eitaa logo
🖤تنهامسیریهای آذربایجان شرقی🖤
919 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
19 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمینها ارتباط برقرار کنید. @abbas72 ۰۹۱۴۸۶۵۶۴۳۷ 💡 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد باماهمراه باشید http://eitaa.com/joinchat/1168769056C893fecc5aa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک نفس یاد خدا یک سبد خاطر آسوده و شاد یک بغل شبنم آرامش صبح یک هزار آینه از جنس دعا همه تقدیم شما لحظات عمرتان پر امید و شاد امروز و هر روزتان سراسر مهر و خوشبختی ☀️سلام صبحتون منور به نور الهی @East_Az_tanhamasir
🔆هر مصنوعی صانعش را نشان می‎دهد. ✨به هر چیزی نگاه کنی، سازنده‎ی آن را یاد میکنی... ✨قالی را می‎بینی، می‎گویی عجب قالی‎بافی داشته است... ✨ساختمان را می‎بینی، می‎گویی عجب معماری داشته است... 🤔 خودت را چه؟ اگر خودت را هم جلوی آیینه نگاه کنی، یاد خدا می‎افتی...⁉️ 📚 حاج محمد اسماعیل دولابی 🌸🍃 @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏 🗣وقتی میخوام حرف بزنم؛ - تو قبل از هر چیز برای اینکه جمله‌هام مفهوم باشن، درک کاملی از اون کلمه‌ها توی مخچۀ مغزم ایجاد می‌کنی، - بعد این اطلاعات رو، از طریق رشته‌های عصبی به قسمت دیگه‌ای از مغزم‌ به اسم لوب پیشانی میبری تا حرکت‌های دهن، زبون و تارهای صوتیم رو کنترل کنی، - تو برای ادای یه عبارت ساده، در کسری از ثانیه، صدها عضله رو توی سینه، گردن، فک، لب و زبونم متناسب با اون کلمات به حرکت در میاری، هماهنگی بین این عضلات رو با رشته‌های عصبی زیادی که برام ساختی انجام میدی، - فقط این نیست، برای اینکه من بتونم خوب صحبت کنم، سیستم شنوایی بدون نقصی رو برام به وجود آوردی تا با درست شنیدن، آواها رو بهتر تلفظ کنم‌، - تو تمام این کارا رو همزمان و بدون تأخیر زمانی انجام میدی، تا من بهترین ابزار ارتباطی رو در اختیار داشته باشم! ممنونم ازت خدا... 🙏 @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210525-WA0065.mp3
3.52M
۳ ❣ اگر قلبت شاد نیست،اگر نمازت حال دلت رو خوب نمی کنه، اگر دلت ناآرام و غمگینه، 🔻قلبت مریض شده تا دیر نشده درمانش کن😊 @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهترین راهکار❗️ هر جا کم آوردی ... حوصله نداشتی ... پول نداشتی ... کار نداشتی ... باطریت تموم شد ... تسبیح رو بردار صد بار بگو 《استغفرالله ربی و اتوب الیه》 🌸 آروم میشی 🌸
☀️امام صادق (ع):🌹 💍کسی که مجردی را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید، از کسانی است که در قیامت‏ خداوند به آنان نظر لطف می‏کند.✔️ 📚مستدرک الوسایل ج14 ص 154 🏡@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با همه ارتباطِ خوب و مثبت برقرار کنید! خیلی از آدم‌ها هستن که فطرت خوبی دارن اما نا آگاه هستن، باهاشون رفیق بشید و جذبشون کنید☺️❤️ ✍🏻حاج‌قاسمِ‌عزیز ⃟⃝🍃@East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه دست تو صدا داره که دلها رو تکون داده ▪️ ویژه سالگرد عروج زیبای سردار دلها @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ جَهَنّم کجاست؟ ما خیال می‌کنیم که در جَهَنّم قدری هیزم جمع می‌کنند و نفت می‌ریزند و جهنم درست می‌شود! جَهنّم، آتشِ درونِ انسان است! "إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا" جهنم،آتشِ حَسد است! آتشِ کِبر است! آتشِ نخوَت است! آتشِ ظُلم است! آتشِ فساد است! آتشِ نِفاق است! آتشِ ریا است! این آتش‌ها، آتشِ چوب نیست. آتش‌های درونِ آدمی است. درونِ پَستِ آدمی که گرفتارِ ظلم و ستم به مردم و به خودش است. @East_Az_tanhamasir ░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🍁❁░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧄سیر: ▪️امام رضا عليه السلام: هر كس مى‌خواهد بادى دامنگير او نشود، در هر هفت روز، [يك بار] «سير» بخورد. 📙منبع: محمدی ری‌شهری، دانشنامه احادیث پزشکی، ج۲، ص۲۶۳ @East_Az_tanhamasir
