eitaa logo
دکتر سجاد پناهی تحلیل گر مسایل سیاسی داخلی و خارجی ومشاور....
248 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
45 فایل
دارای دکترای علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی،مدرس دانشگاه وسخنران مجالس عمومی وسیاسی فرهنگی،مشاوررایگان اموراجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
imaniye3.mp3
4.05M
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 🖋در جمهوری اسلامی ایران که افتخار مسئولان انقلابی و ولایی خادمی مردم است چیزی به مفهوم جابجایی قدرت نداریم و هرچه است واگذاری خلعت خدمت است. فرصت محدود گذرای خدمت به مردم نیز همواره با فراز و نشیب و پستی و بلندی توأمان است و ممکن است خدای ناکرده حق الناسی به ذمه فرد بگذارد که با عبور از این برهه جبران ناپذیر باشد. 🔖 در ادعیه‌ی وارده از معصومین علیهم السلام می‌خوانیم که خدایا از تو درخواست می‌کنم، ادای حقوق بندگان را، که بر عهده دارم لذا به سنت و سیره پیامبر خوبی‌ها و ائمه معصومین علیهم السلام خدمت همه مردم عزیز استان فارس اعلام آمادگی می‌نمایم که چنانچه در مدت مسئولیت استانداری شخصا خلاف حقی نسبت به هر یک از آحاد جامعه انجام داده‌ام جبران نمایم. 📞 به همین منظور عزیزانی که معتقدند کوتاهی در حقشان کرده یا خدای ناکرده ظلمی به آنان روا داشته‌ام نسبت به ارسال پیامک برای شماره تلفن ۰۹۳۸۰۱۴۴۲۸۱ اقدام نمایند. 🤲🏻 ان شاءالله خداوند متعال توفیق دهد تا بتوانم در این دنیا جبران کنم. 👤خدمتگزار مردم عزیز استان فارس محمد هادی ایمانیه 📱استانداری فارس در آینه رسانه ها : 🔗 ایتا | بله | سروش | روبیکا | واتساپ | تلگرام | اینستاگرام | آپارات | وبگاه
3.34M
💥توضیحات درباره: 🔮📿🔭🧿کانال های پیشگوئی در تلگرام و اینستاگرام 🏴‍☠کسانی که مدعی هستند که آینده و ظهور را با علم اعداد و ریاضی و‌نجوم و جفر ... پیشگویی میکنند.. 🟢 بفرست برای همه🟢
⚡️چند نکته غم انگیز درباره وضعیت بذر کشور/ کشور در حوزه بذر به خارج از کشور وابسته است! ❓بذر ذرت، فلفل، کلزا، گیاهان علوفه‌ای، آفتابگردان، گوجه فرنگی، ملون، خیار، پیاز، بادمجان، عدس ، کدو، پنبه، کنجد، بذر گیاهان زینتی، جو و سیب زمینی از خارج کشور وارد می شود! ❓ واردات بذر از کشورهای اتیوپی،‌ عراق، ایتالیا، برزیل، ترکیه، انگلستان، هلند، روسیه، هند، امارات، قزاقستان، عمان، افغانستان، سوئیس، انجام می شود. ❓ارزش مالی بذر وارداتی ایران در نیمه اول امسال ۱۰ همت است. 🗞 مطالعه بیشتر درباره وضعیت بذر در کشور: https://farsnews.ir/Behruz_noori/1728721282177784775 📚 ۶ توصیه فوری برای احیای روستا: https://eitaa.com/olgou4/6988
دکتر سجاد پناهی تحلیل گر مسایل سیاسی داخلی و خارجی ومشاور....
⚡️چند نکته غم انگیز درباره وضعیت بذر کشور/ کشور در حوزه بذر به خارج از کشور وابسته است! ❓بذر ذرت، فل
این کشورهایی که ذکر شده بیشتر واسطه ای عمل می کنند یعنی بذر را از کشورهای مادر خریداری کرده وبا سود قابل توجه ی به دیگر کشورهای در حال توسعه یا جهان سومی صادر می کنند اما مهم واسفبار آن است که اکثر این بذرها تراریخته‌ است یعنی دست کاری شده است وبعضی از این بذر ها منبع دردهای صعب العلاج بوده وبه قصد عقیم کردن آقایان ونامستعد نمودن رحم خانم هاست .قبلا در این باره نخست‌وزیر دولت اشغالی رجز های را داشت است که نان جهان شیعه را ما با تولیداتمان میدهیم .ولذا دولت ایران باید با تست علمی واردات خودرا انجام دهد.
خطبه 79 نهج البلاغه؛ بخش دوم: موارد مجاز علم نجوم ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ 0معارف متن نهج البلاغه نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح ) ثم أقبل (علیه السلام) على الناس فقال‏: أَيُّهَا النَّاسُ، إِيَّاكُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ، إِلَّا مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ، فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْكَهَانَةِ؛ وَ الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّارِ؛ سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ‏.   فرهنگ لغت فرهنگ‏ نهج‏ البلاغه (رحیمی نیا) الكاهِن: كسى كه مدعى كهانت و غيب گويى است.   ترجمه ترجمه : آیتیانصاریاندشتیشهیدیفیض الاسلاممکارم شیرازی سپس روى به مردم كرد و گفت:  اى مردم از علم نجوم بپرهيزيد، مگر بدان مقدار كه شما را در خشكى و دريا راه بنمايد، كه اين علم به كهانت منجر شود و منجم كاهن است و كاهن همانند جادوگر است و جادوگر كافر است و كافر در آتش جهنم. به نام خداى تعالى به راه افتيد.   شرح شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح علامه جعفریشرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی) پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 3، ص: 284-275   از پيشگويى هاى منجّمان بپرهيزيد: در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) روى سخن را به عموم مردم متوجّه مى کند و درباره فراگيرى علم نجوم هشدار مى دهد و در واقع حساب «احوال نجوم» را از «احکام نجوم» جدا مى فرمايد و به پيامدهاى سوء آن بخش از نجوم که اساس و پايه اى ندارد، اشاره پرمحتوايى مى کند، مى فرمايد: «اى مردم! از فرا گرفتن علم نجوم (آنچه مربوط به پيشگويى به وسيله ستارگان است) بر حذر باشيد! جز به آن مقدار که در خشکى و دريا به وسيله آن هدايت حاصل مى شود (و راه خود را از بيراهه باز مى يابيد)» (أَيُّهَا النَّاسُ، إِيَّاکُمْ وَ تَعَلُّمَ النُّجُومِ، إِلاَّ مَا يُهْتَدَى بِهِ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْر). بنابراين، ستاره شناسى و استفاده از وضع ستارگان در آسمان، براى پيدا کردن جادّه ها در دريا و صحرا و همچنين امور ديگرى از اين قبيل که بر واقعيت هاى اوضاع ستارگان بنا شده است، نه تنها ممنوع نيست، بلکه گاه جزء علوم «لازم التّعليم» محسوب مى شود; چرا که با نظام جامعه انسانى سر و کار دارد. قرآن مجيد نيز به اين موضوع به عنوان يک نعمت مهمّ الهى و يکى از نشانه هاى توحيد اشاره کرده مى فرمايد: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ; و به وسيله ستارگان (به هنگام شب) هدايت مى شوند.»(1) و در جايى ديگر مى فرمايد: «وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الاْيَاتِ لِقَوْم يَعْلَمُونَ; او کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاريکى هاى خشکى و دريا به وسيله آنها راهنمايى شويد. ما نشانه ها(ى خود) را براى کسانى که آگاهند بيان داشتيم.»