eitaa logo
جهاد تبیین۳۱۳یار
664 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
13.5هزار ویدیو
8 فایل
﷽ سلام...⚘🌝 هدف این کانال جهادی ،تبیین مسائل مذهبی،اجتماعی،فرهنگی هست،در راستای ظهور امام عصر (عج)و تحکیم قدوم رهپویان مخاطب منجی خاص 💫🇮🇷 📿❤ کپی با ذکر صلوات برای سلامتی آقا امام زمان عج مجاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
16.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|ثروتمند می شوی...| تسبیحات حضرت زهرا "س"📿 آیت الله جاودان🎙
با طناب کسی توی چاه رفتن شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت. سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن. دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم. دزد از داخل چاه بلند فریاد زد: آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.
‌•🌻⃟❥➺• • • + وَ‌ لَيَنْصُرَنَّ‌ اللَّھُ مَنْ‌ يَنْصُرُه - و‌ بـے شک‌ خداوند‌ كسانـے كه‌ او‌ را يارى‌ كنند ، يارى‌میكند..🌱 پ.ن⇩ میدونی هیچکسی غیر از تو برام بھ خدا؛خدا نمیشھ🙃/° @E3M1A3MASR313YAR ❖═▩ஜ••🍃🌺🍃••ஜ▩═❖‌
♦️یارو اگه مریض روحی نباشه همچین کاری با بچه نوزاد نمیکنه 🔹حالا جالبیش اینه اگه ما یه بچه رو ببریم هیئت میشیم متحجر و هزارتا برچسب دیگه هم بهمون میزنن، ولی انجام این کثافت کاریا با پوست و ناخن حساس نوزاد نماد روشن فکریه 🔹پاره نمیشید شما از این حجم تناقض؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشه شمر هم سینه میزند 🔹پرچم فلسطین رو برده تو یکی از هیئتای قم، بهش ایراد گرفتن که چرا پرچم فلسطین آوردی، اونم میگه مگه اینجا اسرائیله؟؟ 🔹بله عزیزم اونجا اسرائیله. تو اون هیئت نتانیاهو هم سینه می‌زنه؛ خود بنیانگذار اسرائیل هم توش روضه می‌خونه 🔹ظاهرا اونایی هم که تذکر دادن عضو هیئت نبودن «آدم»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎖ویدیو دیدنی از تمرینات نظامیان گروه شهید آبشناسان کاوه
نون سنگک 🔹مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر. 🔸اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم. 🔹مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم. 🔸گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟ 🔹مامان گفت: می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره. 🔸گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون می‌خواید لواش می‌خرم. 🔹مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا. 🔸این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمی‌رم. هر کاری می‌خوای بکن! 🔹داشتم فکر می‌کردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک می‌کنم باز هم باید این حرف و کنایه‌ها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور می‌شه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست. 🔸با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی می‌افتم رو دنده لج و اصلا قبول نمی‌کنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خسته‌اش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی. 🔹راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمی‌کرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بی‌خیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود. 🔸یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. 🔹دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد می‌کرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که می‌اومدم تصادف شده و مردم می‌گفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود. 🔸گفتم: نفهمیدی کی بود؟ 🔹گفت: من اصلاً جلو نرفتم. 🔸دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود. 🔹دلم نمی‌خواست قبول کنم تصادفی که خواهرم می‌گفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم. 🔸وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که می‌گفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟ 🔹تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه! نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قول‌هایی که به خودت دادی یادت نره! 🔰پدر و مادر از جمله اون نعمت‌هایی هستند كه دومی ندارند ‌پس تا هستند قدرشون رو بدونيم! افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمی‌كنه؛ نه برای ما، نه برای اونها...
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️سایه‌ی حضرت مادر 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
Shab2Fatemieh1-1402[03].mp3
17.92M
🏴 📝دختر توام زهرا 🎤 حاج میثم مطیعی ؛