خوابی بود بازم دیدمش
همون که چند شب پیشم دیده بودم
اره دقیقا همونجا بود
😑😑
استرس گرفتم
دیدم من که خوابم نمیبره پاشم نماز بخونم یکم آروم بشم
وضو گرفتم سجادمو پهن کردم شروع کردم نماز خوندم حالم خیلی بهتر شد
#مــدافــعچــآدر||🌱
ᴶᵒⁱⁿ🕶🌻⇟
http://eitaa.com/CHERA_CHADOR
#رمان📚:
#معجزه_زندگی_من 🌈
#قسمت_چهلوهفتم✨
#نویسنده✍🏻
#ر_سین❤️
.
بعد نماز هر کاری کردم دیگه خوابم نبرد
شروع کردم کتاب خوندن
ساعت نزدیک ۹ بود رفتم پایین
مامان تو آشپزخونه بود
حلما_صبح بخیر😏
مامان_صبحت بخیر عزیزم
چه زود پاشدی
حلما_اوهوم خوابم نبرد دیگه
مامان_حلما صبحونتو بخور برو دنبال کارات
حلما_چه کاری😕😕😕
مامان_بابات اجازه داد توام بری
صبحم گفت بگم بری دنبال پاسپورتت
ان شاالله که آماده شه زود
حلما_چیییییییی بابا راضی شد
شوخی میکنی مامان🙁🙁
مامان_نه عزیزم جدی میگم نمیدونم چی شد صبح بابات نظرش عوض شد گفت بری
حلما_وای وای😭😭😭
قربونت برم منننننننن
چه خبر خوووووبی
من برم آماده بشم برم دنبال پاسپورتم
مامان_عزیزم بیا اول یچیزی بخور ضعف نکنی
بعد میری عجله نکن
حلما_😍☺️باشه.دیر نشه یه وقت
مامان_نمیشه نگران نباش اگه قسمتت باشه همه چیز جور میشه😊
حلما_اوهوم😘
صبحونمو خوردم سری آماده شدم
چادرمم سر کردم
رفتم مدارکمو برداشتم
و راه افتادم
مامان گفت حسین گفته اگه اونجا مشکلی پیش اومد بهش زنگ بزنم
پلیس +10تقریبا دوتا چهارراه بالاتر از خونمون بود
#مــدافــعچــآدر||🌱
ᴶᵒⁱⁿ🕶🌻⇟
http://eitaa.com/CHERA_CHADOR
#رمان📚:
#معجزه_زندگی_من 🌈
#قسمت_چهلوهشتم✨
#نویسنده✍🏻
#ر_سین❤️
تاکسی گرفتم ۵دقیقه بعد رسیدم
حدوده نیم ساعت کارام طول کشید
فکر میکردم مدارکم کامل نباشه ولی اینطور نبود
اقاهه گفت تا48ساعت دیگه براتون میفرستیم
ازاونجا اومدم بیرون
گوشیم زنگ خورد حسین بود
_جووونم داداشی
حسین_سلام خواهر گلم خوبیی کجای
_خوبمم اومده بودم دنبال کارای پاسپورتم
حسین_خب درست شد؟چیکار کردی
_اره گفت تا 48ساعت دیگه میفرستیم براتون
حسین_جدیی؟؟😳
_اوهوم😐انقدر تعجب داشت؟
حسین_نمیدونم اخه دوست مامان جون قرار بود بیاد رفت دنبال پاسپورتش گفتن تا 15روز دیگه شاید آماده بشه اون بنده خدام نرسید ثبت نام کنه کلا کنسل شد رفتنش..
یه جا خالی شد فکر کنم قسمت خودته
حلما_وای خدا مگه مییشه😢
حسین من دیشب یه خوابی دیدم که چند وقت پیشم دیده بودم
یادم بنداز اومدی خونه برات تعریف کنم
حسین_باشه خواهری خیره ان شاالله...
_میری خونه الان؟
حلما_اوهوم 😊
حسین_باشه مراقب خودت باش. کاری نداری؟
_نه داداشم خدافظییی
حسین_یاعلی
تو مسیر خونه به حرفای حسین ،به خوابی که دوباردیدم فکر میکردم به حسی که یه مدته اومده سراغم
باورنکردنیه
.
.
_مامان من اومدمممم
سلام
مامان_سلام دخترم
چیشد کارات درست شد؟
حلما_اوهوم خیلس راحت همه چی جور شد
مامان_طلبیده شدی مادر
.
.
.
امشب شبه دهمِ محرم بود
امشب با یه حس و حال جدیدی دارم میرم هیت
حسی که با همه این شبا فرق داره
انگار تازه دارم امام حسین رو میشناسم
منو با تمام بدیام دعوت کرده
اونم زمانی که اصلا فکرشو نمیکردم
بخاطر این لطف تصمیم دارم یه تغییراتی تو زندگیم ایجاد کنم...
#مــدافــعچــآدر||🌱
ᴶᵒⁱⁿ🕶🌻⇟
http://eitaa.com/CHERA_CHADOR
•🌿❛
•.
سحرخیزترازمن
عشقِتواست؛
ڪہهرصبح
زودترازمنبیدارمےشود
وتاآخرشب
چشمرویهمنمےگذارد…♥️✨
•.
#سلآمـصبحتونبخیـر🕊️☁️
#شــهــیــدهـ||🌱
ᴶᵒⁱⁿ🕶🌻⇟
@CHERA_CHADOR