(2) اين تعبيرات نشان مى دهد که قرآن انسانها را براى فرا گرفتن اين بخش از علم نجوم تشويق مى کند. آنچه ممنوع است همان چيزى است که به عنوان «احکام نجوم» معروف شده; يعنى از اوضاع کواکب و چگونگى تقارن و تباعد (دورى و نزديکى) آنها مسايلى را کشف مى کنند و پيشگويى هايى نسبت به حال اشخاص، گروهها و جامعه بشرى مى نمايند که بخشى از آن، کلّى گويى هايى است که هر کس توانايى آن را دارد، بى آن که نگاهى در اوضاع کواکب کرده باشد; يا بيان جزئيّاتى است که با حدس و گمان همراه است و در بسيارى از مواقع خلاف آن ثابت مى شود همان گونه که در شأن ورود خطبه بالا، بيان شد. به همين دليل امام(عليه السلام) در ذيل کلامش مى فرمايد: «(اين که شما را از فراگيرى علم نجوم نهى کردم به خاطر اين است که) نجوم به کهانت دعوت مى کند، و منجّم همچون کاهن است، و کاهن همچون ساحر، و ساحر همچون کافر است، و کافر در آتش دوزخ است! (بنابراين به پيشگويى اين منجّم که گفت اگر در اين ساعت حرکت کنى به مقصود نخواهى رسيد، اعتناء نکنيد) و به نام خدا به سوى مقصد حرکت کنيد!» (فَإِنَّهَا تَدْعُو إِلَى الْکَهَانَةِ، وَالْمُنَجِّمُ کَالْکَاهِنِ، وَالْکَاهِنُ کَالسَّاحِرِ، وَالسَّاحِرُ کَالْکَافِرِ! وَالْکَافِرُ فِي النَّارِ! سِيرُوا عَلَى اسْمِ اللّهِ.) منظور از «کهانت» خبر دادن از امور پنهانى و پيشگويى درباره مسايل آينده و ادّعاى آگاهى بر اسرار پنهان است و در لغت عرب «کاهن» به کسى گفته مى شود که مدّعى اين امور باشد، و در عصر جاهليّت افرادى بودند که چنين ادعاهايى را داشتند; مانند «شقّ» و «سطيح» و در ميان کاهنان معمول بود که سخنان باطل و بى اساس خود را با سجع و قافيه مى آميختند و با الفاظى جذّاب و پر طمطراق ادا مى کردند تا در دلها مؤثّرتر واقع شود و اگر مى بينيم پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را، مشرکانِ ناآگاهِ عرب، «کاهن» مى خواندند، به خاطر اين بود که از طريق وحى پيشگويى مى کرد; به علاوه، آيات قرآن را که در نهايت
فصاحت و بلاغت بود، بر آنها تلاوت مى فرمود و چون آنها نمى خواستند «حقيقت را ببينند، ره افسانه مى زدند.» بنابراين، علم نجوم (منظور علم احکام نجوم است) سر از کهانت در مى آورد و کارهاى کاهنان، شباهت زيادى به ساحران دارد; چرا که هر دو از طريق نيرنگ و تقلّب، به اغفالِ مردمِ ساده انديش، دست مى زنند و ساحر همچون کافر است، چرا که بر خدا توکّل نمى کند و تکيه گاه او امور ديگرى است. خدا را عملاً منشأ تأثير در سرنوشت خود نمى داند، بلکه تأثير را در امور ديگرى که سحر و جادو است، مى طلبد و سرنوشت همه اين منحرفان آتش دوزخ است. *** نکته ها: 1- علم نجوم چيست؟ و چه بخشى از آن ممنوع است؟ نخستين سؤالى که در اينجا پيش مى آيد اين است: منظور از «علم نجوم» که در اين خطبه شريفه، مورد نکوهشِ شديدِ اميرمؤمنان على(عليه السلام) قرار گرفته و در نهايت، معادل با کفر شمرده شده و مردم از آن نهى شديد شده اند، چيست؟ به يقين منظور از آن، علم به «احوال نجوم» و حرکات و نزديکى و دورى آنها از يکديگر و آگاهى بر اوضاع و احوال آنها نيست. زيرا همان گونه که قبلاً نيز اشاره شد حرکات نجوم و اوضاع آنها در آسمان ها از آيات الهى شمرده شده و مردم براى بهره گيرى از آنها جهت پيدا کردن راهها در شب هاى ظلمانى، در دريا و صحرا تشويق شده اند و در ذيل همين خطبه نيز، اشاره کوتاهى به اين مسأله شده است. اصولاً آگاهى بر اسرار عالم آفرينش و تفکّر در خلقت آسمانها و زمين، چيزى نيست که مورد مذمّت قرار گيرد; بلکه يکى از برنامه هاى «اولى الالباب» و صاحبان خرد و انديشه است (إِنَّ فِي خَلْقِ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لاَيَاتُ لاُِولِي الاَْلْبَابِ(3)). بنابراين، آنچه با آن شدّت، مورد نهى و مذمّت قرار گرفته حتماً چيز ديگر است و آن عبارت است از: «علم به احکام نجوم». يعنى مجموعه پندارها و خيالاتى که زندگى و