🔸امام کاظم علیه السلام در مورد کودکان کج خلق می فرماید: فعالیت و زیاد بازی کردن و در ، نشانه آن است که در و بردبار می‌شود. پس سزاوار نیست که کودک جز این باشد. 📚 الکافی، ج۶، ص۵۱ 🔸 علامه مجلسی بیانی ذیل این روایت دارند می گوید: "باید اینچنین باشد که کودک، و اهل بازی بوده و کج‌خُلقی نیز داشته باشد، و دیده شده که و آرام، در بزرگسالی از تدبیر و تعقل . " 📚 مرآة العقول، ج٢١، ص٨٩ @East_Az_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ بسم رب الشهدا ❤️ ✍️ 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو می‌کردم این فرشته مرگم باشند، اما نه! من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمی‌دانستم این به عذاب حیدر ختم می‌شود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود. 💠 زن‌عمو با صدای بلند اسمم را تکرار می‌کرد و مرا در تاریکی نمی‌دید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال می‌کردند دوباره کابووس دیده‌ام و نمی‌دانستند اینبار در بیداری شاهد عشقم هستم. زن‌عمو شانه‌هایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره می‌خواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمی‌خورد. 💠 همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم. چطور می‌توانستم دم بزنم وقتی می‌دیدم در همین مدت عمو و زن‌عمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمی‌کشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال می‌خواست مراقب ما باشد. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بی‌تابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.» شاید خمپاره‌باران کور می‌کردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل. 💠 گرمای هوا به‌حدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل می‌دیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است. البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، می‌دانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و می‌ترسیدم از اینکه علی‌اصغر آمرلی، یوسف باشد. 💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایه‌ها بود، اما سوخت موتور برق خانه‌ها هم یکی پس از دیگری تمام شد. تنها چند روز طول کشید تا خانه‌های تبدیل به کوره‌هایی شوند که بی‌رحمانه تن‌مان را کباب می‌کرد و اگر می‌خواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتش‌مان می‌زد. 💠 ماه تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری می‌کرد. اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ و گرسنگی سر می‌برید. 💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلی‌کوپترها در آتش شدید داعش برای شهر می‌آوردند. گرمای هوا و شوره‌آب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم می‌خورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شد و حلیه پا به پای طفلش جان می‌داد. 💠 موبایل‌ها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر بود که روی زمین در خون دست و پا می‌زد. همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست مقاومت می‌کردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود. 💠 چطور می‌توانستم شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم. روزها زخم دلم را پشت پرده و سکوت پنهان می‌کردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بی‌خبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد. 💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوش‌مان به غرّش خمپاره‌ها بود و چشم‌مان هر لحظه منتظر نور انفجار که صبح در آسمان شهر پیچید. دیگر داعشی‌ها مطمئن شد‌ه بودند امشب هم خواب را حرام‌مان کرده‌اند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانه‌هایشان خزیدند. 💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خواب‌شان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمی‌برد. پشت پنجره‌های بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بی‌آبی مرده بودند، نگاه می‌کردم و حضور حیدر در همین خانه را می‌خوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش می‌چکید. 💠 دستش را با چفیه‌ای بسته بود، اما خونش می‌رفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه می‌زد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم. دلش نمی‌خواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود... ✍️نویسنده: