رسیدیم به نفر سوم

زنگ زدن خانم زندانی اومد مشکل نفقه داشتن

تونستیم با مذاکره ای که با رئیس زندان داشتیم خانم رو راضی کنیم برگرده سر زندگیش و همونجا از مرد تعهد هم گرفته شد که هوای زن و سه تا پسرش رو داشته باشه

اینجا رئیس زندان داشت با مرد صحبت میکرد که مرد به گریه افتاد چهارسال بود تو زندان بود

حاجی سعدی شروع کرد به مشاوره دادن به اونها

ما داشتیم مذاکره میکردیم قاضی بند هم داشت این گوشه حکم آزادی رو میزد

عاقبت صورتجلسه آزادی نوشته شد

بنده هم از سمت شما به عنوان نوکر شما صورتجلسه رو امضا کردم و این شخص هم آزاد شد

یه کلیپ فوق العاده عالی هم از کار امروزمون داریم تهیه میکنیم که در آخر این کنفرانس ارسال میکنم حتما ببینید و حال دلتون خوب بشه

و اما نفر چهارم متأسفانه هم وقتمون کم اومد هم نیاز به کمک بیشتری داریم تا بتونیم نفر چهارم رو هم فردا صبح آزاد کنیم درود به شرف شما که همین امروز باعث شدید که سر سرپرست خانواده برگردن سر زندگیشون

والله قسم خانمه میگفت پسرم از اینکه باباش نیست هر روز داره تب میکنه بچه اش نیاز به عمل لوزه داشت که اونم من از سمت شما بهش قول دادم که انجام بشه ان شاالله خدا به شادی دل اون بچه دلتون رو شاد کنه

به همت شما عزیزان امروز این سه نفر آزاد شدن و فردا هم اگر کمکها برسه یک نفر دیگه رو آزاد میکنیم