سرنوشت انسانها را در اين کره خاکى با اوضاع و احوال ستارگان پيوند مى داد و بوسيله اوضاع فلکى پيشگويى هايى نسبت به آينده، نه تنها در مسايل عمومى و اجتماعى، بلکه در مسايل شخصى و جزيى داشتند; به همين دليل «سلاطين» و شاهان غالباً در دربار خود، براى دستيابى به حوادث آينده، «منجّمانى» استخدام مى کردند و بسيارى از آنها اوضاع کواکب را، مطابق آنچه ميل سلطان بود پيش بينى مى نمودند و حتّى تا اين اواخر در تقويم ها، هنگامى که منجّمانِ سنّتى، مى خواستند اوضاع کواکب را پيش بينى کنند، نخستين پيش بينى آنها اين بود که: «اوضاع کواکب دلالت دارد بر سلامتى ذات اقدسِ ملوکانه، قَدَر قدرت و قوى شوکت» سپس به ذکر کلّياتى مى پرداختند که بدون مطالعه اوضاع کواکب نيز براى همه قابل پيش بينى بود، مانند: «از دست رفتن بعضى از بزرگان، اختلاف در بعضى از اصقاع عالم و گرانى بعضى از اشيا، آفت در بعضى از اشجار، سرد شدن هوا در زمستان و گرم شدن آن در تابستان، عزّت لحوم و دسوم در زمستان» و امثال آن. البتّه گاه انگشت روى موارد جزيى مى گذاشتند که در پاره اى از مواقع درست از آب در مى آمد و در پاره اى از مواقع غلط. آنچه در روايات اسلامى و در خطبه بالا از آن نهى شده، همين پيشگويى ها و ارتباطات است. * * * 2- چرا در رديف کفر؟ اکنون سؤال ديگرى پيش مى آيد و آن اينکه درست است که پندارِ ارتباط ميان زندگى ما و ستارگان اساس و پايه اى ندارد و بر هيچ منطقى استوار نيست; ولى آن همه مذمّت و قراردادن آن در رديف کفر، از کجا سرچشمه مى گيرد؟ براى روشن شدن پاسخ اين سؤال، بايد به اين نکته توجّه داشت که طرفداران نظريه ارتباط به چند گروه تقسيم مى شدند: 1- کسانى که اعتقاد به ازليّت و الوهيّت ستارگان داشتند و آنها را مؤثّر در عالم هستى و حيات بشر و حوادث زمينى مى دانستند. 2- آنها که معتقد بودند ستارگان موجوداتى مدير و مدبّر عالم هستى هستند، هر چند اين کار به «اذن اللّه» و نه از روى استقلال، صورت مى گيرد. 3- کسانى که معتقد بودند آنها تأثيرات طبيعى در کره زمين دارند و همانگونه که حرارت آفتاب سبب رويش درختان و برگ و بار آنها مى شود، اوضاع کواکب نيز تأثيراتى در ساير شؤون زندگى بشر دارد که قسمتى از آن براى ما کشف شده و بخشى در پرده ابهام است. 4- گروه ديگرى معتقد بودند که آنها تأثيرى در زندگى بشر ندارند، ولى مى توانند از حوادث حال و گذشته خبر دهند و به تعبير ديگر: آنها امارات و نشانه هايى بر حوادثند نه علل و اسباب. گروه اوّل بى شکّ، در زمره کفّارند حتّى اگر اعتقاد به خدا نيز داشته باشند; چراکه آنها مشرکند و غير از خداوند متعال، قايل به الوهيّت کواکب آسمان نيز مى باشند. گروه دوم، گرچه در زمره کفّار نيستند، ولى از دو نظر در اشتباهند، نخست اينکه: ادّعاى آنها بر تأثير کواکب در زندگى انسانها سخنى است بدون دليل، و قولى است بدون علم و ادّعايى است بدون مدرک. ديگر اينکه: اين سخن مخالف ظواهر آيات قرآن و روايات قطعى اسلامى است که هيچ يک از اين
