eitaa logo
دکتر سجاد پناهی تحلیل گر مسایل سیاسی داخلی و خارجی ومشاور....
250 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
42 فایل
دارای دکترای علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی،مدرس دانشگاه وسخنران مجالس عمومی وسیاسی فرهنگی،مشاوررایگان اموراجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آیت الله مظاهری؛ 🔸سالک باید بداند که بدون احیاء شبانه به‌‌ جائی نمی‌رسد. لااقل باید یک ساعت قبل و بعد از اذان صبح بیدار باشد. معنا ندارد کسی قصد سیر و سلوک داشته باشد، ولی هنگام اذان صبح خواب باشد. 🔸كسی كه هنگام طلوع فجر خواب باشد، مورد نفرين حيوانات است تا چه‌ رسد به نفرين ملائكه. و از برکاتی که سحرگاهان نصیب اهل دل می‌شود، محروم می‌ماند. 🕊🦋أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🦋🕊 ‎‎‌‌‎‌‎‌‌🕌🌙●▬ஜ۩۞۩ஜ▬●🌿🕊
🔻فرزند آیت الله یزدی: پدرم ۴۴ سال برای کشور زحمت کشید و ۳ میلیون هم موجودی نداشت 🔹مجید یزدی فرزند آیت الله یزدی، با اشاره به مصاحبه‌ عباس پالیزدار:دشمن تلاش می کند کسانی که بازوی رهبر معظم انقلاب هستند را بزند تا مقداری از شأن رهبری کاسته شود؛ زیرا نمی تواند مستقیم ایراد و ضعفی از رهبر معظم انقلاب بگیرد و به این شکل اطرافیان و منتسبین رهبری را مورد هجمه قرار می دهد. 🔹مادر، ما را با نان و چای شیرین بزرگ کرد و گاهی مجبور می شد برای در امان ماندن از گرما ما را داخل حوض آب قرار دهد، ما در سال های قبل از پیروزی انقلاب چند سال یکبار شهر محل سکونت را تغییر می دادیم و شرایط بسیار سختی را تجربه و در نهایت فقر و تنگ دستی زندگی کردیم. 🔹 پدرم ۴۴ سال برای کشور زحمت کشید و ۳ میلیون هم موجودی نداشت.
♨️مقایسه مصرف مازوت در ۵ کشور اروپایی سرانه مصرف سالانه مازوت در: هلند به عدد ۵۷۶/۹ دهم لیتر به ازای هر نفر در سال در سوئد ۴۲۰/۵ لیتر در ایتالیا ۱۰۲/۶ لیتر در آلمان ۸۳/۷ لیتر در فرانسه ۷۳ لیتر و در ایران ۹۲/۹ لیتر میباشد. این درحالیست که وسعت ایران به اندازه ۱۷ کشور اروپاییست اما فقط این ۵ کشور جمعا حدود ۱۳/۵ برابر ایران مصرف مازوت دارند. نکته مهمتر اینکه، اروپا در حالی از مازوت به‌عنوان سوخت استفاده می‌کند که مصرف سوخت‌های به مراتب آلاینده‌تر از جمله زغال‌سنگ در کشورهای عضو اتحادیه اروپا شدت گرفته و میزان آلایندگی این سوخت قابل مقایسه با آلایندگی مازوت نیست. آیا این مسئله توطئه نیست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس: آماده توافق بودیم، دموکرات‌ها زیر میز زدند/ روایت ابراهیم عزیزی از عهدشکنی دولت بایدن در مذاکرات و ترک میز گفتگو توسط آنها 🇮🇷 اخبار مجلس شورای اسلامی https://eitaa.com/joinchat/2884370684C177c1422e0
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪀انتقاد بدون تعارف و کاملا رُک استاد شجاعی از دولت پزشکیان که براندازها را روی کار آورده و زمینه سازی برای اغتشاش داخلی را فراهم کرده است.
