eitaa logo
🇵🇸 انقلابیون بوشهر🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1هزار ویدیو
12 فایل
🇮🇷ما پای این انقلاب می ایستیم همچون نسل اول؛ تا کمرمان خم دیده هایمان سرخ جگرمان سوخته و پهلویمان شکسته شود #راه_شهیدان_ادامه_دارد #انقلابیون_بوشهر 🔺ارتباط با مدیر#انقلابیون_بوشهر @enghelab_31
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اگر خواسته زنان غزه کنار گذاشتن حجاب بود، اروپا ناوگان دریایی اش را به حرکت در می آورد، اگر خواسته مردان غزه هم جنس بازی بود آمریکا ناوهای هواپیما برش را به منطقه می فرستاد، اگر خواسته کودکان غزه تغییر جنسیت بود در سازمان ملل همه برایشان گریه می کردند. ▪️اما مساله اینجا ایمان و کفر است و ایمان همیشه یتیم است... 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
👇راه‌های درمان 1. فرو نشاندن حسادت کودک از طریق فشار، اجبار یا تنبیه امکان‌پذیر نیست. 2. تفهیم و آگاهی: به کودک گفته شود که ما تو را دوست داریم و اگر به کودک دیگر بیشتر توجه می‌شود به‌خاطر کوچکی و ناتوانی اوست. 3. رعایت اعتدال: در عین توجه و محبت به کودک کوچک‌تر بخشی از محبت خود را متوجه کودکان دیگر کنید و از مقایسه آن‌ها بپرهیزید. 4. محبت در تنهایی: کودک حسود را در کنار خود بگیرید، دست بر سرو رویش بکشید تا احساس کند موردتوجه است. 5. ایجاد زمینه اعتماد: به او اطمینان بدهید که از داشتن چنین فرزندی احساس لذت می‌کنید. 6. ارجاع کار: کارهای کودک دیگر را در صورت تمایل به کودک حسود واگذار کنید مانند نگهداری، آرام کردن، لباس پوشاندن و…. 7. جرئت دادن: باید به کودک حسود گفت؛ تو قوی و شجاع هستی و می‌توانی کارهای خودت را انجام دهی. 8. عقده تکانی: نگاه‌داشتن حسادت به زیان کودک است و لازم است آن را بیان کند و به پدر و مادر بگوید که کودک دیگر را دوست ندارد. با حفظ خونسردی او اجازه دهید تا احساسش را بیان کند. 10. جایگزین کردن: گاه کودک حسود می‌خواهد برادر با خواهر خود را کتک بزند، بهتر است یک عروسک بزرگ به او داد تا دق‌دلی را سر آن خالی کند. 11. سعی کنید نقاط مثبتی را در کودک حسود پیدا کنید و او را بدان خاطر بستایید. 12. با بازی‌درمانی و نقاشی اجازه دهید بچه‌ها احساس خود را بیان کنند و تخلیه روانی شوند. 13. اعتمادبه‌نفس را در او افزایش دهید. 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این فقط یک اردوی ساده نیست ! «اردوی راویان قصه فلسطین» 🔸اینجا یک اردوی هیجان انگیزه که در کنار کلی بازی و سرگرمی قراره به روایت 🇵🇸 بپردازیم. 🔰قراره که شما راوی این قصه ها بشید اگه تو هم همیشه دنبال حقیقت ماجرا هستی و در برابر ظلم بی تفاوت نیستی اگه به بازی ها و فعالیت های گروهی علاقه داری و اگه دنبال کشف استعدادهای اجتماعی خودت هستی؛ این اردو مخصوص شماست. 👌 🔰 همین حالا ثبت نام کن ✨ شما هم دعوتید ... 🔸 ثبت نام: B2n.ir/y71685 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
. تصاویر راهپیمایی جمعه خشم در بوشهر 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
🔻 تحصیلات نمايندگان مجلس دوازدهم 🔹 نگاهی به لیست منتخبان مجلس دوازدهم نشان می‌دهد همچون دوره‌های سابق، لیست اقتصادخوانده‌ها بدون در نظر گرفتن راه‌یافتگان به مرحله دوم، باز هم چندان زیاد نیست. / فرهیختگان 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
9.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هم اکنون ترافیک فوق العاده شدید ورودی شهر بوشهر به علت تصادف حوالی پلیس راه قدیم 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
آیت‌الله حسینی‌بوشهری یکی از گزینه‌های اصلی ریاست مجلس خبرگان در دوره جدید در این دوره به نایب رییسی مجلس خبرگان رسیده و با توجه به اینکه احمد جنتی رییس فعلی و صادق آملی‌لاریجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دوره آتی مجلس خبرگان حضور ندارند، برای ریاست آن فضای رقابتی‌تری دیده می‌شود. دوره ششم رهبری از اردیبهشت سال آینده فعالیتش را شروع می‌کند و آیت‌الله امام جمعه بوشهر نیز از استان تهران به این مجلس راه یافته است. 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک جشن تکلیف زیبا و باشکوه که با حجاب یکدست و تاج بندگی و دکور زیبا و برنامه ریزی عالی تبدیل شده به این چیزی که می‌بینید... جشن تکلیف دختران عراقی👌❤️🌸 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
«هنر عاشق کردن و عاشق نگه‌داشتنِ دیگران» ✍ آقاجان کارگر بود که در زمین‌هایِ کشاورزیِ این و آن کارگری می‌کرد! • آنقدر عاشقش بودم، که حتیٰ خاطرات پنج شش سالگی‌ام را با او خوب به خاطر دارم. • می‌ماندم خانه‌ی آنها و سعی می‌کردم در نزدیک‌ترین فاصله به ایوان بخوابم. همانجایی که سحرها بیدار می‌شد و وضو می‌گرفت و میرفت می‌نشست آنجا سر سجاده و ساعتها نجوا و ناله داشت... • و من در همان سن چهار پنج سالگی از زیر رواَندازم، تمام این چند ساعت را با او بیدار بودم و تماشایش می‌کردم اما جُم نمی‌خوردم. • آسمان بین‌الطلوعین که به روشنی می‌رفت دیگر سماورش به جوش رسیده بود، چای دم می‌کرد و سفره صبحانه را پهن... و همینطور که زیر لب آواز می‌خواند سوار دوچرخه‌اش میشد تا برود نان تازه بخرد. • نان را که می‌آورد از پرچین کنار حیاط رد می‌شد و می‌رفت خانه‌ی ننه‌جان! ننه جان، مادرزنِ آقاجان بود! که اصلاً آقاجان را دوست نداشت. اصلاً که می‌گویم یعنی خیـــلی.... او معتقد بود آقاجان مرد فقیری است که دختر زیبارویش را عاشق خودش کرده و دلش را دزدیده و گولش زده بود. وگرنه هیچ‌کس به این مرد یک‌لاقبا زن نمی‌داد و او مجبور شد این کار را بکند. • آقاجان تا آخر عمرش با نداری دست و پنجه نرم کرد! من این را از بیسکوییت‌های کوچولویی که برایم می‌خرید می‌فهمیدم، اما بالاخره دست خالی نمی‌آمد خانه. تا وقتی زنده بود هرگز بچه‌هایش احساس فقر نکردند چه برسد به من... نوه‌ها عزیزترند آخر! • بنظر من اما، بزرگترین جنگ پیروزمندانه‌ی زندگی آقاجان، که از او مرد عارفی ساخت که مناجات نیمه‌شبهایش مرا در خردسالی عاشق خودش کرده بود، «جنگ ندید گرفتنِ تحقیرها و تهمت‌های ننه جان» بود. √ آقاجان، صاحبِ اسم مبدّل شده بود. دیگر آنقدر بزرگ شده بود که: نه اینکه نخواهد نشنود، نه، انگار اصلاً نمی‌شنید ننه جان نفرینش می‌کند، از او کینه دارد و پشت سرش حرف می‌زند! باز فردا صبح، از کنار پرچین رد میشد و نان تازه می‌گذاشت سر ایوان ننه جان. آقاجان شصت ساله بود که رفت. همه‌ی قبرستان پُرِ آدم بود! اندازه‌ی سه تا شهر ....مردم آمده بودند. و ننه جان، حیرت زده از این جمعیت! آن روز ننه جان گفت: من بازنده‌ی این بازی بودم ... این جمعیت گواهی می‌دهد که او فقط دل دختر مرا نبرده بود. آنقدر اهل عشق بود که ریز و درشتِ اهالی روستاهای کناری هم اینجایند... • امروز او ثروتش را به رخ من نکشید! او سالهاست با محبتِ همراه با سکوتش ثروتش را به من نشان داده بود، ولی من نمیخواستم باور کنم. من حرف ننه جان را فهمیدم: اما چند سال بعد وقتی بزرگتر شده بودم، روزی که ننه جان را به خاک می‌سپردند، تازه فهمیدم منظورش از ثروت چه بود! به جمعیتی که فقط جمع خانواده و دوستان بود خیره شده بودم، و نیکنامی آقاجان و عشقش را مرور می‌کردم که هنوز هم در میان اهالی شهر جریان داشت. آقاجان یک ولی‌الله بود در لباس کارگری فقیر! 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰کمی تفکر... ♻️تعداد روزهای مصیبت را تا صد شمردیم، دیدیم تمام‌شدنی نیست. انگار؛ دیگرنشمردیم. امروز چندمین روز است؟ کسی می‌داند؟ تعداد شهدا به چند رسیده؟ از آن روزی که همه شاد بودیم از فرود پاراگلایدرها در حوالی اورشلیم، چند روز گذشته؟ از آن شبی که در بیمارستان المعمدانی، هزار نفر به آمار شهدا افزوده شد و همه دق کردیم چند شب گذشته؟ آن دخترک شهیده بامزه که پدرش ریش‌های بلند داشت، اسمش چه‌بود؟ روح‌الروح؟ پدرش کجاست؟ کسی خبر دارد؟ ⁉️ آن پسرک لرزان که می گفت شب‌ها برای اینکه مادرم نفهمد گرسنه‌ام، زیر پتو می‌روم، کجاست؟ امشب غذا خورده یا باز به زیر پتو پناه برده؟ پتو دارند؟ آه آن مادر... مادری که بعد از یازده‌سال انتظار بالاخره صاحب فرزندان دوقلو شده بود و آن‌ها را با دست خود خاک کرد. هنوز زنده مانده بنظرتان؟ راستی شما هم آن ویدیو را که سربازان یهود ریخته بودند توی قبرستان مسلمین و جنازه‌ها را بیرون می‌کشیدند به‌طمع اعضایشان، دیده‌بودید؟ ❇️راستی یادتان هست برای شروع سخنرانی سیدحسن چه ذوق و انتظاری داشتیم؟ حالا دیگر مصیبت تبدیل به عادت شده. عادت، آفت است. ✳️ در تاریخ اسلام چنین جنایت هولناکی با این تعداد شهید در سکوت و خفقان مسلمین سابقه نداشته. اولین بارِ تاریخ است. ابوعبیده روزهای اول مصیبت، از مسلمان‌ها می‌خواست که متحد شوند و کاری کنند. امروز اما می دانید چه گفته؟ گفته ای مسلمان‌های روزه‌دار سربه‌مهر عابد که در هنگامه‌ی قتل‌عام ما، کنج محراب‌هایتان منتظر رمضان‌اید و مساجدتان را زینت می‌کنید، دیگر توقع ورودتان به جنگ را نداریم، همانجا کنج محراب‌های رمضانی‌تان، برای نجات ما دعا کنید. لااقل. دعا می‌تواند سرنوشت یک قوم را تغییر دهد. این روزها غذای گرم که خوردیم یا در جای گرم که خوابیدیم، کمی هم به بچه‌هایی که ماه‌هاست غذای گرم نخورده‌اند و در آغوش مادر نخوابیده‌اند دعا کنیم. 🇮🇷به خانواده بزرگ بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/ENGHL