آثار - مخصوصاً شعور و حيات و تدبير آفرينش را- به آنها نسبت نمى دهد; بلکه آفرينش و مرگ و رزق و تدبير عالم را به خداوند متعال نسبت مى دهد و اگر سخنى از اجرام سماوى و نجوم و خورشيد و ماه مى گويد، تنها به اين عنوان است که آنها آيات و نشانه هاى حق است. اگر واقعاً آنها داراى علم و حيات و قدرت و تدبير و تصرّف در عالم بودند، حداقّل مى بايست اشاره اى به آن در اين همه آيات و روايات مى شد. آرى آنها مسخّر فرمان حقّ اند و هر کدام وظيفه خاص خود را انجام مى دهند، خورشيد نور افشانى مى کند، ماه چراغ شب هاى تاريک است و... . گروه سوم، که معتقدند کواکب آسمان از طريق آثار طبيعى در اوضاع زمين تأثير دارند، به يقين اين سخنى بر خلاف واقع نيست و امّا محدوده اين تأثير کجا است؟ و تا چه حدّ است؟ دقيقاً بر ما روشن نيست. ما مى دانيم تابش خورشيد در همه چيز مؤثّر است، کره ماه در جزر و مدّ تأثير دارد، نور ستارگان نيز بى اثر نيست، امّا آيا اينها در حوادث زندگى ما نيز مؤثرند يا نه؟ آيا مثلاً آتشفشان هاى خورشيد در هيجانات فکرى انسانها که در روى زمين زندگى مى کنند و در نتيجه در بروز جنگ ها و نزاع ها مؤثّر است يا نه؟ و مسايلى ديگر از اين قبيل; آنها بر ما پوشيده است و حکم قطعى در اين باره، از قبيل قول به غير علم است و سخن بدون دليل; بنابراين چنين سخنى شرعاً مجاز نيست، مگر اين که با دلايل علمى و قطعى، اين تأثيرات و مانند آن ثابت شود. به تعبيرى ديگر: آنچه از تأثيرات طبيعى اوضاع فلکى در زمين و زندگى انسانها ثابت شده اِخبار از آن مانعى ندارد و آنچه مشکوک است تنها به صورت احتمال مى توان از آنها سخن گفت و حکم قطعى جايز نيست و در هر حال اعتقاد به چنين تأثيرى به صورت اجمالى نه کفر است و نه خلاف شرع و رواياتِ نهى از فرا گرفتنِ علم نجوم، هرگز ناظر به آن نيست و منجّمين پيشين نيز، در احکامشان ناظر به اين امور نبودند. از کلمات منجّمين پيشين استفاده مى شود که آنها براى ستارگان طبايعى قايل بودند; بعضى داراى طبيعت گرم، بعضى داراى طبيعت سرد و مانند اينها. بى شک قايل شدن به وجود اين طبايع براى ستارگان ناشى از استحسانات و پندارها بود ولى بر اساس آن احکامى صادر مى کردند و مى گفتند چون در اين ماه، فلان ستاره، با فلان ستاره نزديک شده و طبيعت اين دو، چنين اقتضاء مى کند، پس فلان حوادث درروى زمين هماهنگ با آن طبايع، ظهور و بروز خواهد کرد که چون بر پايه پندار و استحسان بود، به هيچ وجه نمى توانست دليلى بر حکم قطعى در اين امور شود و شايد به همين دليل «منجّمين اسلامى» در غالب اين موارد تکيه بر احتمال مى کردند و مى گفتند: «احتمال بروز چنين حوادثى وجود دارد.» گروه چهارم، که حالات کواکب و ستارگان را نشانه ها و علاماتى براى حوادث آينده مى دانستند، يا اين که مى گفتند سنّت الهى بر اين جارى شده که به هنگام ظهور کيفيّات فلکى و تغييرات ستارگان، فلان حادثه در کره زمين رخ دهد بى آن که قايل به تأثير يا الوهيّت و ربوبيّت براى کواکب آسمان باشند، اعتقادشان موجب کفر نبود; امّا چون سخنى بدون دليل و قولى بدون علم داشتند و بر استنباط هاى ظنّى يا وهمى تکيه مى کردند، کارشان حرام بود; زيرا مى دانيم در اسلام هر سخنى که بدون علم و يقين و بدون حجّت شرعيّه از انسان صادر شود، حرام و گناه است. قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ لاَتَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ; از آنچه علم به آن ندارى پيروى نکن.(4)» و نيز به عنوان نکوهش مى فرمايد: «أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ; آيا درباره خدا چيزى مى گوييد که نمى دانيد.»