حاج آقایی گفت رفتم یه صندوق میوه گرفتم وقتی رسیدم منزل دیدم روی صندوق میوه درشت و زیبا و ته صندوق ریز و کوچیک گذاشتن، صندوق رو برگردوندم پیش میوه فروش ، گفتم: خدایی این چطور میوه ای هست، مغازه دار حاضر جواب گفت: حاج آقا این میوه ها قرآنی هستند، قرآن هم از سوره بقره شروع میشه تا کوتاه ترین سوره... حاج آقا گفت،خدایی تاحالا  اینطور قانع نشده بودم، این حکایت حقوق مسؤلین و بازنشسته هاست. حقوق مسؤلین مثل سوره بقره ست حقوق کارگر و بازنشسته مثل سوره کوثره 🤔🤔😅دلتان شاد لبتان خندان 🍒💙🍒
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨🚨این سخنان جالب توجه سردار اسدی رو حتما گوش کنید. 𑁍 @TABEIN_14 | جهاد تبیین
♦️ بزرگان گفته‌اند: چهل تا عاقل را می‌شود با یک حرف منطقی قانع کرد، ولی یک احمق را نمی‌شود با چهل بار حرف منطقی قانع کرد! حسنی مبارک گفت: نباید به آمریکا اعتماد می‌کردم. معمر قذافی گفت:بزرگترین اشتباه عمرم اعتماد به آمریکا بود. محمد مرسی گفته است:اشتباه استراتژیک من و عامل اصلی شکست انقلاب مصر اعتماد به آمریکا بود. بن علی گفت: دلیل سقوط من اعتماد بی‌جای من به آمریکا بود. منصور هادی در یمن گفت:اگر فریب آمریکا را نمی‌خوردم، در قدرت باقی می ماندم. تمام تاریخ نگاران معاصر در کشور معتقدند:دلیل سقوط دولت مردمی مصدق و کودتای 28 مرداد 1332 به دلیل اعتماد بی‌جای مصدق به آمریکا بود. صدام در لحظه اعدامش گفته بود: این طناب دار را آمریکائی‌ها به گردن من انداختند. در کتاب پاسخ به تاریخ ص 278،  محمد رضا شاه در آخرین روزهای عمرش می‌گوید: دلیل فروپاشی سلطنت من اعتماد به آمریکا بود.یعنی حتی شاه هم بعد از سال‌ها رفاقت و خدمت به آمریکا، فهمیده بود که نمی‌توان به آمریکا اعتماد کرد. جمله معروف شاه: ... آن زمان که صاحب قدرت بودم، تصور می‌کردم که اتحاد من با غرب بر مبنای اتحاد و اطمینان دو جانبه برقرار است، شاید این اطمینان و اعتماد ..." 📚 کتاب پاسخ به تاریخ، نوشته محمدرضا پهلوی، صفحه ۲۷۸. 🔸 حالا برخی  در کشور  هم‌چنان امیدوارند تا آمریکا این شیطان بزرگ و اروپایی‌ها این شیاطین کوچک، برایشان آستین بالا بزنند و مشکلاتشان را حل کنند، در کجای عبرت‌های تاریخ قرار گرفته‌اند؟ قرآن می‌فرماید:‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یهود ونصارا هیچگاه از شما راضی نخواهند شد الا اینکه به دین و آیین آنها درآیید ..
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️❗️متاسفانه جوابِ آزمایش مثبت شد! تعدادی پودرِ ژله و ژلاتینِ خوراکی از فروشگاه‌های ایران خریداری شد و جهت آزمایش به دانشگاهِ تربیت مُدرس و همچنین به آزمایشگاهی در آلمان فرستاده شد. متاسفانه در این آزمایش ها مشخص شد که موادِ اولیه برای تولیدِ این ژله های خوراکی در ایران، از اعضای بدنِ خوک تهیه میشود. لطفاً از ژلاتین و فرآورده‌های آن مثل پودر ژله، پاستیل مارش مالو و... نخورید.. اطلاع رسانی کنید حالا می فهمیم که چرا بچه‌ها در مقابل تربیت انقدر مقاوم شدند و حتی بزرگ ترها هم ... ✅ نشر این پیام صدقه جاریه است 💠 مجله طب و تمدن اسلامی ♡اَللهُمّ عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج♡ 🟥🟥🟥 @TebNew
ماجرای جعفر نعلبند و ملاقات با حضرت حجه (عج) مرحوم آيه اللّه حاج ميرزا “محمّد على گلستانه نقل کردند: عموى من مرحوم آقاى “سيّد محمّد على” كه از مردان صالح و بزرگوار بود نقل مى كرد: در اصفهان شخصى بود، به نام “جعفر نعلبند” كه او حرفهاى غيرمتعارف، از قبيل آن كه من خدمت امام زمان(عج) رسيده ام و... در سفری با او همراه شدم ودر ضمن راه از او پرسيدم مردم درباره شما حرفهائى مى زنند آيا راست مى گويند، كه تو خدمت “امام زمان” (عج) رسيده اى؟ اوّل نمى خواست جواب مرا بدهد، لذا گفت! آقا از اين حرفها بگذريم و با هم مسائل ديگرى را مطرح كنيم. من اصرار كردم . گفت: بيست و پنج سفر كربلا مشرف شده بودم، تا آنكه در سفر بيست و پنجم شخصى كه اهل يزد بود، در راه با من رفيق شد، چند منزل كه با هم رفتيم، مريض شد و كم كم مرضش شدت كرد تا رسيديم به منزلى كه قافله به خاطر ناامن بودن راه دو روز در آن منزل ماند، تا قافله ديگرى رسيد و با هم جمع شدند و حركت كردند و حال مريض هم رو به سختى گذاشته بود وقتى قافله مى خواست حركت كند من ديدم، به هيچ وجه نمى توان او را حركت داد لذا نزد او رفتم و به او گفتم من مى روم و براى تو دعاء مى كنم، كه خوب شوى و وقتى خواستم با او خداحافظى كنم ديدم گريه مى كند، من متحيّر شدم از طرفى روز عرفه نزديك بود و بيست و پنج سال همه ساله روز عرفه در كربلا بوده ام و از طرفى چگونه اين رفيق را در اين حال تنها بگذارم و بروم؟! به هر حال نمى دانستم چه كنم او همين طور كه اشك مى ريخت به من گفت: فلانى من تا يك ساعت ديگر مى ميرم اين يك ساعت را هم صبر كن، وقتى من مردم هر چه دارم از خورجين و الاغ و ساير اشياء مال تو باشد، فقط جنازه مرا به كربلا برسان و مرا در آنجا دفن كن. من دلم سوخت و هر طور بود كنار او ماندم، تا او از دنيا رفت قافله هم براى من صبر نكرد و حركت نمود. من جنازه او را به الاغش بستم و به طرف مقصد حركت كردم جنازه مرتب از روی الاغ می افتاد بالاخره ديدم نمى توانم، او را ببرم خيلى پريشان شدم ايستادم و رو به حضرت “سيّدالشّهداء(ع) سلامى عرض كردم و با چشم گريان گفتم: آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان بگذارم مسئولم و اگر بخواهم بياورم، مى بينيد كه نمى توانم! درمانده و بى چاره شده ام! ناگهان ديدم، چهار سوار كه يكى از آنها شخصيت بيشترى داشت پيدا شدند و آن بزرگوار به من گفت: جعفر با زائر ما چه مى كنى؟! گفتم درمانده شده ام، نمى دانم چه بكنم؟ آن سه نفر همراه پياده شدند، يكى از آنها نيزه اى در دست داشت با آن نيزه زد چشمه آبى ظاهر شد آن ميّت را غسل دادند و آن آقا جلو ايستاد. و بقيّه كنار او ايستادند و بر او نماز خواندند و بعد او را سه نفرى برداشتند و محكم به الاغ بستند و ناپديد شدند. من حركت كردم، با آنكه معمولى راه مى رفتم ديدم به قافله اى رسيدم، و از آنها و دیگر قافله ها عبور کردیم پس از چند لحظه به پل سفيد، كه نزديك كربلا است رسيدم وارد كربلا شدم و خودم تعجب مى كردم چگونه رسیدم. بالاخره جنازه را بردم، در “وادى ايمن در كربلا دفن كردم، پس از بيست روز رفقائى كه در قافله بودند به كربلا رسيدند، آنها از من سؤال مى كردند: تو كى آمدى؟ و چگونه آمدى؟ من براى آنها به اجمال مطالبى را مى گفتم و آنها تعجّب مى كردند. تا آنكه روز عرفه شد وقتى به حرم رفتم، ديدم بعضى از مردم را به صورت حيوانات مختلف مى بينم! از شدّت وحشت به خانه برگشتم. باز دو مرتبه از خانه در همان روز بيرون آمدم، باز هم آنها را به صورت حيوانات مختلف ديدم.و در سالهای بعد هم در روز عرفه بعضى ها را بصورت حيوان مى بينم ولى در غير آن روز آن حالت برايم پيدا نمى شود. وقتى اين مطالب را براى مردم در اصفهان مى گفتم: آنها باور نمى كردند و يا پشت سر من حرف مى زدند. تا آنكه تصميم گرفتم، كه ديگر با كسى در اين باره حرف نزنم و مدّتى هم چيزى براى كسى نگفتم، تا آنكه يك شب با همسرم غذا مىخورديم، صداى در حياط بلند شد رفتم در را باز كردم ديدم شخصى مى گويد: جعفر حضرت “صاحب الزّمان(عج) تو را مىخواهد من لباس پوشيدم و همرا او رفتم مرا به مسجد جمعه در همين اصفهان برد، ديدم آن حضرت در صفه اى كه منبر بسيار بلندى در آن هست نشسته اند و جمع زيادى هم خدمتشان بودند من با خودم مى گفتم: در ميان اين جمعيت چگونه آقا را زيارت كنم و خدمتش برسم؟ ناگهان ديدم به من توجّه فرمودند و صدا زدند جعفر بيا من به خدمتشان مشرّف شدم فرمودند چرا آنچه در راه كربلا ديده اى براى مردم نقل نمى كنى؟ عرض كردم: اى آقاى من! آنها را براى مردم نقل مى كردم ولى از بس مردم پشت سرم بدگوئى كردند تركش نمودم. حضرت فرمودند: تو كارى به حرف مردم نداشته باش تو آن قضيّه را براى آنها نقل كن تا مردم بدانند كه ما چه نظر لطفى به زوّار جدّمان حضرت ابى عبداللّه الحسين(ع) داريم. یادخوبان و سخنان حکیمانه