(5) در جاى ديگر درباره گروهى از کفّار مى فرمايد: «وَ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لاَيُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً; آنها هرگز به اين سخنى که مى گويند علم ندارند تنها از گمانِ (بى پايه) پيروى مى کنند و گمان، هرگز انسان را از حقّ بى نياز نمى کند(6)». از سوى ديگر مى دانيم علم غيب، مخصوص به خدا است، او است که مى داند هر کسى سرانجام به سوى کدام مسير حرکت مى کند و آينده او چگونه است، در چه زمان و زمينى از جهان چشم مى پوشد و در جوامع انسانى چه حوادثى روى مى دهد. البتّه «اولياء اللّه» با تعليم الهى به قسمتى از اين امور آگاهى دارند، ولى از بعضى حوادث مانند «قيام قيامت» يا «ظهور مصلح جهانى» آگاه نيستند; ولى غير از معصومين(عليهم السلام) هر کس ادّعاى علم غيب کند قابل قبول نيست، خواه اين ادّعا از طريق علم نجوم باشد يا ارتباط با ارواح يا اخبار جنّ و يا غير آنها. از آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن مى شود که چرا امام(عليه السلام) در اين خطبه شريفه، علم نجوم را سرچشمه کهانت و منجّم را به منزله کاهن و کاهن را بمنزله ساحر و ساحر را همانند کافر شمرده است و نيز روشن مى شود چگونه تصديق منجّمان سبب تکذيب قرآن است و چگونه تکيه بر سخن آنان سبب بى نياز شمردن خويشتن از توکلّ بر خدا
و استعانت به ذات پاک او است. در واقع سخن امام(عليه السلام) ناظر به گروههاى مختلفى از منجّمان است که يا اعتقاد به تأثير استقلالى نجوم داشتند، يا به دلالت و حکايتِ اوضاعِ نجوم، از حوادث زمين معتقد بودند و يا مانند آن. اسلام بر اين بخش از علم نجوم، که پايه و مايه اى نداشت و متّکى بر اوهام و پندارها بود، خط بطلان کشيد، ولى علم نجوم به معناى: «آگاهى بر آثار و اسرار ستارگان» را محترم شمرد و مسلمانان رابه فراگيرى آن دعوت کرد. * * * 3- چگونگى پيدايش پيش گويى هاى نجومى در اينکه انگيزه پيدايش علم نجوم به معناى خرافى آن - نه به معناى علمى آن- چه بوده؟ دقيقاً روشن نيست; ولى امورى را مى توان به عنوان احتمال قابل ملاحظه، در اين مسأله مؤثّر دانست: 1- تقارنِ اتّفاقىِ بعضى از حوادث زمينى با اوضاع فلکى. 2- استحسانات و تخيّلاتى که در بسيارى از مسايل اجتماعى پايه تحليل ها قرار مى گيرند. 3- اصرار بشر - مخصوصاً سلاطين و صاحبان قدرت - براى دانستن حوادث آينده و آن چه مربوط به آنها بود. 4- استفاده از آن براى توجيه مکتب جبر; به اين گونه که بگويند: حوادثِ زندگىِ ما، معلول اوضاع افلاک است، چه بخواهيم يا نخواهيم اين حوادث صورت مى گيرد. 5- توجيه مسايل سياسىِ موردِ نظر، از طريق اينکه اوضاع افلاک چنين دلالت مى کند و کسى نمى تواند با آن مقابله نمايد، براى کوبيدن افکار مخالفان سياسى. *** در اينجا سؤال ديگرى مطرح است و آن اينکه در بعضى از روايات اسلامى درباره پرهيز از عقد ازدواج در هنگامى که قمر در عقرب است (ماه مقابل صورت فلکى عقرب قرار گرفته است) دستوراتى وارد شده، آيا اين دليل بر آن نيست که اوضاع افلاک در زندگى انسانها تأثير طبيعى دارد؟ پاسخ اين سؤال، چندان پيچيده نيست. زيرا ما تأثير طبيعى اوضاع فلکى را در زندگى انسانها انکار نکرديم; چرا که تمام اجزاى جهان، يک واحد به هم پيوسته است و در يکديگر تأثير دارد. آنچه ما گفتيم اين بود که اثبات تأثير طبيعى اوضاع افلاک در زندگى انسانها در هر مورد و بدون استثنا، نياز به دليل و برهان دارد و با خيال و پندار و استحسان نمى توان چيزى را اثبات کرد; حال اگر از طريق معصومين(عليهم السلام) مطلبى در اين زمينه ثابت شود، به همان مقدار که ثابت شده قابل قبول و مورد پذيرش است. بنابراين روايات «قمر در عقرب» ناقض بحث هاى بالا نيست. *** پی نوشت: 1. سوره نحل، آيه 16. 2. سوره انعام، آيه 97.  3. سوره آل عمران، آيه 190. 4. سوره اسراء، آيه 36. 5. سوره يونس، آيه 68. 6. سوره نجم آيه 28.  
شاهکار سپاه پاسداران در وعده صادق 2 با استناد به گزارش های جدید مشخص شد که سپاه پاسداران قبل از آغاز عملیات اصلی، رادار باند ایکس رژیم صهیونیستی را که در پارکی در تل آویو مخفی شده بود با موفقیت منهدم می‌کند و سپس عملیات اصلی آغاز می‌شود رژیم صهیونیستی ماکت این رادار را در نزدیکی پایگاه نواتیم قرار داده بود اما یگان موشکی سپاه پاسداران گرفتار تله صهیونیست ها نشد و رادار اصلی را در تل آویو منهدم کرد مهمترین عامل اصابت موفقیت آمیز موشک ها انهدام این رادار بوده است این رادار گرانترین رادار دنیا به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار که به اندازه ۸۳ تانک مرکاوا قیمت دارد @rahbaraneee
نویسنده: مرکز آموزش های تخصصی تبلیغ نام نشریه: مبلغان، شماره 25 شیخ احمد قمی در محله پائین شهر قم، در سال 922 ه. ق متولد شد. سال‌های اولیه زندگی را به تحصیل دروس اسلامی مشغول شده و پس از مدت زمانی كوتاه به لقب «شیخ‌» ملقب گردید. دوران جوانی او با تاسیس سلسله صفویه در ایران مقارن بود، سلسله‌ای كه مذهب شیعه را رسما پذیرفت و با این پذیرش موجبات تقویت حوزه‌های علمیه شیعی در ایران فراهم شد. چندی نگذشت كه با استحكام قدرت سلسله صفویه و توسعه روابط ایران با دیگر كشورهای جهان، هیئت‌های مذهبی و تجاری از ایران به سوی دیگر كشورها رهسپار شدند، و هم چنانكه از لبنان گروهی به ایران دعوت شدند، عده‌ای از طلاب و روحانیون ایرانی نیز همراه با تجار و جهانگردان علاقمند، برای تبلیغ و تجارت به سوی دیگر كشورها هجرت كردند. یكی از این افراد «شیخ احمد قمی‌» بود كه هم در حوزه‌های علمیه تحصیل كرده بود و هم دستی در تجارت داشت. تقریبا در پایان قرن شانزدهم میلادی - حدودا ده سال پس از آغاز سلطنت «ناراسوئن‌» - بود كه یك كشتی زیبا و بزرگ ایرانی به آرامی از خلیج «سیام‌» وارد رودخانه «چائوفرایا» شد و پس از یك سفر پر مخاطره به قصد «آیوتایا» به حركت خود ادامه داد. مسؤولیت كشتی بر عهده مردی پنجاه ساله بود كه مسافرین كشتی او را «شیخ احمد قمی‌» خطاب می‌كردند و به خاطر داشتن هوش، ذكاوت و تسلطش بر چندین زبان خارجی، او را می‌ستودند. او توسط تعدادی از تجار و ملاحان كه برادر كوچكترش «محمد سعید» نیز در میان آنان بود، همراهی می‌شد. آنان از آینده‌ای كه در انتظارشان بود اطلاع چندانی نداشتند، اما مصمم بودند تا در این سرزمین ناشناخته ساكن شوند و در سایه آن اهداف خویش را با تلاش و كوشش دنبال كنند. شیخ احمد در یك حركت دو جانبه تجاری - مذهبی پس از یك دهه فعالیت چشمگیر، گروه «چائوس‌» را به وجود آورد، گروهی كه او را در تبلیغ آئین اسلام و روابط بین المللی یاری می‌دادند. پس از ده سال اقامت در «آیوتایا» شهرت وی چنان اوج گرفته بود كه خانواده‌های معروف و بزرگ شهر آرزوی ملاقات با وی، و همكاری با او در امور تجاری و فرهنگی را داشتند. در همین بین مقدمات ازدواجش با یك خانم از خانواده‌ای سرشناس فراهم شد. حاصل ازدواج آن‌ها یك دختر و دو پسر بود. پسر بزرگتر «چوئن‌» نامیده شد و پسر كوچكتر پیش از سن ده سالگی درگذشت، و با این فرزندان نخستین شاخه خانواده تایلندی تبار شیخ احمد شكل گرفت. موقعیت تجاری او در این مدت باعث شد تا از سوی تعدادی از بازرگانان به عنوان رئیس صنف انتخاب شود و همین امر به او امكان داد تا هر چند گاه یك بار به دیدار با شاه آنجا رفته، امتیاز مهمی برای رونق كارهای خود و یاران و همكارانش كسب نماید. «ناراسوئن‌» در این هنگام درگذشت و برادرش «اكاتوت ساروت‌» به قدرت رسید، و از آنجایی كه وی بر خلاف برادرش به فعالیت‌های نظامی علاقه چندانی نداشت و بیشتر به توسعه اقتصادی «آیوتایا» می‌اندیشید، طبیعی بود كه موقعیت مناسبی برای تجاری كه از هوش و ذكاوت فراوانی در توسعه بین المللی تجارت منطقه برخوردار بودند فراهم شود. به دلیل دوستی نزدیكی كه بین شیخ احمد و یكی از درباریان به نام «جاموئن سوراساكتی‌» ایجاد شده بود، رفت و آمد وی به دربار زیاد شد و با استفاده از این موقعیت توانست از نزدیك نسبت به تحولات داخلی دربار و درگیری‌های سیاسی میان شاهزادگان كه پس از سلطنت «اكاتوت ساروت‌» پیش آمده بود، مطلع گردد. درست در همین زمان استعمارگران هلندی و در كنار آن‌ها سیاستمداران انگلیسی به منطقه وارد شده، رقابت شدید سیاسی و تجاری میان نیروهای استعمارگر و تجار و صاحب منصبان سیاسی ایجاد گردید. شیخ احمد كه مردی زیرك بود خود را از درگیر شدن در این رقابت‌های خطرناك دور نگه داشت و كوشید به دامنه تبلیغات اسلامی خود بیفزاید و آن را گسترش دهد. در فضای آشفته خلیج «سیام‌» 1605 و 1615 میلادی «جاموئن سوراساكتی‌» دوست صمیمی شیخ احمد توانست نفوذ خود را در دربار افزایش دهد و در سال‌های 1609 و 1610 میلادی به عنوان یكی از متنفذان دربار، «سونگ هام‌» را در به دست گرفتن قدرت یاری نماید. شاه هم پس از به قدرت رسیدن، وزارت امور داخلی و مدیریت تجارت خارجی را به او سپرد، او نیز مسؤولیت اقلیت‌های خارجی را به عهده «شیخ احمد» گذاشت. بی تردید موقعیت فرهنگی و تجاری شیخ احمد همراه با شخصیت نمونه‌اش در روابط اجتماعی، تاثیر فراوانی در به دست آوردن سمت مشاور وزیر و مدیریت توسعه بندر و گمرك «آیوتایا» داشته است. به عبارت دیگر او دومین فرد پس از وزیر امور خارجی و بازرگانی شده بود.
شیخ احمد نه تنها خود گام مؤثری در گسترش اسلام در آن منطقه برداشت بلكه فرزندان وی از ادامه دهندگان راه پدر شدند، تا آنجا كه تا پایان جنگ جهانی دوم پسران او تا چهارده نسل به عنوان شیخ الاسلام سرزمین تایلند معروف بوده اند و بر جامعه اسلامی این كشور - كه هم اكنون حدود 8 میلیون جمعیت را در بر می‌گیرد - سمت رهبری داشته اند و آخرین فرزند وی به نام «سورن احمد چولا» تا سال 1932 میلادی در این مقام بوده است، پس از وی پسر بزرگترش «حاجی كیاساچولارت‌» به عنوان رهبر شیعیان دوازده امامی تایلند برگزیده شد و از سال 1949 تا 1972 میلادی در این مقام باقی ماند. این حكایت مردی بود تربیت شده در مكتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام كه با درایت و ذكاوت توانست در پوشش تجارت، پا را از مرزهای كشورهای اسلامی فراتر بگذارد و بر حسب وظیفه در دیار غربت و تنهایی، شمع وجودش را در فضای سرزمینی سرد، به سوختن بگذارد و ثمره آن جذب دل‌های انسان‌های خداجو و گسترش روزافزون دین اسلام گردد. او توانست سرزمینی را با هزاران كیلومتر فاصله با سرزمین ایران و قم، به مركز تشیع پیوند زده، هویت مشترك همدینان این دو سرزمین را تجلی بخشد. * · پاورقــــــــــــــــــــی * - برای تدوین مجموعه «جلوه‌هایی از هجرت‌های علماء» از منابع زیر استفاده شده است: قرآن كریم؛ المراجعات، شرف الدین عاملی؛ روضات الجنان، میرزا محمد باقر موسوی خوانساری؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین؛ مجله نامه فرهنگ، شماره 9؛ علامه امینی مصلح نستوه، سیدعلی رضا سید كباری؛ شرف الدین عاملی چاووش وحدت، مصطفی قلی زاده؛ نواب صفوی سفیر سحر، سیدعلی رضا سیدكباری؛ سید عبدالحسین لاری پیشوای تنگستان، سیدعلی رضا سیدكباری؛ محقق ثانی مقتدای شیعه، محمدجوان پیچان؛ شیخ طوسی خورشید ابرار، علی رضا شهروی؛ شیخ عبدالكریم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده